انتخابات ریاستجمهوری سال 1396 را میتوان نقطه عطفی در تاریخ 20ساله گذشته ایران دانست. اگر دوم خرداد سال 1376 نخستین نقطه عطف سیاسی اقتصادی ایران پس از انقلاب بود، 29 اردیبهشت سال 1396 هم دومین آن بود. در این دو انتخاب مردم با یک صدای غالب، خواستههای خود را در قالب فرد منتخبی بیان کردهاند که خطمشی کشور را در چهار سال بعدی ترسیم کند. قدر مشترک هر دو فرد منتخب شده دوم خرداد 1376 و 29 اردیبهشت سال 1396 یک چیز بود و آن پاسداشت کرامت انسانی بود. در انتخابات سال 1376 شعار اصلی خاتمی نه اقتصادی بود و نه وعدههای اقتصادی داده بود، چون میدانست که تداوم سیاستهای اقتصادی دولت هاشمی است که میتواند کشور را از گذرگاههای تیره و تار عبور دهد، کما اینکه منتخبان و چهرههای کلیدی اقتصادی کابینه او همان چهرههای سرشناس اقتصادی دولت هاشمی بودند؛ کما اینکه شعار اصلی روحانی هم در سال 1396 اقتصادی نبود بلکه بر عکس او به صراحت اعلام کرد که نه یارانهها را اضافه میکند و نه وعدههای مازاد اقتصادی میدهد. اما هر دوی آنها بر یک نکته مشترک معترف بودند و آن این بود که «آرمانهای یک ملت است که ملت را میسازد.»
بنابراین سوال اصلی این است که ملت ما چه آرمانی دارد که در قالب رای به صندوقهای روحانی یا خاتمی ریخته شد و این آرمانها چگونه تحقق مییابند؟ واکاوی پیامهای انتخاباتی سالهای 1376 و 1396 میتواند ما را وارد مسیری کند که به کنه این سوال پی ببریم.
تاریخ گذشته ایران که در قامت ملت فعلی ایران بروز یافته حاوی چند نکته مهم است: اول آنکه ملت ایران قدمتی بیش از 2500 سال دارد. تاریخ نشان داده که این ملت هم به دین یهود کمک کرده است و هم بشارت تولد عیسی(ع) را داشتهاند. در انجیل متی آمده است که «پس از زاده شدن عیسی، سه مغ از شرق به دیدار هرودیس آمدند تا درباره خبر زاده شدن پادشاه یهود از او پرسش کنند، چرا که اختر وی را در شرق دیده بودند.» همچنین بنیانگذار دین زرتشت هم از این ملت پارسیگوی به پا خاسته است و سه اصل گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک از آموختههای این دین است که شهرت جهانی دارد و مهمتر از آن بسط دین اسلام و توسعه فرهنگ اسلامی عملا بعد از قبول کردن مردم ایران و مسلمان شدن مردم ایران است که رخ میدهد. اندیشمندان اسلامی اکثر ریشه در خاک این سرزمین دارند.
دوم؛ مردم ایران میتوانند ادعا کنند که نخستین دولت - ملت را در این منطقه - خاورمیانه - تشکیل دادهاند. بعد از حمله اعراب به ایران، این منطقه عملا به مدت حدود یکهزار سال در سلطه خلفا و دیگر اقوام بود یا به صورت ملوکالطوایفی اداره میشد. تشکیل امپراتوری عثمانی هم نه از دل مردم منطقه بلکه ناشی از هجوم قبایل ترک از منطقه شرق - ترکمنستان فعلی - به آن ناحیه بود که قدرت مطلقه را به دست آوردند و آن امپراتوری را تشکیل دادند. دولت صفویه نخستین دولت - ملت است که در این منطقه بعد از حمله اعراب تشکیل میشود و دولتهای دیگر منطقه حدود 500سال بعد و بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی شکل میگیرند. بنابراین مردم ایران میتوانند مدعی نخستین دولت - ملت در منطقه باشند و این خود یک حرکت بزرگ مدنی است و در راستای مدرنیته تلقی میشود. حال بگذریم که در طول اعصار بعدی متاسفانه دولتهای ایران از توسعه علمی عقب ماندند و یک عقبماندگی تاریخی بر پیشانی ملت حک کردند.
سوم؛ مردم ایران میتوانند مدعی باشند که نخستین نهضت ملیگرایی را بدون آنکه در مورد آن قضاوت داشته باشیم در منطقه راه انداختهاند. نهضت ملی شدن نفت در زمان خودش حرکت کمی نبود. بعد از آن جمال عبدالناصر با تقلید از این حرکت، کانال سوئز را ملی کرد.
و چهارم؛ ملت ایران میتوانند مدعی باشند که نخستین نهضت اسلامی را نه تنها در منطقه بلکه در جهان راه انداختهاند، نهضتی که هنوز حرکت جوهری خودش را دارد.
بنابراین این ملت با این عقبه میتواند آرمانهای بزرگی داشته باشد تا در آینده اثرگذاری بیشتری بر تاریخ خود و منطقه خود بگذارد. آرمانهای این ملت میتواند شامل خیلی موارد باشد، میتواند شامل حسن گفتار با دیگر ملل باشد، میتواند موتور توسعه اقتصادی منطقه باشد، میتواند همانطور که در گذشته از لحاظ علمی و تئوری بر تارک منطقه و دنیا میدرخشید و چهرههای برجسته علمی و ادبی تولید میکرد، همانگونه بدرخشد و تولید کند، میتواند پدر منطقه باشد.
اما اینکه چه کسی میتواند حامل این میراث عظیم باشد، مردم آن را در صندوقهای رای نشان دادند. ملت ایران با توجه به این آرمانها به پای صندوقهای رای آمدند و رییسجمهور خود را انتخاب کردند. تحقق این آرمانها در گرو حفاظت از آرای مردم است.