روشنفکری در دوران جنگ سرد

۱۳۹۶/۰۲/۲۴ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۶۵۸۶۳

پروپاگاندای ماهرانه در عرصه فرهنگ، منحصر به دولت‌های دیکتاتوری نیست

مولف: جان سیملی|

مترجم: فاطمه رایگانی|

رفته رفته با آزاد شدن اسناد طبقه‌بندی ‌شده مربوط به سال‌های جنگ سرد، وقت آن رسیده است که باورهای رایج خودمان درباره آن تقابل بزرگ میان دو بلوک شرق و غرب را اصلاح کنیم. منازعات فرهنگی نیز یکی از همین جنبه‌هاست. این ‌روزها کتاب جدید «خبرکش‌ها» جنجالی به پا کرده است. کتابی که با مطالعه یکی از مشهورترین مجلات روشنفکری آن دوران یعنی پاریس ریویو، رابطه سیا با نویسندگان آزادی‌خواه طرفدار امریکا را بررسی کرده است.

گلوب‌اند میل - چند هفته پیش هیچ چیز حقیقت ندارد و همه‌ چیز ممکن است: قلب سورئال روسیه جدید، اثر پیتر پومرانتوف را تمام کردم از آن زمان آرزویی غریب همه فکر و ذکرم را به خود مشغول کرده: نقل ‌مکان به مسکو.

آرزویم چیزی بیش از این نیست: یک پیشنهاد کاری رد نکردنی با درآمدی خوب از طرف شرکتی رسانه‌یی در پایتخت روسیه داشته باشم به آنجا بروم و مجدانه در جهت انتشار اطلاعات غلط و پروپاگاندای کرملین کار کنم. انگیزه‌های من گذشته از جذابیت نسبتا آشکار شرارت، صاف و ساده است. پومرانتوف، این مرد انگلیسی متولد روسیه که مهاجرتی مشابه داشته، باعث شده چنین ایده‌یی برایم به طور بسیار عجیبی جذاب و فریبنده به نظر برسد.

آن‌ طور که او در کتابش توصیف می‌کند، روسیه در دوره پسا اصلاحات پوتین، محل باروری فکری شگفت‌آوری شده است. روسیه محلی است که در آن تهیه‌کنندگان تلویزیون، کارگردانان سینما و روزنامه‌نگاران همه درگیر فلسفه‌یی سطح بالا و نظریه‌یی انتقادی می‌شوند تا آن را با هدف خدمت به منافع استبدادی دولت به کار بگیرند.

این (امر) ناخوشایند(یا در واقع شیطانی) به نظر می‌رسد اما نوع خاصی از شفافیت را نشان می‌دهد: در حکومت پوتین مهم نیست زمین چقدر لغزنده به نظر برسد، چون شما همواره می‌دانید کجا ایستاده‌اید. مطمئنا همه ‌چیز ممکن است ساختگی باشد اما حداقل همه «می‌دانند» که ساختگی است.

ممکن است همه این حرف‌ها جای سرزنش داشته باشد. بدیهی است که چنین عملیات‌هایی در عرصه رسانه‌یی مقابله‌یی صوری است با آنچه جوئل ویتنی در کتاب جدید خود درباره کنترل موذیانه خود امریکا بر روزنامه‌نگاری داخلی و خارجی اینگونه معرفی کرده است:«نقش خصمانه سنتی رسانه‌ها، نقشی که حداقل به لحاظ نظری قدرت دولت را کنترل می‌کند و مراقب گسترش بیش‌ از حد آن است.»

آنچه کتاب خبرکش‌های ویتنی به طور حیرت‌انگیز و آزاردهنده‌یی آشکار می‌کند، این است که چنین مقابله‌هایی در ایالت متحده نیز طبیعی و قابل ‌پیش‌بینی هستند؛ جایی که روشنفکران، نویسندگان و به قول خودشان ادیبان به عنوان دست‌نشاندگان سیا در طول جنگ سرد به ‌کار گرفته می‌شدند. آنها برخی مواقع می‌توانستند، همدستی‌شان را انکار کنند چون شواهدی دال بر آن وجود نداشت؛ اما در بسیاری از مواقع نیازی به این کار نمی‌دیدند، چون با میل و رغبت بسیار همکاری می‌کردند.

ویتنی به عنوان مطالعه‌یی موردی، نگاهی عمیق به تاریخچه مجله پاریس ریویو می‌اندازد. این فصلنامه ادبی را در سال ۱۹۵۳ جورج پلیمتون، هارولد ال. هیومز و پیتر ماتیسن عامل مخفی سیا تاسیس کردند. آن‌ طور که ویتنی توصیف می‌کند، چنین مجلات روشنفکرانه‌یی به عنوان بخشی از طرح بزرگ‌تر دولت برای ساختن تصویری غیرواقعی از فرهنگ امریکا در طول دوران جنگ سرد طراحی شده بودند. طبق تعبیر او «بسیاری از سیاست‌گذاران احساس می‌کردند، وحشت مردم اروپای غربی از کمونیسم به خاطر دستاوردهای فرهنگی عظیم شوروی و روسیه تعدیل شده است. امریکایی‌ها در یک کلام باید تقویت‌کننده فرهنگ غنی خودشان می‌شدند.»

کنگره آزادی فرهنگی(سی.‌سی.‌اف)، گروهی ضد شوروی و حامی هنر تحت حمایت سیا بود. سی.سی. اف تور ارکستر سمفونیک بوستون را در اروپا برگزار و از نمایشگاه‌های هنر اکسپرسیونیستی انتزاعی حمایت مالی کرد. ویتنی از حمایت مالی مخفی سیا از هنر به ظاهر آزاد و انتزاعی چنین می‌نویسد:«رنگ‌پاشی‌های جکسون پولاک خود را به روایتی مارکسیستی یا ضد امپریالیستی قرض نمی‌دادند». این نوعی دورویی استادانه سیاسی است که شایسته پوتین است: درحالی که محافظه‌کاران قدیمی‌تر و مسن‌تر ممکن است مانع بودجه‌ دادن و ارتقای آثار هنری متشکل از خطوط و رگه‌های رنگ شوند، سیا و سی. سی. اف رویکردی ظریف‌تر اتخاذ می‌کنند:«دشمنت را نزدیک‌تر نگهدار». نسخه سبک‌تر و آبکی سوسیالیسم تحت حمایت غربی‌ها در نهایت ترجیح‌ دادنی‌تر از شبح درحال ظهور شوروی است.

آنجایی هم که سیا مبارزان بالقوه فرهنگی را زیر چتر خود نمی‌آورد به دقت آنها را زیر نظر می‌گرفت. پیتر ماتیسن، سردبیر پاریس ریویو وظیفه جاسوسی بین تبعید شدگان امریکایی ساکن پایتخت فرانسه را بر عهده داشت درحالی که نویسنده سیاه‌پوست امریکایی و چهره حقوق مدنی، جیمز بالدوین دایما تحت نظر بود. عناصر میدانی سیا نشریات ادبی خارجی مانند موندو نووی اسپانیایی را حمایت و نسخه‌های زبان روسی دکتر ژیواگو را پنهانی منتشر می‌کردند(با ترجمه‌یی مشخصا افتضاح)؛ رمانی که ناشران روسی آن را ضد شوروی می‌پنداشتند.

وابستگان سیا همچنین فیلم‌های هالیوودی‌ای را حمایت می‌کردند که برای سروشکل ضد امریکایی پیدا کردن، سانسور و بازنویسی شده بودند. کارگردان افسانه‌یی، جان فورد به سفارش جزوات تبلیغاتی دولت برای بیان بهتر ماموریت فرهنگی سیا یعنی «آزادی‌خواهی نظامی» همکار مشتاقی برای سیا از آب درآمد.

حتی جوروج اورول، یکی از ماهرترین نویسندگان سیاسی قرن بیستم و منتقد صریح قدرت، زمانی که در سال ۱۹۵۳ فیلمی اقتباسی از قلعه حیوانات برای خدمت به دستور کار جنگ سرد بازبینی شد، خودش را مضحکه یکی از شوخی‌های بد سیا یافت. درحالی که داستان اورول در ایده‌یی مالیخولیایی به پایان می‌رسد که در آن سرمایه‌داران(انسان‌ها) و کمونیست‌ها(حیوانات) از نظر ایدئولوژک از هم تمایزی ندارند، فیلم طوری ساخته شده بود که حیوانات به ‌روشنی خائن به نظر برسند، هجویه اصیل اورول به پروپاگاندایی بی‌مزه در حمایت از سرمایه‌داری یا ایالات متحده تنزل داده شده بود.

به ‌شکلی تاثرانگیز بسیاری از افشاگری‌هایی که در خبرکش‌ها گردآوری شده، ضرباهنگی اورولی دارد از مفاهیم دوپهلویی مثل«آزادی‌خواهی نظامی» گرفته تا آن برنامه بزرگ‌تر و به ظاهر متناقض«پرورش آزادی فرهنگی از طریق اعمال سانسور دایمی». کتاب ویتنی که از نظر دامنه، عمق و سامان‌دهی اسناد خارج ‌شده از طبقه‌بندی چشم‌گیر است، ثابت می‌کند که کارزارهای تبلیغاتی ماهرانه در عرصه فرهنگی به هیچ ‌وجه در انحصار حکومت‌های دیکتاتور هول‌انگیز نیست.

با دوباره گرم شدن کشمکش روسیه و ایالت متحده، خبرکش‌ها بار دیگر یادآوری می‌کند که این دولت یا آن دولت دیگر نیست که غیرمشروع جلوه می‌کند بلکه خود تمامیت قدرت دولت چنین است حتی اگر برخی انواع قدرت نامشروع‌تر از بقیه به نظر برسد.

مشاهده صفحات روزنامه

ارسال نظر