اقدام به قطع بودجه نفتی قبل از آنکه دیر شود

۱۳۹۶/۰۱/۲۶ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۶۳۹۳۷

محسن شالباف|

ایران سومین دارنده ذخایر نفت متعارف اثبات‌شده جهان است. این کشور از نظر مجموع ذخایر اثبات‌شده نفت و گاز طبیعی متعارف نیز رتبه اول جهانی را دارد. لازمه چنین جایگاهی داشتن بیشترین حساسیت نسبت به تحولات کلان این صنعت است. در حال حاضر اما عمده تحلیل‌ها درباره این صنعت در کشورهای توسعه یافته و بالطبع از زاویه نگاه مصرف‌کنندگان بزرگ انرژی تولید می‌شود. در حالی که منافع تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان گاه تنافر یا تضاد کلیدی دارد. برای مثال کاهش وابستگی اقتصاد مصرف‌کنندگان به نفت وارداتی به سود ایشان اما به زیان صادرکنندگان است. با توجه به چنین تفاوت‌هایی لازم است تا تحولات بنیادین صنعت نفت از زاویه نگاه بومی مورد ارزیابی قرار گیرد. این مقاله به بررسی تاریخی عوامل موثر در تغییر اهمیت اقتصادی و سیاسی نفت برای جهان و ایران می‌پردازد و سیاست‌های متناسب برای مواجهه با این تحولات را برای سیاست‌گذار ایرانی پیشنهاد می‌کند.


الف- اهمیت سیاسی و اقتصادی نفت در جهان در گذر زمان:

ظرف دهه‌های گذشته بخش زیادی از رشد اقتصادی جهانی در بخش خدمات تجربه شده که نسبت به صنایع انرژی‌بر انرژی کمتری مصرف می‌کنند. اگر سیمان، فولاد و دیگر صنایع سنگین- که موتور محرک توسعه در دهه‌های پیشین بودند- مصرف انرژی بالایی داشتند بخش اندکی از قیمت تمام‌شده محصولات عصر نرم‌افزار را هزینه‌های مربوط به انرژی می‌دهد. به‌این‌ترتیب تغییر قیمت انرژی کمتر امروز بر اقتصادی جهانی اثر می‌گذارد. این روند درباره نفت با وضوح بیشتری قابل مشاهده است. نسبت ارزش نفت به کل ارزش محصولاتی که در جهان تولید می‌شود، روندی کاهشی طی کرده است. اقتصاد جهانی و مصرف نفت هر دو رشد داشته‌اند اما این رشد یکسان نبوده است. در حالی که تولید ناخالص جهانی از سال 1980 تا 2014، 3، 4 برابر شده است مصرف نفت تنها 1.6 برابر شده است. بنابراین سهم نفت از اقتصاد جهانی پیوسته کاهش یافته و پیش‌بینی می‌شود بیش‌از‌پیش کاهش یابد.

از طرف دیگر فناوری‌های جدید تبدیل انرژی همواره در حال توسعه بوده و بیش‌ازپیش‌ به کار گرفته شده‌اند. هم‌اکنون بخش قابل توجهی از برق موردنیاز کشورهای توسعه‌یافته از منابع هسته‌یی یا تجدیدپذیر تامین می‌شود. این تنوع فناوری‌ها از وابستگی به یک سوخت خاص کاسته است. به‌نحوی‌که اگر نفت 46درصد سبد انرژی مصرفی جهان را در سال 1973 تشکیل می‌داد این سهم در سال 2014 به 31درصد افت کرده است. به‌علاوه عرضه‌کنندگان نفت نیز تنوع بیشتری یافته‌اند. ایران در سال 1977 بیش از ده درصد نفت دنیا را تولید می‌کرد در حالی که اکنون کمتر از پنج درصد مصرف جهانی نفت را تامین می‌کند. طی این سال‌ها نقش سازمان کشورهایی صادرکننده نفت از نظر سهم عرضه نفت تضعیف شده و در مقابل عرضه‌کنندگان تازه‌یی وارد بازار جهانی شده‌اند. این تنوع عرضه‌کنندگان در واقع موجب بهبود امنیت عرضه نفت برای مصرف‌کنندگان و کاهش وابستگی به هر یک از تولیدکنندگان شده است. این تحولات خطر اثر عوامل غیراقتصادی بر بازار و اخلال در عملکرد آن را کاهش داده است. امروز جنگ داخلی لیبی که موجب کاهش سهم بازار این کشور شد کمتر بر بازار نفت اثرگذار است زیرا سبب حذف درصد زیادی از عرضه نمی‌شود. به‌علاوه ظرفیت اضافی تولید برخی کشورها و امکانات برخی شرکت‌ها - خصوصا فعال در بخش نفت نامتعارف - در افزایش فوری تولید امکان جایگزینی عرضه و رفع نگرانی از بی‌ثباتی بازار را ایجاد کرده است.

کاهش مشارکت انرژی و نفت در اقتصاد جهانی، کاهش سهم نفت در تامین کل تقاضای انرژی و کاهش اتکای عرضه نفت به یک تولیدکننده خاص به معنای کاهش اهمیت این کالای راهبردی و تضعیف نقش‌آفرینی بین‌المللی هر تولیدکننده نفت است. شواهد تاریخ سیاسی این ادعا را تایید می‌کند. سال‌های اوج تولید ایران سال‌های اوج لفاظی‌های بین‌المللی شاه ایران بود. آن سال‌ها بود که نخستین‌بار ایران به عنوان یک بازیگر بین‌المللی جدی گرفته می‌شد، در تحولات منطقه نقش‌آفرینی می‌کرد و بر روندهای اقتصاد بین‌الملل اثر می‌گذاشت. نقش نفت ایران آن‌قدر اهمیت یافته بود که کاهش تولید بر اثر انقلاب شوکی تازه به بازار نفت وارد کرد. در سمت دیگر تاریخ اما در شرایطی که اقتصاد جهان در عرصه‌های تازه‌یی رشد کرده بود، عرضه‌کنندگان نفت تنوع یافته بودند و سهم ایران نیز از بازار نفت کاهش یافته بود، پروژه تحریم نفت ایران به انجام رسید بدون اینکه ضربه حذف نفت ایران در بازار به شکل محسوسی حس شود.


دُر قیمتی یا کوه یخی

نگرانی از به اوج رسیدن عرضه نفت تقریبا همزاد پیدایش این صنعت است. متخصصان این رشته حتی بیش از یک دهه قبل از به سر آمد قرن نوزدهم دریافته بودند نفت منبعی تمام‌شدنی است. تجربه روشنی وجود داشت، هر چاهی به اوج تولید می‌رسد سپس فشارش رفته‌رفته کاهش می‌یابد. از آنجاکه این وضعیت برای سایر چاه‌ها وجود دارد، در نتیجه نقطه‌یی قابل تصور است که در نهایت مجموع نفت در حال تولید از همه چاه‌ها به اوج خود برسد. بنابراین تقریبا از ابتدا با نگرانی به صنعت نفت و به عنوان کسب‌وکاری کوتاه‌مدت نگاه می‌شد. صنعت نفت اما عمری دراز یافت هرچند سایه این نگرانی همواره بر آن باقی ماند. در سال 1919 دیوید وایت محقق ارشد سازمان بررسی‌های زمین‌شناسی امریکا در مقاله‌یی مدعی شد اوج نفت نهایتا تا سه سال دیگر فرامی‌رسد. این سازمان بعدها در سال 1950 در گزارشی رسمی مجموع ذخایر اثبات‌شده نفتی جهان را در حدود یک تریلیون بشکه تخمین زد. در سال 1956 ماریون هوبرت به ایده اوج نفت سر و سامانی ریاضی داد و پیش‌بینی کرد تولید نفت امریکا بین سال‌های 1965 تا 1971 به اوج می‌رسد. در چنین زمینه‌یی در دسامبر 1976 شاه ایران در مصاحبه‌یی به بی‌بی‌سی می‌گوید ما فرصت اندکی داریم و نفت تا 10 سال دیگر تمام می‌شود. ما اگر به پول نیاز نداشتیم حتی همین مقدار نفت را نیز تولید نمی‌کردیم. تاکید زیاد بر پایان‌پذیری ذخایر نفتی موجب می‌شد عرضه‌کننده حاضر به فروش نفت به قیمت ارزان نباشد زیرا که تصور می‌کرد در آینده‌یی نزدیک نفت ماده‌یی کمیاب خواهد شد و قیمتی گزاف خواهد یافت پس اصولا‌ چه‌بهتر است که چنین ماده ذی‌قیمتی تنها برای مصارف داخلی حفظ شود. آینده نزدیک برای به اوج رسیدن عرضه اما هیچ‌گاه نیامد. 50سال پس از تخمین اولیه سازمان بررسی‌های زمین‌شناسی امریکا و بعد از میلیاردها بشکه مصرف نفت این سازمان در گزارشی جدید تخمین خود از میزان ذخایر نفت اثبات‌شده را 3 برابر کرد تا رفته‌رفته اهمیت ایده اوج عرضه نفت رنگ ببازد.

به‌این ترتیب کار به‌جایی رسیده است که برخی اقتصاددانان استدلال می‌کنند نفت که برای سال‌ها مثالی از یک منبع پایان‌پذیر بود هیچ‌گاه به اتمام نمی‌رسد. دانیل یرگین محقق تاریخ صنعت نفت می‌گوید: پرسش‌‌محوری از زمان باقیمانده تا پایان منابع نفتی به زمان باقیمانده تا ترک استفاده از منابع نفتی تغییر یافته است. در واقع در سال‌های اخیر تغییرات بزرگ در فناوری و نگرانی‌های زیست‌محیطی موجب یک تغییر پارادایم شده است؛ تغییر محل توجه از اوج عرضه به اوج تقاضا.


اثر محیط‌زیست

پدیده گرمایش زمین سال‌هاست مورد توجه است. در اجلاس پاریس کشورها توافق کردند تا انتشار گازهای گلخانه‌یی را به اندازه‌یی کنترل کنند که دمای زمین نسبت شروع انقلاب صنعتی بیش از 1.5 تا 2 درجه افزایش نیابد. در مطالعه مجله نیچر اگر بناست جهان به افزایش 2 درجه‌یی دما به نحو اقتصادی پایبند بماند باید استفاده از ارزان‌ترین و پاک‌ترین سوخت‌ها را در اولویت قرار دهد. به‌این‌ترتیب انتخاب نخست نفت متعارف خواهد بود که منابع سرشار آن در خاورمیانه قرار دارد. بااین‌حال چاره‌یی نیست جز اینکه 38درصد از منابع اثبات‌شده ارزان حتی این منطقه زیر زمین رها شده و مورد بهره‌برداری قرار نگیرند. اهمیت نگرانی از اثر سیاست‌های زیست محیطی احتمالی بر کاهش تقاضا به حدی است که بانک انگلستان به سرمایه‌گذاران در منابع فسیلی هشدار داده است که ممکن است نتوانند به اندازه پیش‌بینی‌شده از ذخایر فسیلی برداشت کنند. متهم شدن شرکت اگسان موبیل از سوی دادستان نیویورک به در اختیار سهامداران قرار ندادن اطلاعات لازم مبنی بر ریسک تغییرات زیست‌محیطی بر امکان بهره‌برداری از ذخایر عظیم فسیلی شرکت، نشانه دیگری از جدی بودن اثر منفی تغییرات زیست‌محیطی بر تقاضای نفت است.

در سال‌های اخیر آلودگی شهرهای پرجمعیت نیز به نگرانی‌های زیست‌محیطی ناشی از گرمایش زمین اضافه شده است. غبار و دوده خروجی از اگزوز خودروها و کارخانه‌های اطراف شهرها معضلی جدی برای شهرهای بزرگ شده است. شهرهای بزرگ چین و هند و ایران نمونه‌هایی از مواجهه هر روزه با این مشکل هستند. این آلودگی‌های محلی و متراکم انگیزه‌یی مضاعف برای سیاستگاری علیه سوخت‌های فسیلی شده‌اند. اگر تغییرات آب و هوایی معضلی جهانی است که همکاری جهانی را طلب می‌کند و تا چنین همکاری‌ای نباشد طرف‌های مختلف انگیزه لازم برای پرداخت یک‌جانبه هزینه‌های آن را ندارند، آلودگی هوا معضلی محلی است که دولت‌های محلی باید در مقابل آن اقدام کنند. از آنجا که اجرای یک سیاست محلی یا ملی به‌مراتب از به جریان انداختن یک سیاست جهانی آسان‌تر است، انگیزه کاهش آلودگی هوا گاهی جلوتر از انگیزه مقابله با گرمایش زمین برای مقابله با سوخت‌های فسیلی حرکت می‌کند. به این ترتیب انگیزه‌های متکثر و فراگیر محرک سیاست‌های مقابله برای تقاضای سوخت‌های فسیلی هستند که چشم‌انداز بازار این منابع خصوصا نفت به عنوان سوخت اصلی مصرفی در حمل‌نقل را مخدوش می‌کند.


اثر فناوری

فناوری‌های جدید از دو طریق مفهوم اوج نفت را تحت تاثیر قرار داده‌اند، فناوری‌ها هم به امکان عرضه بیشتر نفت افزودند هم از نیاز به نفت کاستند. از یک‌سو توسعه فناوری‌های مربوط به اکتشاف و استخراج موجب اضافه‌شدن حجم بسیاری وسیعی از منابع نفتی به ذخایر اثبات شده شد. در واقع این فناوری‌ها هم به کشف منابع تازه کمک کردند هم هزینه تولید نفت را چنان کاهش دادند که ذخایری که استحصال از آنها برای مدت‌ها غیراقتصادی شمرده می‌شد صرفه اقتصادی پیدا کرد. از سوی دیگر بر اثر بهبود بهره‌وری و نقش برجسته فناوری در تولید محصولاتی که هزینه انرژی در مقابل هزینه فناوری در قیمت تمام شده آنها انعکاس کمتری دارد، شدت انرژی در مقیاس جهانی کاهش چشمگیری داشته است. به این معنی که به ازای میزان معینی از ارزش اقتصادی انرژی کمتری مصرف شده است. به‌علاوه فناوری‌های جدید تولید انرژی نیز سریع‌تر از پیش‌بینی‌ها ارزان شده‌اند. برای مثال تنها در 5 ماه اول سال 2016 هزینه تولید برق خورشیدی 25 درصد کاهش پیدا کرد و کار به‌جایی رسیده است که در همین سال هزینه تولید برق پاک در برخی ایالت‌های امریکا به حدود نصف هزینه تولید برق از ارزان‌ترین فناوری‌های فسیلی کاهش یافته است به‌نحوی که این فناوری‌ها در بسیاری از نقاط این کشور بدون حمایت‌های دولتی امکان بقا دارند. این مهم مایه امیدواری طرفداران این صنعت در شرایط روی کار آمد ترامپ و سیاست‌های احتمالی او در قطع حمایت‌های دولتی است.

برای تولیدکنندگان نفت اما هنوز مایه خوشحالی است که بخش عمده‌یی از صنعت حمل‌ونقل کماکان به سوخت فسیلی وابسته است. این وابستگی به نفت اما مشخص نیست تا کی ادامه داشته باشد. سرمایه‌گذاری‌های شرکت‌های خودروسازی در خودروهای هیبریدی، الکتریکی و هیدروژنی آینده بازار نفت را به چالش کشیده شده است. ساختن باتری‌های با ظرفیت بالا چشم‌انداز خوبی برای خودروهای الکتریکی کرده است. نگرانی اصلی اما از ظهور یک فناوری تازه است که به یک‌باره انقلابی در تامین انرژی سیستم‌های حمل‌ونقل ایجاد کند. فناوری‌های فعلی تا همه‌گیر شدن فاصله زیادی دارند اما اگر باتری‌های با عمر بیشتر و قیمت ارزان‌تر فراگیر شوند یا فناوری‌ جدیدی رخ نشان دهد آنگاه مهم‌ترین عرصه برای عرضه نفت نیز به تسخیر رقیب درخواهد آمد.

ایده اوج عرضه به ‌اختصار می‌گفت روزهای بی‌بازگشتی در پیش است که بر اثر کمبود عرضه، قیمت نفت چنان افزایش می‌یابد که بخشی از اقتصاد که امروز از نفت تغذیه می‌کند توان ادامه دادن نداشته باشد. در مقابل ایده اوج تقاضا می‌گوید روزهایی می‌آید که در اثر افت تقاضا قیمت نفت در سراشیبی بی‌بازگشت قرار می‌گیرد چنانکه برداشت از برخی منابع نفت ارزان و متعارف نیز توجیه اقتصادی خود را از دست می‌دهند. در آن روزها سیاست‌گذارانی که به امید روزهای اوج عرضه جلو تولید ارزان را می‌گرفتند، حسرت می‌خورند.

تعیین اینکه این روزها دقیقاً کی می‌آیند به دلیل وجود عدم قطعیت‌ها دشوار است لکن شواهد پیش‌گفته گواهند که نگرانی از به اوج رسیدن تقاضای نفت موجه است. شاید یکی از علل اتخاذ راهبرد دفاع از سهم بازار نفت به‌جای دفاع از قیمت نفت توسط عربستان سعودی همین نگرانی باشد. اینکه این کشور احساس می‌کند در صورت کاهش تولید پیوسته بخشی از بازار را از دست می‌دهد بدون اینکه چشم‌اندازی برای افزایش متناسب تقاضای وجود داشته باشد. این نگرانی را می‌توان یکی از انگیزه‌های این کشور برای فروش بخشی از سهام شرکت نفت آرامکو نیز دانست. درواقع اگر مسوولان سعودی باور داشتند که نفت ماده‌یی کمیاب است که ارزش آینده آن بیش از ارزش فعلی آن است معقول نبود برای فروش سهام این شرکت پا پیش بگذارند. وزیر انرژی عربستان در اجلاسی در ابوظبی در ژانویه 2017 گفته است این کشور برای یک پروژه نیروگاه بادی تا 50میلیارد دلار بودجه در نظر گرفته است تا این کشور را به رقیبی بسیار جدی در عرصه انرژ‍ی‌های تجدیدپذیر تبدیل کند. اقدامی که در همین راستا قابل تحلیل است. پیش از این امارات متحده عربی نیز اعلام کرده بود ساخت بزرگ‌ترین نیروگاه خورشیدی جهان به ظرفیت 5000 مگاوات در این کشور را آغاز کرده است قبل از آن عربستان اعلام کرده بود که می‌خواهد ظرف بیست سال 18000مگاوات برق خورشیدی تولید کند و اینها ‌جز برنامه‌های بلندپروازانه این دو کشور در بهره‌برداری از نیروگاه‌های هسته‌یی است.


ب- اهمیت سیاسی و اقتصادی نفت

در ایران در گذر زمان:

نفت برای دهه‌ها با اقتصاد و سیاست ایران عجین بوده است. از روزی که مته حفاری ویلیام ناکس دارسی در کمال ناامیدی او سنگ مخزنی در مسجدسلیمان را شکافت حرص و حسرت ملت ایران نسبت به انگلستان نیز به همراه نفت به فوران درآمد. تصور اینکه یک انگلیسی خون مملکت را می‌مکد و ثروتی افسانه‌یی برای خود می‌سازد هیچ‌گاه روان ملی ایرانیان را آسوده نگذاشت. اینکه بخش عمده تجارت خارجی کشور کاملا از کنترل دولت خارج باشد به‌خودی‌خود آزاردهنده بود چه رسد به اینکه دخالت‌های مستقیم در امور مربوط به حکمرانی علاوه شود و مناطق نفتخیز جنوب از هر نظر عملا در کنترل یک شرکت انگلیسی درآید. چنین وضعیت به‌طور طبیعی نمی‌توانست پایدار بماند. خیلی زود کشمکش‌ها بر سر تقسیم منافع استحصال نفت و نقش‌آفرینی نامطلوب شرکت انگلیسی در امور داخلی ایران شروع و ادامه یافت تا یک خیزش عمومی نفت ایران را ملی کرد.

در حال حاضر برخلاف سال‌های پیش از ملی شدن همه چا‌ه‌های نفت کشور کاملا در کنترل شرکت ملی نفت ایران قرار دارد و تمام نفت ایران توسط این شرکت که تحت نظارت هر سه قوه قرار دارد به فروش می‌رسد. از این گذشته خود نفت نیز اهمیت گذشته را در اقتصاد ایران ندارد. زمانی نفت تقریبا تمام اقتصاد ایران بود یعنی نفت بخش عمده تولید ناخالص ملی و ارزش صادراتی کشور بود و اکثر درآمد دولت از نفت تامین می‌شد اما حالا بخش‌های مختلف اقتصاد رشد کرده و سهم بیشتری از تولید ناخالص داخلی کسب کرده‌اند. بر اساس آمار بانک مرکزی ظرف بیست‌وپنج سال گذشته سهم نفت از اقتصاد کشور به‌طور مستمر کاهش یافته است. همان‌طور که ارزش ریالی نفت تولیدی در سال 92 نسبت به سال 67 رشد محسوسی نداشته است در حالی که ارزش کل محصولات تولیدی حدود چهار برابر شده است. تصویر سوم نشان می‌دهد ظرف 12سال گذشته صادرات غیرنفتی سهم بیشتری از حجم کل صادرات کشور را تصاحب کرده‌اند در حالی که صادرات نفت در این بازه حدودا 3.5 برابر شده ارزش دلاری صادرات غیرنفتی 6 برابر شده است و این مهم یعنی کشور می‌تواند بیش از گذشته ارز مورد نیاز خود را از محلی غیر از نفت تامین کند و ازاین‌جهت کمتر از پیش به فروش نفت وابسته است. به‌علاوه اگر برای دهه‌ها بودجه دولت ایران بیش از 80درصد به درآمدهای نفتی وابسته بود در یک دهه منتهی به سال 1395 این وابستگی به حدود 35 درصد رسیده است. به‌این ترتیب تلاطم‌ها در بازار نفت بالقوه توان اثرگذاری کمتری نسبت به گذشته بر اقتصاد ایران دارد.


نتیجه و پیشنهادهای سیاستی

ایده حفظ نفت برای نسل‌های آینده در زیر زمین ایده پرریسکی است. نفت برای هزاران سال زیر زمین بوده اما هیچ‌گاه ارزش فعلی را نداشته است. هیچ اطمینانی هم وجود ندارد این‌قدر ارزشمند بماند که نسل‌های آتی بتوانند از آن به این اندازه استفاده کنند. باید از فرصت فعلی برای بهره‌برداری از منابع کنونی حداکثر استفاده را برد. بهتر است کشوری آباد با زیرساخت‌های مناسب به نسل‌های بعد تحویل شود و امیدوار بود آنها خود فرصت‌های بهتری برای خود خلق کنند. ایران با ذخایر اثبات شده و نرخ تولید فعلی برای ده‌ها سال نفت دارد و این در حالی است که در بخش عمده اراضی کشور فعالیت اکتشافی انجام نشده است. حدود دوسوم اراضی ایران با خاک‌های رسی تشکیل می‌دهند که بالقوه می‌توانند محلی برای تجمع نفت باشند. اضافه بر اینها با اینکه هنوز جست‌وجوی زیادی برای نفت شیل در کشور انجام نشده است. در دی 1395 اعلام شد ذخایر قابل توجهی از این نوع از ذخایر در لرستان به اثبات رسید. در چنین شرایطی اگر روند محدود شدن تقاضا و تنوع یافتن عرضه‌کنندگان نفت با سرعت بیشتری به سرانجام رسد ایران با این ذخایر بزرگ استفاده نشده از بزرگ‌ترین خسارت‌دیدگان خواهد بود. در چنین زمینه‌یی مشخص است نشان دادن حساسیت نامتناسب درباره به خدمت‌گیری امکانات شرکت‌های بین‌المللی تا چه اندازه می‌تواند فرصت‌سوز باشد. در حالی که انتظار است میزان حساسیت با میزان اهمیت موضوع متناسب باشد و دلایل زمینه‌ حساسیت‌های ملی نسبت به نفت در قیاس با سال‌های نخستین کشف آن تا حدود زیادی از میان رفته و اقتصاد کشور نیز کمتر از گذشته به نفت وابسته است، حساسیت افکار عمومی و ذهنیت سیاست‌گذاران ایرانی نسبت به آن تفاوت زیادی نکرده است. شایان توجه است استخدام یک شرکت خارجی به هر نحو برای کار کردن در یک میدان مشارکت دادن او در سرنوشت تنها چند هزار بشکه نفت تولیدی است. این میزان در قیاس با حدود 3.6 میلیون بشکه نفت که ایران به‌طور میانگین در روز در 6ماه اول سال 1395 تولید کرده است کسر بزرگی نمی‌شود و بنابراین عمده صنعت کاملا در اختیار دولت باقی می‌ماند.

کاهش بیش از پیش قیمت در آینده به علت عدم قطعیت‌های ناشی از سیاست‌های نامعلوم زیست‌محیطی و ظهور فناوری‌های تازه ریسک شناخته نشده سرمایه‌گذاری را بر شرکت‌های بین‌المللی تحمیل کرده‌اند. این ریسک در کنار قیمت‌های نسبتا پایین فعلی نفت (در سال‌های 2015 و 2016) قراردادهای نوع خرید خدمت را نسبت به روش‌های مبتنی بر مشارکت در مخزن بیش از پیش برای شرکت‌های بین‌المللی جذاب کرده‌اند. به این ترتیب ایران که از این نوع قراردادها استفاده می‌کند فرصت مناسبی پیش روی دارد. قیمت تمام شده ارزان نفت ایران که عرضه آن در بدترین شرایط قیمتی نیز اقتصادی می‌ماند بر این جذابیت افزوده است. ضمن اینکه باید از این فرصت استفاده کرد لازم است نواحی پرریسک ایران که هنوز کار اکتشافی در آنها انجام نشده است به صورت قرارداد امتیازی یا مشارکت در تولید واگذار شود تا بتوان با کمترین ریسک منابع جدید برای عرضه به بازار آماده کرد.

ایران همواره باید فرصت همکاری، با اعضای اوپک برای بیشینه‌سازی منافع خود استفاده کند. تصمیم اوپک برای کاهش تولید از ابتدای ژانویه 2017 به مدت شش ماه تصمیمی کاملا به سود ایران بود. ایران بدون آنکه تولید خود را محدودکند از افزایش قیمت سود برد. اما باید توجه کرد این تصمیمی کوتاه‌مدت است که تضمینی برای تمدید آن وجود ندارد. این تصمیمات مقطعی و برای فرصت دادن به بازار برای کسب تعادل و ناامن کردن کسب و کار برای شرکت‌های درگیر در پروژه‌های گران است. و قابل پیش‌بینی است که چندان ادامه نیابد. بنابراین ایران باید از این فرصت برای افزایش ظرفیت تولید خود استفاده کند تا بعد از انقضای این تصمیم امکان افزایش تولید را داشته باشد.

انرژی مزیت رقابتی ایران و گسترش صنایع انرژی بر فرصتی برای توسعه ایران است. تولید محصولات انرژی‌بر طبیعتا در کشورهایی صرفه اقتصادی بیشتری دارد که به منابع انرژی ارزان دسترسی دارند. بنابراین طبیعی است شدت انرژی در ایران بیش از کشورهایی باشد که واردکننده انرژی هستند. در حالی که باید در مصرف انرژی حداکثر صرفه‌جویی را به خرج داد نباید از فرصت کار در زمینه صنایع پرمصرف از نظر انرژی صرف‌نظر کرد. برخی هدف‌گذاری‌ها برای کاهش شدت انرژی ایران در سطح اقتصاد کشورهای پیشرو به معنی نادیده‌گیری این مزیت اقتصاد ایران است و باید کنار گذاشته شود.

امارات و عربستان منابع نفت فراوانی دارند اما از نظر ذخایر گاز ثروتمند نیستند. این دو کشور در کنار دیگر همسایگان ایران از مشتری‌های بالقوه گاز ایران بوده‌اند. اینکه این کشورها برای تامین برق خود به‌جای گاز به منابع تجدیدپذیر روی آورده‌اند، ممکن است به معنی کاهش فرصت صادرات گاز به این کشورها باشد. نباید فرصت را بیش از این از دست داد. اوج مصرف انرژی در ایران و همسایگان جنوبی در فصول متفاوتی رخ می‌دهد. این فرصت بی‌نظیری است که در تابستان به این کشورها گاز فروخت و در زمستان گاز را به مصارف داخلی اختصاص داد. از این نظر ایران هیچ بازاری اینچنین پرمزیت برای خود سراغ ندارد. باید برای ترمیم روابط سیاسی و افزایش مبادلات اقتصادی با این کشورها تلاش کرد تا بتوان از این فرصت‌ها بهره برد. اتکای اقتصاد ایران به نفت کاهش یافته است اما باتوجه به بازار غیرپایدار نفت هر اندازه که این وابستگی کمتر شود از نظر امنیت اقتصادی به سود کشور است. باید اقتصاد را از تلاطم‌های احتمالی در این بازار مصون نگه داشت. کشور باید بسیار زودتر از زمانی که احتمالا نفت ارزش کنونی خود را نخواهد داشت وابستگی‌اش را به آن قطع کند. نفت باید تولید شود اما وابستگی بودجه به آن باید قطع شود. منابع حاصل از فروش نفت را می‌توان برای سرمایه‌گذاری بازگشت‌پذیر در جهت توسعه کشور به کار برد. استفاده از این منابع برای رشد سایر بخش‌ها هدف تنوع بخشی به اقتصاد را نیز تامین می‌کند. به این ترتیب بخشی از منابع انرژی زیرزمینی به منابع مالی ملی تبدیل می‌شوند. این منابع ذخایری برای آینده هستند. این روش بسیار کم خطرتری برای نگهداری سرمایه مربوط به نسل‌ها برای آیندگان است. انتقال ارزش معادل امروز کالا به نسل آینده بسیار بهتر از انتقال کالای از رونق افتاده به نسل بعدی است.

منبع: فصلنامه مطالعات راهبردی سیاستگذاری عمومی

مشاهده صفحات روزنامه

ارسال نظر