ترامپ معاملهگر یا نابودگر
احسان موحدیان با گذشت نزدیک به دو ماه و نیم از آغاز ریاستجمهوری دونالد ترامپ میتوان تاحدی در مورد آینده سیاست خارجی امریکا قضاوت کرد. او برخی انتصابهای خود را در این حوزه و از جمله در ارتباط با غرب آسیا انجام داده و به نظر میرسد بر همین مبنا و با توجه به عملکردهای او و دولتش بتوان کارگزاران سیاست خارجی دولت وی را به دو دسته کلی تقسیم کرد.
1. تندروها: گروه تندرو فعال در دولت ترامپ، وی را فراتر از دو حزب جمهوریخواه و دموکرات دانسته و معتقدند او قرار نیست فقط برای مدتی ریاستجمهوری این کشور را در دست داشته باشد. بلکه ترامپیسم بهعنوان یک تفکر و جنبش جدید در صحنه سیاست این کشور حضور خواهد داشت. آنها امیدوارند که این جنبش آینده امریکا را تغییر دهد. این تفکر پوپولیستی مدعی دفاع از شهروندان عادی در برابر نخبگان متکبر سیاسی و فرهنگی ایالاتمتحده است که حدود سه دهه است کنترل انحصاری امریکا را در دست دارند. این جنبش عوام گرایانه در عمل از سرمایه داری نامحدود و بیقید و بند حمایت میکند، بهشدت ملی گرایانه است و جهانی شدن را در صورت سلطه نداشتن امریکا بر جهان رد میکند. این تندروها بهشدت با مسلمانان دشمنی کرده و تا حدی کمتر با دیگر اقلیتهای مذهبی و فرهنگی نیز رفتارغیردوستانهیی دارند. سخن گفتن از جنگی محتوم میان امریکا به عنوان برترین کشور مسیحی و کفار نشانه اعتقاد این افراد به نبرد تمدنهاست. آنان معتقدند تنها شکست قطعی مسلمانان یا حداقل به حاشیه رفتن ایدئولوژی سیاسی و مذهبی آنان میتواند امنیت امریکا را تضمین کند. این گروه حامی جنگ با چین نیز
هستند، زیرا این کشور را تهدیدی برای برتری امریکا و عامل تضعیف اقتصاد این کشور از طریق تولید انحصاری کالاهای مصرفی و دستکاری واحد پول خود میدانند. از جمله مشهورترین کارگزاران افراطی دولت ترامپ میتوان به استفان بنن، دستیار و مشاور ترامپ و استراتژیست اصلی کاخ سفید، مایکل فلین نخستین مشاور امنیت ملی ترامپ، جرد کوشنر داماد و مشاور ارشد ترامپ، دیوید فریدمن سفیر امریکا در سرزمینهای اشغالی و سبشن گورکا معاون دستیار رییسجمهور امریکا اشاره کرد. این افراد همگی با مسلمانان ضدیت دارند و برخی از آنها حتی احساسات ضداسراییلی و ضدیهودی نیز دارند.
2. عملگراها: عملگراها دولت فدرال امریکا را یک شرکت بازرگانی و تجاری بزرگ میدانند و بسیاری از آنها با این هدف جذب مشاغل خود در دولت ایالاتمتحده شدهاند که درآمد و پول بیشتری به جیب خود و دولت واریز کنند. ازجمله این افراد میتوان به جیز متیس وزیر دفاع، ژنرال جان کلی وزیر امنیت داخلی، رکس تیلرسون وزیر امور خارجه و مایک پامپیو رییس سازمان جاسوسی سیا اشاره کرد. هر یک از این دو گروه در چهار ماهی که از فعالیت دولت ترامپ میگذرد، موفقیتها و شکستهایی داشتهاند. اما در مجموع به نظر میرسد کفه موفقیت به نفع عملگراها سنگینی میکند. در این زمینه میتوان به تحولاتی همچون بازنویسی قانون ممنوعیت اتباع برخی کشورهای مسلمان به امریکا توسط عملگراها پس از نگارش متن جنجالی اولیه آن توسط تندروها و توقف اجرای آن توسط دستگاه قضایی ایالات متحده به عنوان نماد این شکست اشاره کرد. اما تندروها با انتصاب فریدمن افراطی به عنوان سفیر امریکا در اسراییل و میزبانی قدرتمندانه از نتانیاهو در امریکا تا حدی عرض اندام کردهاند. از جمله تحولاتی که نشان میدهد حداقل فعلا تندروها دست بالا را در تعیین سیاست خارجی امریکا ندارند، میتوان به موارد
زیر اشاره کرد:
پس از اختصاص سالانه 500 میلیون دلار بودجه سالانه به حمایت مالی و فنی از تروریستهای سوریه در 6سال اخیر، ایالاتمتحده تصمیم خود برای تغییر رژیم سوریه و کنار زدن بشار اسد را تغییر داده و به این نتیجه رسیده که همکاری با نظامیان روسیه برای حل و فصل سیاسی این منازعه ضروری است. در همین راستا ترامپ بهطور جدی بهدنبال شکست دادن داعش در غرب آسیاست. اما اینکه پس از شکست داعش در سوریه و عراق، دولت ترامپ چه رفتاری با خواستههای دولتهای منطقه بهخصوص ترکها و سعودیها و تمایلات کردها، شیعیان و سنیها خواهد داشت، در هالهیی از ابهام قرار دارد.
ترامپ هیچ یک از وزیران کلیدی کابینه خود مانند وزرای خارجه و دفاع، مشاور امنیت ملی و سفیر این کشور در سازمان ملل را از میان گروه تندروها انتخاب نکرده است.
بهنظر میرسد اعمال سیاست حمله به کشورها، تخریب زیرساختهایشان و تقسیم آن به کشورهای کوچکتر در دولت ترامپ متوقف شده است. ظاهرا دولت ترامپ به این نتیجه رسیده که با تخریب و تکه تکه کردن سوریه، عراق، لیبی و سومالی قادر به افزایش امنیت خود نیست و از این طریق نمیتواند جلوی شکلگیری و فعالیت نیروهای مخالف امریکا را بگیرد. در واقع ترامپ با نگاه تجارت محوری که دارد قصد ندارد منابع این کشور را با چنین کارهایی تلف کند. وی بارها صرف میلیاردها دلار پول در جنگهای غرب آسیا را احمقانه دانسته است.
ترامپ اعتقادی به ضرورت تبدیل کشورهای دیکتاتورزده غرب آسیا به جوامع مبتنی بر دموکراسی لیبرال ندارد و به جای این کار به دنبال خیمه زدن بر منبع مالی این کشورها و تزریق منابع مالی آنها به امریکاست. بنابراین سیاست تغییر رژیم توسط ترامپ به فراموشی سپرده شده و همزیستی مسالمتآمیز با مردان قدرتمند در روسیه، مصر و عربستانسعوی کمال مطلوب برای رییسجمهور جدید امریکاست.
دولت ترامپ به جای دشمنی با روسیه بهدنبال برقراری روابط دوستانه با این کشور است و بر همین مبنا از تغییر تاکتیکهای ناتو نیز دفاع میکند. اما در مقابل توجه خود را به مقابله با چین و تضعیف برتری اقتصادی این کشور معطوف کرده است.
بنابراین در مجموع میتوان نتیجه گرفت که ترامپ یک مذاکرهگر و معاملهگر است و نه یک نابودگر و سیاست خارجی او نیز به احتمال زیاد در آینده عملگرایانه باقی خواهد ماند.
منبع: دیپلماسی ایرانی