گروه تشکلها|سمیه سایش|
در سال 95 بارها از چندصدایی در بدنه دولتمردان مطالبی را خواندهایم و شنیدهایم. این معضل چندصدایی سالهاست که در بدنه بخش خصوصی هم رخنه کرده و باعث شده تا تشکلها و نمایندگان بخش خصوصی نتوانند آن طور که باید برنامهیی را بهطور منسجم اجرایی و عملیاتی کنند. درباره چگونگی اجرای شعار سال (اقتصاد مقاومتی؛ تولید و اشتغال) به سراغ یلدا راهدار، رییس کمیسیون رقابت، خصوصیسازی و سلامت اداری اتاق ایران رفتیم. او معتقد است: « تشکلها دچار بیبرنامگی شدهاند» او علت اصلی بیبرنامگی در تشکلها را به تعدد فعالیت زیاد این فعالان ارتباط میدهد و از سوی دیگر این فعال بخش خصوصی فعالیت تشکلها را ابرازی برای تقسیم کار حاکمیت میداند. در ادامه میخوانید.
سال گذشته عموم مردم از دستگاههای دولتی خواستار برطرف شدن مشکلات اقتصادی از جمله معضل اشتغال را داشتند و همچنان معتقدند که رشد بخش اقتصاد باوجود بیکاریها در سطح جامعه ملموس نیست. حال به عنوان فعال بخش خصوصی عملکرد دولت یازدهم را چطور ارزیابی میکنید؟
در حال حاضر مشکلی اصلی ما در کشور این است که اگرچه شاخصهای اقتصادی براساس آمار و ارقام و روی کاغذ بهبود پیدا کرده اما نتیجه آن در زندگی مردم به اندازه کافی ملموس نبوده و مهمترین مساله هم این است که بحث بیکاری حل نشده یا آنقدری که باید مشکل از سوی دستگاههای نظارتی برطرف نشده است. باید گفت که نرخ بیکاری در دوره دولت یازدهم در مقایسه با دوره دولت نهم و دهم بهطور چشمگیری کاهش یافته و از سوی دیگر نرخ مشارکت هم در این دوره افزایش داشته است. در این سالها دولت یازدهم تلاشهای زیادی در رابطه با بهبود فضای کسب و کار انجام داده اما بحث رکود تحمیل شده بر فضای کسب و کار و نبودن رونق باعث شده که نقدینگیهای موجود در کشور وارد بازار نشود و بنابراین اشتغال جدید نیز کلید نخورد. از سوی دیگر در این سالها دولت تمام هم و غمش را بر کنترل تورم معطوف کرده و همین موضوع باعث شده تا رونق از بازار رخت ببندد و اشتغال جدیدی هم ایجاد نشود.
باتوجه به آمار و ارقامهای پیاده شده در کاغذ، نظر شخصیتان درباره ایجاد اشتغال در دوره دولت یازدهم چیست؟
بنده معتقدم یکی از دلایل دیگری که بحث اشتغال در دولت یازدهم ملموستر از دولت دوره نه و دهم است به موضوع جلوگیری از مشاغل کاذب توسط دستگاههای نظارتی باز میگردد. دولت طی مدت سکانداریش سعی کرده که مشاغل غیررسمی را به رسمی تبدیل کند و به واقع نوع تعریف کسب وکارها و ایجاد شغل در این دوره بهطور کلی تغییر یافته و به این شکل تعداد مشاغل کاذب در کشور روند نزولی را به خود گرفته است. همین موضوعها باعث شده که مردم فکر کنند تا موضوع اشتغال در سطح جامعه کاهش یافته، درحالی که به عقیده بنده بیکاری در جامعه کم و کمتر شده اما شکل و شمایل شغل در این بازه زمانی توسط دستگاههای نظارتی تغییر یافته است.
باتوجه به عنوان شعار سال مبنی بر اقتصاد مقاومتی؛ تولید و اشتغال؛ وظیفه دولت در این مدت باقی مانده و تشکلها چیست؟
بحث اقتصاد مقاومتی؛ تولید و اشتغال نیز عنوان سال 96 است و در این سال برای به اجرا درآمدن این شعار ما کاری جز تحریک تقاضا نداریم. برای تحریک تقاضا هم باید نقدینگی به بخشهای تولید باز گردد. به واقع جامعه این جملهها را بارها از سوی رسانهها و از زبان نمایندگان بخش خصوصی شنیدهاند. معتقدم که ما باید یک اقدام اساسی و یک تحریک بزرگ برای فضای کسب وکارمان ایجاد کنیم به عبارت دیگر ما چارهیی نداریم مگر اینکه تعامل با دنیا و سرمایهگذاران خارجی را در فضای موجود کشورمان کلید بزنیم و همراستا با سرمایهگذاران خارجی اقتصاد کشورمان را پیش بریم.
همانطور که در صحبتهایتان اشاره کردید، مردم هم از صحبتهای تکراری خسته شدهاند و شاید تحریک تقاضا برای ایجاد رونق و ورود سرمایه به بخش صنعت از جمله کلمات کلیشهیی باشد که بارها از سوی نمایندگان بخش خصوصی به چالش کشیده شده، حال باتوجه به اینکه به موضوع سرمایهگذاران خارجی اشاره شد. ماحصل برجام را برای ورود هیاتهای مختلف تجاری و اقتصادی چطور ارزیابی میکنید؟
برجام اگرچه مقدمهیی برای حضور سرمایهگذاران خارجی به کشور بود اما باید گفت که آن طور که باید این مقدمه از سوی دولتمردان برای سرمایهگذاران خارجی فراهم نشد. بنده اطلاع دقیق دارم که شرکتهای بزرگ آلمانی بعد از توافقهای بینالمللی؛ چند باری برای انجام مذاکره وارد ایران شدند و قصدشان نیز انجام سرمایهگذاری در بازار ایران بود، اما عدم تضمین در برنامههای اقتصادیمان منجربه آن شد تا آنها از هرگونه سرمایهگذاری صرف نظر کنند. به واقع متنهایی که به شکل سیاسیوارانه به جون این سرمایهگذاران میافتاد باعث میشد تا آنها از ورود سرمایه ممانعت کنند.
یعنی ما در برجام نتوانستیم فضایی را برای سرمایهگذاران خارجی فراهم کنیم...
متاسفانه باید گفت با تمام تلاشهایی که دولتمردان برای ایجاد سرمایهگذاری انجام دادند اما نتوانستیم سرمایهگذاری را برای کشور جذب کنیم. متاسفانه چند صدایی در کشور ما و تصمیمهای متناقض باعث شد تا سرمایهگذاران از کشور فراری شوند و از سوی دیگر ما به عنوان نمایندگان بخش خصوصی بارها از نبود زیرساخت و فراهم نبودن شرایط برای سرمایهگذاران خارجی سخن گفته بودیم اما کسی به این حرفها توجهی نکرد.
به موضوع چند صدایی اشاره کردید؛ این موضوع درحالی است که طی سالهای اخیر چند صدایی به عنوان یک بیماری گریبان گیر نمایندگان بخش خصوصی هم شده؛ علت چیست؟ این چند صدایی چه آسیبهایی را میتواند برای کشور برجای بگذارد؟
همانطور که شما در سوالتان اشاره کردید این روزها چندصدایی به عنوان یک بیماری در بدنه بخش خصوصی هم رخنه کرده؛ در گذشته ما شاهد چندصدایی در بدنه حاکمیت بودیم اما امروز بخش خصوصی نیز با این بیماری مواجه شدهاند. به واقع تولیدکنندگان، صادرکنندگان، واردکنندگان هرکدام درخواستهای جداگانه دارند و این تضاد در منافع باعث شده تا شاهد حرفهای مختلف باشیم. از سوی دیگر نباید موضوع فقدان برنامه مدون و استراتژی را فراموش کنیم. متاسفانه چون استراتژی مدونی در برنامههای اقتصادی وجود ندارد باعث شده تا با تضاد منافع نتوانیم برنامهها را محقق کنیم. به عنوان مثال بارها دیدهایم که واردکننده و صادرکننده در جلسات مختلف کاری علیه هم صحبتهایی کردهاند.
آیا فضای کشور ما فضای رقابتی برای فعالیت بخش خصوصی است؟
به عقیده بنده فضای کشور ما فضای رقابتی برای فعالیت بخش خصوصی نیست. برای اینکه بخش خصوصی به راحتی بتواند اقدام به حرکت کند باید فضای رقابتی را ایجاد کنیم. همانطور که در بالا اشاره کردم در جلسات مختلف کاری ما شاهد مشاجرههایی میان تولیدکنندگان و واردکنندگان هستیم که شاید این نوع صحبت کردنها منجربه از بین رفتن صنعتگر در کشور شود. آزادی معاملات، شفافیتهای اقتصادی، عدم تبعیض در مگاپروژهها، اینها بخشی از پارامترهای رقابتی هستند که باید در فضای کسب و کارمان برای نمایندگان بخش خصوصی فراهم شود که متاسفانه این موارد را در بدنه فضای کسب وکار شاهد نیستیم و هر روز شرایط بدتر از دیروز میشود. بهطور کلی اگر قرار است امسال عنوان سال به نام اقتصادی مقاومتی؛ تولید و اشتغال تحقق یابد باید برنامه مدونی برای این شعارها درنظر بگیریم و گرنه امسال نیز مثل سالهای گذشته هیچ مولفهیی در اقتصاد کشور بهبود نخواهد یافت.
کارشناسان میگویند که دولتمردان در زمینه اجرای برنامهها وعدههای خود را تا حدودی به مرز اجرا رساندهاند، اما در این میان ما شاهد فعالیت تشکلهای عدیدهیی هستیم که متاسفانه به اعتقاد کارشناسان این فعالان به وظیفه ذاتی خودشان عمل نمیکنند و به عبارتی دچار یک بیبرنامگی شدند؛ درباره نقش بارز تشکلها در بخشهای اقتصادی چه باید کرد؟
بنده هم کاملا با این سوال موافقم و متاسفانه باید گفت که تشکلها دچار یک بیبرنامگی شدهاند. به عقیده من از تجربه فعالیت تشکلها مدت زیادی نمیگذرد.
تشکلها اگر جایگاه خودشان را در عرصه تصمیمسازی پیدا کنند، بخشی از مشکلات مرتفع میشود. به عقیده بنده آنها هم (تشکل ها)
درباره فعالیتشان سردرگم هستند، مشکلی که داریم تعدد تشکلهاست و این موضوع به یک آفت تبدیل شده است و به عقیده من تشکلها ابزار تقسیم کار قدرت هستند. متاسفانه باید گفت که ما شاهد فعالیتهای بیشمار تشکلهای دولتمحور هستیم که باعث مانعتراشی در ادامه روند فعالیتها و تحقق برنامهها شدهاند.