نگار مفید های و هویی که در روزهای اسفندماه به جان حوزه فرهنگ و هنر میافتد، هیچ زمان دیگری از سال پیش نمیآید. پیش نمیآید که تمام بخشها از سینما و تلویزیون گرفته تا موسیقی و دنیای نمایش برای سرگرم کردن مخاطب دست به کار شوند و همگی در آن واحد این هدف را مدنظر قرار دهند. ممکن است روزهای خوشی برای سینما داشته باشیم و روزهای بهمن ماه را به جنجال بگذرانیم، پیش آمده که در روزهای اردیبهشت برای گالریها فکر اساسی کنیم و صفحات ویژهیی در اختیارشان قرار دهیم، همانطور که در روزهای عید فطر هر سال، دنیای موسیقی فصل تازهیی را آغاز میکند. با وجود این هیچکدام نوروز نمیشوند. زمانی که همراهی عجیبی صورت میگیرد و «انتشار یافت»، «آماده پخش شد»، «به فیلمهای اکران پیوست» و... مهمترین واژههای خبری است که در روزهای اسفندماه میشنویم. عادی است اگر ببینیم که یک خبرگزاری نوشته است: «گروه موسیقی پرطرفدار «دارکوب» جدیدترین اثر خود را با صدای خواننده محبوب پاپ، احسان خواجهامیری منتشر میکند.» و شبیه اتفاقی خوشایند به چشم ببینیم که «ترجمه جلد نخست کتاب «خاطرات باب دیلن» برنده جایزه نوبل ادبیات منتشر شد.» کتابی با نام «خاطرات باب دیلن: وقتی حالت بده کسی سراغت رو نمیگیره» با ترجمه محمدعلی برقعی. همانطور که وقتی کتابخانه ملی ساعت پخش را به نفع حاضران تغییر میدهد، عجیب نیست. عجیب نیست که ببینیم: «ساعت کاری تالارهای کتابخانه ملی از تاریخ دوم تا سیزدهم فروردین از ساعت 8 صبح تا 19 و ساعات شیفت شب در این تاریخها از ساعت 20 تا 7 صبح خواهد بود.» تازه اینها خبرهایی است که کمتر به بنیادهای خصوصی مربوط میشود. در این فصل از سال است که میشنویم: «روابط عمومی بنیاد اکبر رادی اعلام کرد؛ کتاب «نامههای اکبر رادی» منتشر شد، این کتاب شامل ۷۳ نامه به ۴۳ نفر از نویسندگان، نمایشنامهنویسان، مترجمان، شاعران، هنرمندان و برخی روزنامهنگاران و مسوولان فرهنگی و یکی از نامهها خطاب به مخاطب «در پیشگاه عدل» است.» با وجود این، در تمام این سالها آنچه هیاهوی را کم نمیکند و باری روی دوش خاطرات خوش نمیگذارد، همان رسانهیی است که بیشترین انتظار را از او داریم. همان رسانهیی که کمتر از دیگران از ردوبدل مالیاش خبردار میشویم. همان رسانهیی که باید بیشترین اعتماد را به ما بدهد و کمترین را دراختیارمان میگذارد. این روزهای تلویزیون، بازهم داستان اعتماد به رسانه را آنچنان بر سر زبانها انداخته که اولویتبندی در این رسانه را زیرسوال میبرد. آیا میتوان به همین سادگی از کنار مخاطبی که برای تماشای مجموعهیی پرطرفدار صف بستهاند گذشت؟ آیا میتوان نسبت به عروسکها تا این اندازه بیتفاوت بود؟ آیا میتوان باور کرد که تلویزیون توان پرداخت ندارد؟ در روزهایی که برنامههای مناسبتی نوروز هر سال در تلویزیون تبدیل به جنجال میشوند، امسال دیگر نورعلی نور شده است. برنامههای سال تحویل با تغییرهای فراوان در مجری نوبت پخش گرفتهاند و شبکه تهران نیز به تازگی اعلام کرده است که مجموعهیی از مهران مدیری را به عنوان برنامه نوروزی پخش خواهد کرد. دستکم امسال که با نشست خبری مدیران صداوسیما بحث برنامههای نوروزی آغاز شد، عجیب بود که در روزهای پایانی سال ما بمانیم و سوالهای بیپاسخ و هیاهویی که بازهم پای مسائل مالی را به میان آورده است. حالا پس از گذر از خبرهای رسمی و زیباترین جملات، پس از گذر از آن «انتشار یافت» و «اکران میشود» و «به بازار آمد»، گاهی هم دنیای مجازی را باید مدنظر قرار داد. جایی که اصلیترین مخاطبان دنیای فرهنگ و هنر در حال دست به دست کردن فهرست کتابهای خوب و فیلمهای برگزیده هستند و سعی میکنند آذوقهیی برای تعطیلات نوروز فراهم کنند. جایی که هشتگها به جای خبرهای رسمی صحبت میکنند. جایی که نیامدن «کلاهقرمزی» به تلویزیون خبر اصلی میشود یا پخش فیلمهای تکراری جای خود را به خبرهای خوشایند میدهد. اینجاست که میتوان از آن جنجال خوشباورانه فاصله گرفت و نگاهی به مخاطب انداخت و متوجه شد که دنیای فرهنگ و هنر این روزهای ما، آنقدر که در خبرهای رسمی به نظر میرسد، خوشایند و جذاب نیست. اینجاست که گاهی به جای تماشای خبرهای رسمی، باید به پشتسر نگاه کرد و مخاطبی را دید که برای خرید محصولات فرهنگی باب میلش، مجبور است به مراکز فراوان سر بزند و مجبور است برای استفاده از تخفیفها هم لباس رزم بپوشد و به میدان برود.