مجموعه «کلاهقرمزی 96» نزدیک به 3 ماه پیش به صورت غیررسمی مراحل پیشتولید را آغاز کرد. شنیدن این خبر به خودی خود آنقدر خوشحالکنننده بود که دست به دست در دنیای مجازی بگردد و موجبات شادمانی را فراهم کند. چه برسد به روحیهبخشی دستاندرکاران این مجموعه که پس از درگذشت دنیا فنیزاده و یک ماه پیش از نوروز و در اوج ناامیدی مخاطبان چنین خبری را رسانهیی کردند. کار به جایی رسید که همزمان با انتشار این خبر، مخاطبانشان به صورتی خودجوش شروع به انتشار عکسهایی از یاد و خاطره دنیا فنیزاده- عروسکگردان کلاهقرمزی- کردند و نوشتههایشان همچنان در دنیای مجازی موجود است. چند روز بعد، عروسکگردانی که به جای دنیا فنیزاده، عروسک کلاهقرمزی را در دست میگرفت نیز مشخص شد، حتی خبر رسید که تاریخ 30 اسفندماه را برای پخش نخستین قسمت انتخاب کردهاند و هیچکدام از اینها به اندازهیی امیدبخش نبود که محمدرضا جعفری جلوه، مدیر فعلی شبکه دو سیما در نشست خبری مدیران تلویزیون از «مجموعه کلاهقرمزی» به عنوان یکی از برنامههای ویژه نوروز نام برد. مهر قطعیت روی نمایش این مجموعه خورد تا چند روز بعدتر که قولها و قرارها زیر سایه مباحث مالی قرار
گرفت و این سوال را ایجاد کرد: « نکند کلاهقرمزی پخش نشود؟» نامهیی که حمید مدرسی، تهیهکننده مجموعه «کلاهقرمزی» منتشر کرد، بیشتر از آنکه گلایههای یک تهیهکننده باشد، فریاد اعتراض بود. بدهیهای تسویهنشده تلویزیون و زیرپا گذاشتن قول و قرارهای مالی آنقدر به این تهیهکننده و نویسندگان و کارگردان مجموعه - ایرج طهماسب و حمید جبلی- فشار آورده بود که در مقابل تیم 95 نفره گروهشان سکوت کنند و به جای آنکه آنها را به ادامه همکاری دعوت کنند، با ناامیدی از تسویه نشدنهای مالی صحبت کنند. به این امید که ضربالمثل قدیمی حقیقت پیدا کند و جلوی ضرر را از هر کجا بگیرند منفعت باشد. اتفاقی که سال گذشته نیز پیش آمد، با این تفاوت که سال گذشته، پیش از آنکه جلوی دوربین بروند و عروسکها را خانهتکانی کنند این خبر پخش شد. خبری که بازتاب فراوانی نیز داشت و خبر میداد که پربینندهترین برنامه نوروزی تلویزیون از سال 88 تا 94 جز سال 89، جایی در جدول پخش نوروز ندارد. اما از آنجایی که سال گذشته، سال تغییرات اساسی برای تلویزیون بود و در خطمشی مدیریت تازه، برای دو مجموعه پرطرفدار اصلی تلویزیون -پایتخت و کلاهقرمزی- فرصتی دیده نشد، خبر پخش
نشدن این برنامه در حد و اندازههای غمگینکننده دنیای مجازی باقی ماند. کار را به جایی کشاند که عوامل این مجموعه نیز دست به قلم شدند و از موقعیت پیشآمده نوشتند و در کنار مردم قرار گرفتند و همدردیشان را نشان دادند. سال گذشته بود که حبیب رضایی، نوشت: «6 سال بود که از نیمه اسفند تا اواخر فروردین روزى ١۶ ساعت کار بود انگار که نبود. روزهاى سال کهنه، به ایام نو، با ساعتها گپ و تمرین و نوشتن و خلاقیت و ثبت و تکرار و راضى و ناراضى و خنده و خسته و اغلب استرس و هیجانِ بازتاب، پیوند مىخورد... در کنار مجموعهاى از استثنایىترین مخلوقات این جغرافیا. و نتیجه و حال خوب مردم در جاى جاى نه تنها ایران که همه سرزمینهاى ایراننشین آنچنان در اوج مهر بود که هربار گمان مىکردى از بارهاى قبل بیشتر شده. ولى امسال نیستیم و گناه مسببین و مقصرین مىماند به روزگار...» امسال اما تا 20 اسفندماه پیش رفتیم و هر خبر از مجموعه پرطرفدار دلگرمی بیشتری برای پخش آن باقی میگذاشت. تا آنکه آخر سر؛ بازهم قول و قرارهای مالی، تکلیف را نامعلوم قرار دادند. شبیه به ماجرایی که برای «جنابخان» پیش آمد، عروسک آبادانی «خندوانه» که بازهم قربانی مباحث
مالی در تلویزیون شد و برنامهیی پرطرفدار را به حاشیه برد. همانطور که پیش از اینها، برای مهران مدیری و تیمش نیز پیش آمده بود و تصویر آنها از جدول پخش برنامههای شبانه و 90 قسمتی پاک شد.
همانطور که احتمالا تا سالهای آینده نیز همین وضعیت را شاهد خواهیم بود. در این بین اما آنچه از این هیاهوی پخش شدن و پخش نشدن باقی میماند، اعتماد و بیاعتمادی به رسانهیی است که پرطرفدارترین برنامههایش را بیشتر در مضیقه مالی قرار میدهد. در حال حاضر تنها کاری که از دست ما برمیآید صبوری است؛ آیا تغییری در تلویزیون به وجود میآید یا مسائل مالی ارحجیت خواهند داشت؟