فینیان کانینگهام|
فینیان کانینگهام متولد سال 1963میلادی در شهر بلفاست ایرلند است و تاکنون مقالات متعددی از او درباره روابط بینالملل به زبانهای متعددی منتشر شده است. مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته شیمی کشاورزی از دانشگاه همین شهر اخذ کرده و پیش از آنکه وارد حرفه روزنامهنگاری شود به عنوان دبیر علمی در انجمن سلطنتی شیمی کمبریج انگلستان مشغول به کار بوده است. او 20سال سابقه همکاری به عنوان نویسنده و دبیر با موسسات بزرگ رسانهیی مانند میرر، آیریش تایمز و ایندیپندنت را دارد. اکنون به عنوان یک خبرنگار مستقل در شرق آفریقا فعالیت میکند و نوشتههای او در رسانههایی مانند آرتی، اسپوتنیک، بنیاد فرهنگ استراتژیک و پرستیوی منتشر میشود.
وقتی دونالد ترامپ، رییسجمهور ایالات متحده امریکا، اتحادیه ناتو را «منسوخ» خواند، آنچه در واقع منظور داشت، خروج از اتحادیه نظامی نبود بلکه قصد داشت هزینههای اجرایی آن را بر دوش ملتهای اروپایی بگذارد. ترامپ بارها در جریان کارزار انتخاباتیاش به طور تحقیرآمیزی درباره سازمان 28عضوی پیمان آتلانتیک شمالی(ناتو) سخن راند. اظهارات او درباره منسوخ بودن این اتحادیه امیدهایی را در گوشههای مشخصی از جهان برانگیخت که 45 امین رییسجمهور ایالات متحده امریکا مشارکت نظامی امریکا در ناتو را به عنوان بخشی از یک حرکت بزرگتر برای کاهش اقدامات تجاوزکارانه این کشور محدود خواهد کرد.
هنگامی که ترامپ سخنرانی خود را در تاریخ 20ژانویه انجام داد، نیروی ایده «اول امریکا»ی او به عنوان رویکردی جدید برای ساختن جامعه امریکایی و زیرساختهای آن در مقابل هدر دادن منابع با مداخله نظامی که در دوران سایر دولتهای این کشور جریان داشت، ظاهر شد. میل ترامپ برای بازسازی روابط دوستانه با روسیه نیز به عنوان دلیلی دیگر برای نگاه سرد او به ناتو به شمار آمد. گسترش رو به شرق این اتحادیه نظامی نسبت به دهه 90میلادی اقدامی تحریکآمیز علیه روسیه تلقی میشود. هنگامی که ترامپ ناتو را یک پیمان منسوخ خواند این مساله به عنوان نشانهیی از تمایل به برقراری روابط جدید روسیه- امریکا تلقی شد.
اما متاسفانه انتظارات درباره یک دولت امریکایی صلحجوتر و کمتر نظامی به سرعت درحال زوال هستند. تنها چند روز پیش، ترامپ در یک سخنرانی شؤونیستی که در کمیته اقدام سیاسی محافظهکار در واشنگتن دیسی ارائه کرد، اعلام داشت که او بر بزرگترین سازمان نظامی در تاریخ امریکا نظارت خواهد کرد.
«هیچکس هرگز سر به سر ما نخواهد گذاشت» این را ترامپ به شنوندگانی اعلام کرد که تشویقکنان «امریکا! امریکا!» را فریاد میکشیدند.
هفته گذشته، ترامپ همچنین خبر داد که او آماده است تا یک مسابقه تسلیحاتی هستهیی جدید را آغاز کند. دو هفته پیش او در یک مصاحبه با خبرگزاری رویترز گفت که ایالات متحده باید همیشه در داشتن برتری هستهیی دست بالا را داشته باشد. «ما هرگز از هیچ کشوری حتی اگر دوست باشد، عقب نخواهیم افتاد. ما هیچگاه از منظر قدرت هستهیی عقب نخواهیم افتاد.» این بخشی از سخنان رییسجمهور است. این گفتهها در ادامه اظهاراتی که پیشتر در این ماه در تماس تلفنی ترامپ با ولادیمیر پوتین، رییسجمهور فدراسیون روسیه بیان شده بود، مطرح شد. ترامپ در این تماس گفته بود که پیمان کاهش تسلیحات اتمی«نیو استار»(شروع جدید) یک توافق بد برای ایالات متحده است که این مساله را به ذهن متبادر میکند که ممکن است او به صورت یکجانبه از توافقات کنارهگیری کند. این حرکت عقبنشینی یکجانبه رییسجمهور اسبق ایالات متحده امریکا، جورج دبلیو بوش را در عقبنشینی یکجانبه از پیمان موشکهای ضد بالستیک در سال 2002 به یاد میآورد که تنشهای سیاسی زیادی را در روابط روسیه با امریکا موجب شد.
آنچه شاهد آن هستیم، تناقض شدید لفاظیهای ترامپ درباره«بزرگ ساختن مجدد امریکا» و «تحمیل نکردن شکل زندگی خودمان بر دیگران» با عملکرد جاری و سفت و سخت میلیتاریسم امریکایی به عنوان یک اصل بنیادین سیاست امریکایی است.
واقعیت این است که اقتصاد ایالات متحده آن نمونه بزک شده از «سرمایهداری بازار آزاد» که ادعا میشود، نیست. این اقتصاد بیشتر یک اقتصاد متمرکز، دولتی و نظامی شکلی از نفع انحصاری شرکتهای بزرگ به جای آزادی عمل بنگاههای خصوصی است و از پایان جنگ جهانی دوم تاکنون نیز به همین صورت بوده است.
هزینهکرد سالانه نظامی اقتصاد ملی ایالات متحده درحال حاضر حدود 600 میلیارد دلار است. رقمی تقریبا معادل نیمی از هزینههای کلی سالانه دولت. بدون این شاهراه عظیم یارانهیی به صنعت نظامی امریکا، که منابع آن از محل مالیات تامین میشود، کل اقتصاد این کشور از هم فرو خواهد پاشید. کمتر از 2ماه در مقام یک رییسجمهور، ترامپ متوجه این واقعیت بنیادین اقتصاد ایالات متحده شده است البته اگر پیشتر از آن خبر نداشت. این واقعیت یک موجود عظیم نظامی با ولعی سیر نشدنی برای تناول از منابع مالی عمومی در لقمهیی با ارزش 600 میلیارد دلار در سال است.
ترامپ به صورت روزافزونی نشان میدهد که یک میلیتاریست است دقیقا همانطور که پیشینیانش بودهاند. یک رییسجمهور امریکایی نمیتواند زیر فشار شرایط ناشی از سرمایهداری انحصاری ایالات متحده چیزی به غیر از این باشد. این مساله دید خوبی را درباره منظور واقعی ترامپ از منسوخ بودن ناتو به دست میدهد.
هفته گذشته شاهد بودیم که مقامات رسمی دولت ترامپ به اعضای اروپایی ناتو بار دیگر این مساله را یادآوری کردند که موضع دولت جدید ایالات متحده امریکا در برابر پیمان آتلانتیک شمالی این است: «بپرداز یا خارج شو!» جیمز متیس، وزیر دفاع دولت ترامپ که در بروکسل سخن میگفت، اخطار داد که امریکا «دیگر از کودکان اروپایی حفاظت نخواهد کرد» مگر آنکه دولتهای آنها به تعهدات پیشین خود مبنی بر افزایش هزینه اهدایی به ناتو تا سقف 2 درصد تولید ناخالص داخلی پایبند باشند.
این اولتیماتوم بار دیگر توسط مایک پنس، معاون ترامپ تایید شد، هنگامی که در کنفرانس امنیتی مونیخ به اعضای اروپایی ناتو گفت که آنها یک سال وقت دارند تا با همیاری یکدیگر نقشه جامعی برای افزایش هزینهکرد نظامی خود تدارک ببینند.
البته هم متیس و هم پنس در تاکید بر «تعهد تزلزلناپذیر رییسجمهور ترامپ به ناتو» اتفاق نظر داشتند که باعث میشود هر گمانهزنی پیشینی درباره رویکرد او به ناتو مخدوش شود.
البته این مساله نیز حائز اهمیت است که درحالی که ترامپ ممکن است با اظهارنظرهایی مانند اینکه ایالات متحده به صورت خودکار به کمک متحدان مشخصی از خود که هزینه پرداخت نمیکنند، نیاید خود را نسبت به ناتو بیتفاوت نشان داده باشد. واقعیت این است که در دوران او تحرکات نظامی اخیر در شرق اروپا به رهبری امریکا تداوم یافته است. در هفتههای اخیر تانکها و نفرات امریکایی به سمت لهستان و دولتهای حوزه بالتیک مانند لیتوانی، لاتویا و استونی سرازیر شدهاند. و در همین هفته دولت حوزه بالکان مونتهنگرو به دنبال ادعاهای عجیبوغریب مبنی بر خرابکاریهای روسیه در این کشور اعلام کرد که کنگره ایالات متحده آماده است، الحاق این کشور به ناتو و تبدیل شدن به 29امین عضو این پیمان را تایید کند. به همین دلیل هر گونه تفکری مبنی بر اینکه منسوخ خواندن ناتو از سوی ترامپ ممکن است به عقبنشینی نظامی امریکا از اروپا بینجامد بیاساس به نظر میرسد.
آنچه در واقع منظور ترامپ است، این است که نظام تامین مالی ناتو که پس از جنگ جهانی دوم مستقر شده، منسوخ شده است. با تشکیل ناتو در سال 1949میلادی، ایالات متحده به صورت سنتی رکن اصلی این پیمان بوده و نزدیک به 70درصد از بودجه کل این سازمان را تامین کرده است.
آن طور که ترامپ ادعا میکند تنها 5 کشور عضو ناتو یعنی ایالات متحده، بریتانیا، لهستان، استونی و یونان هدف تعبیه شده یعنی 2درصد از تولید ناخالص داخلی را به ناتو پرداخت میکنند. پرداخت متوسط اتحادیه اروپا حدود 1.5درصد است و این درحالی است که آلمان تنها 1.2درصد از تولید ناخالص داخلی خود را به سازمان میپردازد.
تخمین زده میشود که اگر اعضای اروپایی ناتو 2درصد پیشبینی شده را به این پیمان اختصاص بدهند، رقمی معادل 100میلیارد دلار در سال به هزینههای نظامی سازمان افزوده میشود. این همچنان نزدیک به یک ششم آنچه است که ایالات متحده به این امر اختصاص میدهد. با این حال چنین افزایشی در هزینهکرد نظامی اتحادیه اروپا مستقیما پنتاگون را تغذیه میکند؛ از سفارشات جدید برای جتهای جنگنده و تانکهای آبرامز امریکایی گرفته تا پرداخت هزینه اسکان سربازان امریکایی در خاک اروپا.
بیشک ترامپ و سایر شؤونیستهای امریکایی خواهند گفت:«دقیقا در زمان مناسب!» اروپاییها باید به خود بیایند اگر میخواهند از حمایتهای امریکا سود ببرند. اما این یک نگاه نابجا و متکبرانه از سوی «خیرخواهان» امریکایی به متحدان اروپایی خود است. ناتو همواره ماشینی برای تسهیل مداخلات نظامی امریکا در روابط اروپا بوده که به هژمونی امریکا بر کل اروپا و فرادستی نظامی این کشور بر روسیه منجر
شده است.
اقتصاد ایالات متحده امریکا با بدهی روزافزون 20تریلیون دلاریاش در چنان وضعیت بدی قرار گرفته که پرداخت هزینه اعتیاد هیولاگونهاش به میلیتاریسم دیگر برای مالیاتدهندگان امریکایی قابل تحمل نیست. آنچه این دلال سابق املاک و رییسجمهور فعلی امریکایی قصد انجام آن را دارد، این است که دیگران را مجبور کند هزینه این اعتیاد امریکایی را بپردازند. این آن چیزی است که او از تئوری«ناتوی منسوخ» شده خود مد نظر دارد و چنین چیزی قطعا نه به جهانی صلحآمیزتر منجر خواهد شد و نه به روابطی بهتر با فدراسیون روسیه.