بههمین خاطر با حدود 4 میلیون رای توانست 11.3درصد آرا را به خود تخصیص دهد. این آرا نشان داد که اکثریت مردم به هیچوجه خواهان ادامه آن وضع نبودند. محمدباقر قالیباف هم که برای بار دوم وارد صحنه انتخابات شده بود با اطمینان بیشتری نسبت به دوره قبل کارزار انتخاباتیاش را سر و سامان داد. در انتخابات سال 1384 او در همان دور اول از گردونه انتخابات کنار گذاشته شد؛ با آنکه در سال 1384 خود او و بسیاری دیگر گمان میبردند که رقابت نهایی میان هاشمیرفسنجانی و قالیباف خواهد شد اما واقعیت جور دیگری رقم خورد. اینبار قالیباف با این سابقه و نیز صبغه شهردار بودن وارد انتخابات شد؛ ولی کارهای عمرانی شهردار تهران که صبغه او را تشکیل میداد، نتوانست آرای مردم را برای ریاستجمهوری جلب کند لذا او فقط 16.5درصد آرا را به خود اختصاص داد. مردم، قالیباف را نه به این خاطر که او نمیخواست تحریمها را بردارد انتخاب نکردند -زیرا او منتقد وضع موجود بود و از تحریمها هم گلایهمند و رفع تحریمها هم از اهداف او بود- بلکه مردم معتقد بودند او «نمیتوانست» این هدف را به منصه ظهور برساند. اما نامزد دیگر که حسن روحانی بود چند ویژگی داشت که در
دیگر نامزدها نبود. سابقه او در مذاکرات هستهیی دولت هشتم نشان داده بود که او هم میخواهد و هم میتواند تحریمها را رفع کند و اگر شعار میدهد که سانتریفیوژها باید بچرخد چرخ زندگی مردم هم باید بچرخد، واقعا میتواند آن را بهسرانجام برساند کما اینکه در دوره قبل به سرانجام رسانده بود. ویژگی دیگر روحانی در صبغه اندیشهیی او بود. حمایتهای رییسان سابق دولت اعم از هاشمیرفسنجانی و خاتمی از او نشان میداد که نگاه او به دولتمردان، یک نگاه تکنوکراتیک یا فنسالارانه است. دولتمردانی که هم تجربه دارند و هم تخصص و تصمیم آنها باری به هر جهت نیست. این اندیشهها و ایدهها بود که توانست برای روحانی اکثریت آرا را کسب کند زیرا مردم در بزنگاههای تاریخی تیره و تار دنبال کسی میگردند که بتواند اثرگذار باشد و حسن روحانی چنین فردی بود.
اکنون چهار سال از آن دوران گذشته است. کارنامه چهارساله دولت نشان میدهد که به عمده وعدههایی که رییس دولت داده، عمل کرده است. تحریمها رفع شده و اگر کاستی دارد بخش عمدهیی از این کاستیها ناشی از عدم تطابق زیرساختهای اقتصادی کشور با کشورهای موردمعامله است. در دوره تحریمها که استارت اولیه آن 10 سال پیش زده شد تا پایان تحریمها که پارسال بود، فناوری جهان پیشرفتهای زیادی کرده درحالی که در این مدت ایران از این کاروان جا مانده بود، بنابراین ایران فعلی از لحاظ فناوری و پیشرفت، فاصله زیادی با متوسط کشورهای دیگر دارد که از این لحاظ بر پارامترهای اقتصادی و اجتماعی اثر عمیقی گذاشته است.
بر همین اساس است که نامزدانی برای دوره بعد ریاستجمهوری میآیند بهتر است وعدههای پیشروتری بدهند. برای مثال در حال حاضر کشور با معضلات برجای مانده از تحریمها درگیر است که مهمترین آن عدم بازیابی نیروهای تحصیلکرده کشور است. نیروهای متخصص فراوانی داریم اما شغل مناسب برای آنها وجود ندارد. عدم تناسب این دو باعث سرخوردگیهای فراوانی در میان قشرهای تحصیلکرده شده است که در این خصوص کارشناسان مربوطه هم هشدارهای لازم را دادهاند. نامزدان موردنظر چه برنامههای «شدنی» برای این نیروها دارند؟ زیرا اینها هستند که آینده کشور را میسازند؛ چه از لحاظ اقتصادی و چه از لحاظ اجتماعی و سیاسی. مشکل عمده دیگری که کشور با آن دست به گریبان است و عملا نیازمند تعامل خارجی است مساله ریزگردهاست. همانطور که در یادداشت هفته قبل هم نوشتیم و دولت هم درمورد آن تاکید داشته است، حل مساله ریزگردها نیازمند تعامل با کشورهای منطقه بهویژه عربستانسعودی و کویت و عراق است. دولت بعد چگونه میخواهد با این کشورها تعامل داشته باشد؟ سیاست خارجی دولت بعد در این مورد روی چه اصولی خواهد بود؟ و آخرین مورد اینکه اتمام دولت دوازدهم سال 1400 خواهد بود.
حدود 20 سال پیش چشماندازی درخصوص «ایران -1400» نوشته شده بود که بنا بود نقشه راه همه دولتها تا 1400 باشد و در این سال ایران سرآمد کشورهای منطقه شود. بگذریم که حوادث پیدرپی این موضوع را به محاق برد. اما آیا پایان دولت دوازدهم با نوستالژی 1400 گره خواهد خورد؟
دولت بعد در این خصوص مسوولیت گرانقدری را بر دوش دارد. در این خصوص چه میخواهد بکند؟