حسین مفیدیاحمدی|پژوهشگر مسائل اروپا|
مقدمه
در ماههای اخیر، افزایش تنش در روابط ترکیه و اتحادیه اروپا ازجمله در حوزه فرآیند الحاق به این اتحادیه و تحولات پساکودتا در ترکیه این سوال را برجسته کرده است که چه عامل یا عواملی برسازنده این تنش بودهاند. اگر بخواهیم به طرف ترکیهیی این تنش نگاهی بیفکنیم، میتوان طیف گستردهیی از عوامل ازجمله توازن قوای داخلی و مصلحتسنجیهای سیاسی را مورد توجه قرار داد. به عنوان مثال، تهدید اخیر مقامات ترک در باز کردن مرزهای اروپایی این کشور به روی پناهجویان را میتوان در راستای تلاش ترکیه برای کسب امتیازات بیشتر از اتحادیه اروپا ازجمله کاهش فشارهای حقوق بشری به این کشور در نظر گرفت. با این حال به نظر میرسد، حرکت سالهای اخیر ترکیه در مسیر بازامنیتی شدن گفتمان سیاسی در این تحول نقش برجستهیی بر عهده داشته است. حرکتی که تا حدود زیادی محصول پویشهای مرتبط با تحولات پس از بهار عربی و تضعیف فرآیند اروپایی شدن ترکیه بوده است.
وضعیت امنیتی ترکیه
میدانیم که نظریههای جدید امنیتی روابط بینالملل بر این باورند که گفتمان امنیتی هر کشور حاصل تصورات و کدهای ژئوپلیتیک آن است و همانگونه که تیلور و فلینت(2000) مطرح کردهاند، این تصورات و کدهای ژئوپلیتیک هستند که ازجمله مشخص میکنند، دشمنان/همپیمانان و تهدیدات/فرصتها کدامند و نحوه مواجهه با این دشمنان و همپیمانان چگونه باید باشد. تا پیش از انقلابهای عربی و تشدید بحرانهای امنیتی در مرزهای ترکیه همچنین بروز مخاطرات امنیتی داخلی برآمده از کودتا، رصد روند امنیتیزدایی از گستره وسیعی از موضوعات داخلی و خارجی در ترکیه دشوار نبوده است. روندی که ازجمله متاثر از تحولات اقتصاد سیاسی داخلی و اروپایی شدن ترکیه با انتقاد از گفتمان امنیتی عصر کمالیسم مبتنی بر «سندرم سور» آغاز شد و منجر به امنیتیزدایی از موضوعات مهمی چون مساله کردها، اسلام و روابط با همسایگان ازجمله ایران شد.
با وجود پویشهای فوق، در سالهای اخیر شاهد روندی در ترکیه هستیم که بسیاری از موضوعات در حال انتقال مجدد به حوزه مسائل امنیتی هستند. در این چارچوب، دامنه تهدیدات درک شده داخلی و خارجی در ترکیه درحال گستردهتر شدن است و پدیدارهایی چون جریان گولن، کردها، داعش، گروههای نظامی شیعی در منطقه، گروههای چپ و نهادهای مدنی، فعالان سیاسی و رسانههایی را که تهدیدگر امنیت ملی معرفی میشوند، دربرگرفتهاند. به نظر میرسد گرچه نمیتوان به سهولت از امنیتی شدن پدیدار اتحادیه اروپا در ترکیه سراغ گرفت ولی اتحادیهیی که حداقل بیتوجه به امنیت و تمامیت ارضی ترکیه شناخته میشود با کاهش جذابیت و نفوذ خود در ترکیه مواجه است. امروزه«جریان شکاک به اروپا تا حدی در ترکیه قدرت دارد که انطباق بیشتر ترکیه را با هنجارهای حقوق بشری، مبارزه با فساد و اصلاحات ضد ترور اتحادیه اروپا کند میکند. در واقع در این چارچوب است که هر زمان رییسجمهور ترکیه از اتحادیه اروپا بر سر معاهده پناهندگان انتقاد میکند، حمایت قابل توجهی از افکار عمومی دریافت میدارد.»
به نظر میرسد دو عامل تحولات پس از بهار عربی همچنین کاهش جذابیت و نقش اتحادیه اروپا به عنوان یک منبع اصلاحات سیاسی و امنیتیزدایی در ترکیه و یک مدل اشاعه هنجارهای دموکراتیک، نقش مهمی در حرکت ترکیه در مسیر بازامنیتی شدن گفتمان سیاسی داشتهاند. همانگونه که گفته شد، تحولات پس از بهار عربی نقش مهمی در گسترش دامنه موضوعات امنیتی شده در ترکیه داشتهاند. در واقع بعد از انقلابهای عربی شاهد روندی بودیم که موید از هم گسستن نظم پیشین منطقهیی و جایگزینی نظمی جدید در منطقه بود، مسالهیی که بازیگران عمده منطقه ازجمله ترکیه را با عدم قطعیت و شرایط پیچیدهیی مواجه میکرد که تفاسیر و کنشهای جدیدی را میطلبید.
مساله قابل توجه دیگر در تضعیف روند امنیتیزدایی در ترکیه، کاهش جذابیت و نقش اتحادیه اروپا بر فرآیندهای تصمیمگیری این کشور بوده است. مسالهیی که ریشه در تضعیف عامل «شرطگذاری» و قدرت هنجاری اتحادیه اروپا همچنین افزایش قدرت چانهزنی ترکیه دارد. در این نگاه، مواجهه اتحادیه اروپا با طیف گستردهیی از مولفههای سیاسی، اقتصادی و امنیتی ثباتزدا، ضعف انسجام را در این اتحادیه موجب شده است. این ضعف انسجام نیز کاهش اثربخشی سازوکار «شرطگذاری» را برای انطباق بیشتر اعضای اتحادیه اروپا یا کشورهایی که در افق پیوستن به اتحادیه اروپا قرار دارند (ازجمله ترکیه) با قواعد این اتحادیه در پی داشته است. نکته قابل توجه دیگر آن است که ظرفیتهای ژئوپلیتیک ترکیه ازجمله در حوزه کمک به مواجهه اتحادیه اروپا با بحران پناهجویان، قدرت چانهزنی این کشور را در مقابل اتحادیه اروپا افزایش داده است. این مساله در کنار تضعیف چشمانداز عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا از نقش اتحادیه اروپا در روند عادیسازی مسائلی چون«مساله کردها» کاسته است.
توجه به این مساله ضروری است که طرح گزاره پشت کردن کامل ترکیه به اتحادیه اروپا چندان صحیح به نظر نمیرسد. شخصیت اقتصادی ترکیه شخصیتی غیررانتی، بازارمحور، مالیاتی و وابسته به اروپاست. در واقع به دلیل اقتصاد سیاسی ترکیه، ابزارهای تشویقی و تنبیهی اتحادیه اروپا در برابر ترکیه کم یا بیش موثر خواهند بود. در این چارچوب «فرآیند» اروپایی شدن هر چند آهسته ترکیه باید از «فرآورده» پیوستن این کشور به اتحادیه اروپا تفکیک شود. در واقع با وجود احتمال زیاد تحقق سناریو ترکیهیی مستقلتر از اتحادیه اروپا و حتی امکان از روی میز برداشته شدن عضویت این کشور در اتحادیه اروپا، سطح قابل توجهی از تعاملات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ترکیه با اتحادیه اروپا حفظ خواهد شد.
ملاحظات راهبردی برای ایران
به نظر میرسد، تضعیف روند اروپایی شدن ترکیه واجد فرصتها و تهدیداتی برای ایران باشد که باید مورد توجه تصمیمگیران کشور قرار گیرد. به عنوان مثال، پررنگتر شدن تهدیدات وجودی حاصل از بحران پناهجویی اتحادیه اروپا در بستر افزایش تنش با ترکیه در این حوزه میتواند برای ایران فرصتساز باشد. کم نیستند تحلیلگران اروپایی که معتقدند یکی از مهمترین دلایل موفقیت کمپین خروج انگلستان از اتحادیه اروپا، مواجهه اروپا با پیامدهای امنیتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ورود سیلآسای پناهجویان مناطق بحرانی خاورمیانه بوده که ایدههای گروهها و احزاب منتقد یا ضد اتحادیه اروپا را برای مردم قابل قبولتر کرده است. به این ترتیب از آنجا که حل بحران پناهجویی تا حدود زیادی با سرنوشت «پروژه اروپا» گره زده شده است، اتحادیه اروپا احتمالا مجبور به تمرکز بیشتر بر حل این معضل از مبدأ و در نتیجه استفاده از ظرفیتهای مدیریت بحران ایران خواهد بود.
تهدید حاصل از تضعیف اروپایی شدن ترکیه که در کنار تحولات پس از بهار عربی به حرکت این کشور در مسیر بازامنیتی شدن گفتمان سیاسی منجر شده است بیشتر در چارچوب تغییر نسبی تصورات و کدهای ژئوپلیتیک ترکیه قابل بررسی است، تغییری که موجب درونگذاری بخشهایی از کنشهای منطقهیی ایران همچنین عامل شیعی در حوزه مسائل امنیتی شده ترکیه شد. نکته قابل تامل اینجاست که اگر این تحول در کنار تغییرات احتمالی جدید در ساختار حکمرانی امریکا قرار گیرد و به صورت همزمان، ائتلاف راهبردی ترکیه را با کشورهایی چون عربستان به همراه آورد، میتواند برای ایران واجد تهدید بزرگتری باشد. در واقع این سناریویی محتمل است که ترکیه تلاش کند به نسبت دوری از اروپا به امریکای عصر ترامپ نزدیکتر شود تا از جایگزینی عامل شیعی و کردی به جای داعش در منطقه جلوگیری کند. در این سناریو، «ترکیه با هدف انزوای دولت مرکزی سوریه و کردهای طرفدار پ. ک. ک و تلاش برای تحدید نفوذ ایران ممکن است به دنبال همکاری با امریکای عصر ترامپ در سوریه و عراق باشد. این رویکرد به صورت تلویحی در نگاه افرادی چون ژنرال فلین به عنوان مشاور آتی امنیت ملی دولت ترامپ در چارچوب مقابله با
اسلامگرایان تندرویی چون داعش و شبه نظامیان طرفدار ایران در ازای حمایت از اهداف ژئواستراتژیک ترکیه در منطقه نیز وجود دارد.» شایان ذکر است، ژنرال فلین اخیرا در مقالهیی، ترکیه را قدرتمندترین متحد امریکا در برابر داعش در عراق و سوریه خوانده است.
به نظر میرسد، ایران برای تضعیف روند امنیتی شدن سیاست خارجی خود نزد مقامات ترک و کم کردن احتمال تحقق سناریوهای نامطلوب در روابطش با ترکیه ازجمله باید بر 3 حوزه متمرکز شود:
1-حوزه ژئواکونومیک: این حوزه در کنار برخی مولفههای ژئوپلیتیک ازجمله عوامل حفظ سطح قابل توجهی از روابط ایران و ترکیه بعد از انقلاب اسلامی بوده است. در واقع با وجود برخی تضادهای ایدئولوژیک و سیاستی بین این دو کشور دارای ساختارهای حکمرانی متفاوت، روابط اقتصادی ایران و ترکیه به ویژه در حوزه انرژی و سایر مولفههای ژئوپلیتیک، مانع غیرقابل مدیریت شدن تنش در روابط دو کشور شده است. مقایسه تاثیر تحولات بهار عربی بر روابط ایران و ترکیه از یک سو و روابط ایران و عربستان از دیگر سو به خوبی موید تاثیرگذاری عوامل ژئواکونومیک و برخی مولفههای ژئوپلیتیک بوده است. به این معنا که گرچه تفاسیر و واکنشهای متعارض ایران و ترکیه به تحولات موسوم به بهار عربی به ویژه در مورد تحولات سوریه، ایجاد تنش در روابط ایران و ترکیه را به همراه آورد ولی دامنه این تنشها به سطح غیرقابل کنترلی نرسید. حال آنکه تفاسیر و واکنشهای متعارض ایران و عربستان به این تحولات باعث ایجاد اختلافات جدی و مناقشه در روابط ایران و عربستان شد.
2- حوزه ژئوپلیتیک: امنیتی شدن مساله کردها در ترکیه در بستر تضعیف اروپایی شدن این کشور و تحولات پس از بهار عربی که ازجمله موجب گسترش پ. ک. ک. در مرزهای ترکیه با سوریه شد ازجمله مسائل حوزه ژئوپلیتیکی است که میتواند امنیتی شدن سیاست خارجی ایران را نزد مقامات ترک تضعیف کند. به نظر میرسد، عامل کردها میتواند اهمیت حفظ نظامهای دولت ملت فعلی را در روابط ایران و ترکیه برجستهتر کند. در واقع ترکیه و ایران، نگرانیهای مشترکی پیرامون کنشهای تجزیهطلبانه کردها در منطقه دارند که میتواند به نزدیکی رویکردهای سیاستی دو کشور برای تحدید این کنشها ازجمله در سوریه بینجامد.
3-حوزه ژئوکالچر: نقطه کانونی جنبه ژئوکالچر در روابط ایران و ترکیه، تاکید بر اهمیت فراگیر شدن نظامهای حکمرانی در کشورهای منطقه به عنوان یکی از مهمترین عوامل گذار منطقه از وضعیت نابسامان فعلی است. در واقع ایران و ترکیه گرچه در خصوص ماهیت نهادهای مناسب برای نظم جدید منطقهیی در دوران پس از بهار عربی با هم اختلافنظر دارند، اما باید برای ایجاد دولتهایی فراگیرتر در منطقه که سطح بالاتری از نمایندگی گروههای فکری، قومیتی، مذهبی و دینی ملت خود را عرضه و تشریک مساعی کنند. نکته قابل توجه دیگر در حوزه ژئوکالچر آن است که تفسیر منبعث از آموزههای وهابیت از اسلام به هیچ وجه با تفسیر غالب اسلام در ترکیه که حامل سنتهای صوفیانه و رویکردهای سکولارتر است، همخوانی ندارد و حتی مورد تایید گروههای اسلامگرا در ترکیه نیست. تاکید بر این واقعیت در چارچوب ظرایف و سازوکارهای دیپلماسی رسمی، دیپلماسی رسانهیی و «دیپلماسی مسیر دوم» ازجمله عوامل تضعیف احتمال وقوع سناریوهای مبتنی بر ائتلاف راهبردی ترکیه با کشورهایی چون عربستان خواهد بود.