رویارویی سخت بیگانه‌هراسی با اصلاحات

۱۳۹۵/۱۰/۰۶ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۵۷۶۳۹

گروه جهان | طلا تسلیمی |

25سال از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی می‌گذرد و در طول این مدت، حزب کمونیست چین ده‌ها هزار مقاله داخلی و حتی فیلم مستند درباره آن تولید کرده و میزگردهایی تشکیل داده است؛ اما همانند بیشتر محتواهای فکری و تولیدی در این کشور، 95درصد این موارد هم پرداختن‌های مکرر و بی‌ارزش به خط‌مشی سیاسی از مد افتاده است. دیدگاه رسمی به فروپاشی شوروی که زمانی چین را به سمت اصلاحاتی مهم در رسیدگی به نیازهای مردم و آزادی اقتصادی سوق می‌داد، در چند سال گذشته به‌شدت تغییر کرده است و امروز به نظر می‌رسد، درس‌هایی که پکن از شوروی سابق می‌گیرد تنها این کشور را به عقب می‌کشاند و مانع پیشرفتش می‌شود.

نشریه فارن پالسی در گزارشی به قلم جیمز پالمر نوشته؛ جای تعجب ندارد که حزب کمونیست چین تا این اندازه غرق در فروپاشی دشمن پیشین و شریک ایدئولوژیکی خود است. یکی از عجیب‌ترین نکات در برخی مقاله‌های سال‌های 2012 و 2013 که شی‌جین‌پینگ را به مثابه میخاییل گورباچف چین توصیف کرده بودند، این بود که برخی نویسندگان از گورباچف تمجید و تعریف کردند و این در حالی است که چین گورباچف را یک شکست فاجعه‌آمیز برای کشورش، حزبش و آسایش ملی می‌داند. البته این دیدگاه چندان هم غیر واقعی نیست، چرا که چین نمی‌خواهد همانند اتفاقاتی که در دهه 1990 در روسیه افتاد، شاهد از دست دادن یک‌چهارم از اراضی این کشور، کاهش 40درصدی تولید ناخالص داخلی و کاهش 7ساله امید به زندگی در مردان باشد. اگرچه پیش از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، گورباچف برای بسیاری از چینی‌ها محبوب بود.

اتحاد جماهیر شوروی و چین پس از درگیری‌های شدید و فاجعه‌آمیزشان در دهه 1960

به‌طور آزمایشی روابطی دوستانه برقرار و هر یک سعی کردند تا از تجربیات دیگری درس‌هایی بیاموزند. مسکو به‌طور فزاینده تحت تاثیر اصلاحات و آزادی اقتصادی چین قرار می‌گرفت و آنها را راهی برای پیشرفت خود می‌دید و در مقابل، چین به اصلاحات سیاسی گلاسنوست و پروستریکا- ستون‌های اصلی اصلاحات گورباچف- توجه نشان می‌داد.

چین فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را بازتابی سخت و ناخوشایند از شرایط خود می‌بیند. مطرح شدن سوالاتی اساسی در مورد هویت ملی، رهبری حزب و صحت سوسیالیسم، همگی شرایطی مخاطره‌آفرین برای هر شخصی در داخل نظام محسوب می‌شوند. اکنون سوال این است که اگر چین راه و روش خود را تغییر ندهد، ناگزیر به سرنوشت اتحاد جماهیر شوروی دچار خواهد شد؟

تقریبا همه جنبه‌های جمهوری خلق چین در مراحل اولیه آن از ساخت خطوط ریلی گرفته تا ساختارهای حزبی و سیاست‌ها در قبال اقلیت‌های قومی، همگی از شوروی سابق گرفته شده‌اند. همان‌طور که نظریه‌پردازان مارکسیست باور دارند، چین هم همانند شوروی سابق از فئودالیسم روستایی به‌طور مستقیم و بدون گذراندن سرمایه‌داری صنعتی به سوسیالیسم تغییر شرایط داد. اما در واقعیت، هر دوی آنها از سوسیالیسم به عنوان روکشی پر زرق و برق بر ملی‌گرایی نوین و امپراتوری قدیمی استفاده کردند که در هر دو مورد با قحطی گسترده، انقلاب فرهنگی و پاکسازی خونین حزبی همراه بود.

در ابتدا واکنش چین به فروپاشی شوروی، استفاده از آن به عنوان الگویی برای ایجاد اصلاحات بیشتر در داخل حزب کمونیست بود. به گفته دیوید شامبا، کارشناس سیاسی، فروپاشی شوروی از بی‌لیاقتی در سطوح بالای قدرت ناشی شده بود و همین امر چین را به تلاش برای تغییر و تحول حزب کمونیست به سازمانی نوین‌تر، انعطاف‌پذیرتر و مقاوم‌تر ترغیب کرد. اما این مساله به معنای ایجاد اصلاحات دموکراتیک نبود، بلکه حزب نسبت به اذعان عمومی حساس‌تر شد و تلاش بیشتری برای تحریک آن انجام داد.

در همین حین تغییرات دیگری هم روی داد. ترس از تغییرات پوپولیستی ظهور یافته در شرق اروپا در سال 1989 نقش مهمی در سرکوب شدید تظاهرکنندگان در پکن و دیگر مناطق ایفا کرد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آگاهی عمیق از نقش ظهور ملی‌گرایی از اوکراین گرفته تا کشور آذربایجان، به تشدید سیاست‌ها در مناطق خودمختار چین و مناطق با اقلیت‌های قومی منجر شد و زبان رسمی کشور تغییر کرد.

با این حال همزمان با این تحلیل‌ها، اظهارات دیگری هم وجود داشت مبنی بر اینکه عامل فروپاشی شوروی خارجی بوده است و نه داخلی. اصلاح‌طلبان مسبب سقوط یک قدرت عظیم بودند و این بحث پیش می‌رود تا جایی که اعتماد به نظام را از طریق یادآوری جرایم گذشته اتحاد جماهیر شوروی در اجازه نفوذ عناصر خطرناک خارجی و نادیده‌گرفتن مارکسیسم افراطی از بین می‌برد. این تفکر اکنون به‌طور رسمی در پکن پذیرفته شده و با نوعی پارانویا از نفوذ خارجی، تاکید بر قدرت حزب و دشمنی با جامعه مدنی همراه بوده است.

خط‌مشی جدید فکری ساده است: غرب و رهبران شوروی همانند گورباچف را که به غرب اجازه دخول دادند، شماتت کنید! این مساله یکی از دلایلی است که چین قوانین جدید سختگیرانه‌یی را برای وادار به خروج کردن سازمان‌های غیردولتی خارجی اتخاذ کرده است و در عین حال، دلیل تحریک‌های داخلی و ایجاد حس دشمنی در میان مردم چین نسبت به امریکا و همچنین دلیل تشدید سانسورها هم همین است. از سوی دیگر برخلاف پیش‌بینی‌های برخی ناظران غربی، هیچ‌گونه اصلاحات سیاسی در چین دیده نمی‌شود.

اما اتفاقات یک دهه گذشته هم در دیدگاه جدید و خصمانه شی‌جین‌پینگ نسبت به غرب بی‌تاثیر نبوده‌اند. بیشترین ترس چین از تغییر رژیم به شیوه‌یی مشابه آنچه در اتحاد جماهیر شوروی و در بهار عربی رخ داد، است. «انقلاب‌های رنگی» می‌تواند عبارت مناسبی باشد، چرا که این اتفاقات را از انقلاب‌های حقیقی مجزا می‌کند.

در پکن، ترغیب امریکا به دموکراسی و حمایت از حقوق بشر به مثابه ابزاری برای سلطه امریکایی دیده می‌شود و از این رو باید با آنها به‌شدت مقابله شود. از نظر رسانه‌های چینی همانند گلوبال تایمز، «تحولات صلح‌آمیز» هم نام دیگر انقلاب‌های رنگی است. دشمنی با انقلاب‌های رنگی و اغتشاش‌های ایجاد شده در پی آنها، بر برداشت از گذشته هم تاثیر گذاشته است. فروپاشی جماهیر شوروی که زمانی عامل آن اشتباهات حزب کمونیست محسوب می‌شد، اکنون به عنوان توطئه امریکا و شکست اخلاقی در حفظ جبهه‌یی یکپارچه در مقابل نفوذ غربی انگاشته می‌شود. همین مساله به اصلاحاتی که زمانی می‌توانستند، سرنوشتی متفاوت را برای چین رقم بزنند، پایان داد و با توجه به شرایط موجود می‌توان سیاست‌های بیگانه‌هراسی بیشتری را در سال‌های آتی در چین شاهد بود.

مشاهده صفحات روزنامه

ارسال نظر