سیزیف از چهرههای اساطیری یونان است که آلبر کامو، نویسنده نامدار فرانسوی زندگی او را بازسازی کرده و در کتابی به نام «افسانه سیزیف» زندگیاش را برای خوانندگان شرح میدهد. سیزیف آدمی است که به او فرمان داده شده تختهسنگی را به ستیغ کوه بلندی برساند. او همه نیرویش را به کار میگیرد و تخته سنگ را به یک گام مانده به اوج میرساند اما آن زور آخر را ندارد و تخته سنگ بر او چیره میشود و او را به نقطه نخست برمیگرداند. سیزیف همواره ناگزیر است این کار را انجام دهد. کار این مرد از سوی تیزهوشان و ژرف کاوان، نماد و نشانه دهشت بار سرنوشت آدمیانی است که از سر ناچاری کاری بیهوده و بدون چشمانداز روشن را انجام میدهند. این روزها اگر در رفتار و گفتار اعضای هیات نمایندگان اتاق بازرگانی ایران و رهبران تشکلهای کارفرمایی خوب دقت کنید آنگونه که من میبینم و میشنوم، همانندی روزگارشان با سرنوشت سیزیف دیدنی است. شمار بیشتری از کارفرمایان و سرمایهداران - یا آنگونه که دوست دارند نامیده شوند کارفرمایان- ایرانی هر روز بیشتر از روز پیش احساس تلخ سیزیفوار بودن میکنند. این صاحبان سرمایه دستکم در 3دوره طعم شیرین پشت سر نهادن رساندن تخته سنگ به ستیغ کوه بلند را در دهان مزهمزه کردند، اما این انگار رویا بود. بار نخست پس از پایان جنگ و فعالیت دولت سازندگی بود، بار دوم و بیگسست، روی کار آمدن دولت اصلاحات بود. در این دوران و سالها سرمایهداران ایرانی باورشان شده بود دیگر سیزیف نیستند، اما اینگونه نشد تا اینکه دولت نهم و دهم با ویژگیهای ناشناس رییس، مهار اداره کشور و کسب و کارها را در اختیار گرفت. فعالیت دولت این دوره و نهاد ریاستجمهوری، رویای بخش خصوصی برای سپری شدن سرنوشت سیزیف را باطل کرد و آنها به دامنه کوه پرتاب کرد. دولت یازدهم که از راه رسید و البته بخش خصوصی هم کمک کرد تا این دولت بر سر کار آید و امیدها برای عبور از سرنوشت سیزیف در ذهن و دل کارفرمایان ایرانی زاد و رشد کرد. اما این روزها اگر با بخش خصوصی ایران همسخن شوید، میبینید و میشنوید که روزگارشان با روزهای آخر دولت دهم دگرگونی چشمگیری ندارد و آنها هنوز در حال رنج رساندن تختهسنگ به اوج کوه هستند. کارفرمایان ایرانی این روزها این جمله را بیش از هر دورهیی بر زبان میآورند که «روزگار بدی است و چشمانداز روشنی پیش رو نیست». کارفرمایان ایرانی نیک میدانند بخشی از کارها در اختیار دولت نیست و باید مدارا کرد که نهاد دولت قامتی افراشتهتر دستکم در اندازه قانون اساسی به دست آورد تا بهطور مثال در سیاست خارجی دست بالا داشته باشد، اما این را هم میدانند که نهاد دولت و نهاد ریاستجمهوری هم ناتوانیهای خود را دارد. ناسازگاری اندیشه و عمل در میان اعضای ارشد دولت در حوزه اقتصاد، نافرمانی مدیران میانی و بدنه دولت از خواست دولت، بازی سیاسی با متغیرهای اقتصادی در آستانه انتخابات دوازدهم و اجتناب از تصمیمهای مهم مثل تعیین تکلیف نرخ ارز و فشار بر بخش خصوصی برای پرداخت مالیات بیشتر در شرایط رکود سالهای اخیر، دادن وعدههای بیسرانجام از سوی برخی وزیران، بخشینگری اعضای کابینه و کشاندن ارابه قدرت و امکانات به سوی وزارتخانههای تحت امر از سوی مدیران ارشد دولت و نادیده گرفتن خواست کارفرمایان از سوی کسانی که امید بخش خصوصی به حساب میآمدند، اکنون در برابر دیدگان کارفرمایان قرار دارد و آنها را ناامید میکند. تشدید ناامیدی در ذهن و دل بخش خصوصی از اینکه شاید در دامی افتادهاند که بهتر بود با چشمهای بازتر از افتادن به آن دور میماندند، بر کارفرمایان به لحاظ اندیشهیی فشار فزایندهیی وارد میکند. بخش خصوصی ایران احساس تلخی دارد که از رفتار بیتفاوت برخی مقامهای ارشد دولت و از بیسوادی و بیتدبیری گروه دیگری از آنها سرچشمه میگیرد و آنها را به این اندیشه میاندازد که نکند سیزیفوار زندگی کردن، سرنوشت محتوم آنها باشد. البته هستند کسانی در میان کارفرمایان ایرانی که روشنبینی، آیندهنگری و شهامت بیشتری دارند و به آرامی تا جایی که میشود میدان بازی را دگرگون کرده و به جای اینکه همچنان چشم به سخاوت دولت و سازمانهای پرشمار و مسدودکننده دولت داشته باشند، دست بر زانوی خود گذاشته، قامت راست کرده و میخواهند راه خویش را بروند و چشمداشتی از دولت ندارند. بیچون و چرا باید پذیرفت این گروه شاید اندک اما با اراده میتوانند کسب و کار خویش را در مسیر سترگ شدن بیندازند و از سیزیف ماندن عبور کنند. این گروه پیشتاز به جای سوار شدن بر واگن فرسوده نهاد دولت که نمیتواند مسافران چسبیده به خویش را بکشد، به نیروی نوآوری مدیران خود، امکانات گسترده دنیای امروز و گرایشهای پیشرفتخواهانه خود میاندیشند و آنها را در قطار مدرنیسم قرار میدهند. بخش خصوصی ایران اگر میخواهد سرنوشتی ناهمانند با سیزیف اسطورهیی داشته باشد، باید در آن گام آخر تا رسیدن کسب و کار خویش بر ستیغ کوه کاری تازه کند و ریسمان نااستوار عادتهای پیشین را رها کند.