ناصر ذاکری|
معاونت دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران|
طی قرون اخیر یکی از تاثیرگذارترین پدیدهها در زندگی بشر گسترش شهرنشینی است که در همه حوزهها از اندیشه گرفته تا فرهنگ و اجتماع و... تاثیر گذاشته است. در اینجا به چند نمونه در زمینه تحولات جمعیت شهرنشین جهان از 1960 تا 2015 میپردازیم. علت انتخاب دهه 60 به عنوان مبدا مقایسه این است که این سال نسبت شهرنشینی به روستانشین ایران با متوسط دنیا همسان بوده است یعنی در دهه60 متوسط جمعیت شهرنشین دنیا 34درصد بوده که در این 55سال متوسط دنیا به 54درصد رسیده اما در ایران به 73درصد رسیده است.
علاوه بر این در این 55 سال تحولات زیادی از نظر جمعیتشناختی در کشورهای دنیا اتفاق افتاده است بهطوری که جمعیت شهرنشین جهان در این دوره 55ساله از 34درصد به 54درصد رسیده است. در امریکا درصد جمعیت شهرنشینی از 70 به 84درصد رسیده است و این نشان میدهد که روند حرکت جمعیت امریکا به سمت شهرها رشد کمتری نسبت به دیگر کشورها به ویژه در کشورهای در حال توسعه دارد. در همین دوره در اتحادیه اروپا این نرخ از 61 به 75درصد رسیده اما در کشورهای امریکایلاتین از 49 به 80درصد رسیده است که این امر به معنای مهاجرت عظیم از روستاها به شهرها و تخریب بنیان کشاورزی بوده است. در ایران نیز این نرخ از 34 به 73درصد رسیده است.
از زاویه دیگری اگر به این اطلاعات ساده نگاه کنیم متوجه میشویم که رشد جمعیت در جهان (میانگین هندسی 55سال) در همین دوره 55ساله سالانه 1.65درصد بوده اما رشد جمعیت شهرنشین 2.5درصد در سطح جهان بوده و ایران هم رشد جمعیت 2.5درصد بوده است که البته اکنون افزایش پیدا کرده و رشد جمعیت شهرنشینی در ایران 3.9درصد است که نشاندهنده یک معضل بزرگ با عنوان افزایش سریع جمعیت شهرنشینی است.
رشد جمعیت ایران در یک زمانی با رشد بیسابقهیی افزایش یافت که موجد یک بحران در زمان کنونی یعنی همان بزرگی جمعیت جوان شد، هرچند در حال حاضر آهنگ رشد جمعیت کاهش یافته است اما چون طی یک دوره افزایش شدید زادوولد داشتیم که اکنون کشور را با یک جمعیت گسترده جویای شغل، ازدواج و مسکن روبهرو
کرده است.
یکی دیگر از ابعاد دشواریها، رشد بالای جمعیت شهرنشینی است، اما این دو دشواری همه بحرانها نیست و این تازه شروع یک جریان ناهموار است که یکی از آنها گسترش نامتوازن شهری شدن است بدین معنی که رشد 3.9درصدی شهرنشینی در ایران به صورت متعادل در همه شهرها رخ نداده بلکه تنها برای تعداد معدودی از شهرهای بزرگ اتفاق افتاده است. رشد جمعیت تهران در فاصله سالهای 60 تا 91 به میزان 4درصد بوده اما این عدد تا حدودی گولزننده است چون ما در سالهای گذشته با تعریف و تقسیم کلانشهر تهران و تردستیهای آماری این عدد را کوچک نشان دادهایم اما میبینیم که جمعیت روز و شب تهران بسیار متفاوت است و شهرکهای اقماری اطراف تهران بیشتر از اینکه شهر باشند، نقش خوابگاهی در کنار دارند، بنابراین این جمعیتی که برای تهران ترسیم میکنیم و به نرخ 4درصد میرسیم، نرخ قابل قبولی نیست. برای تعیین نرخ واقعی باید ابتدا محدوده دقیق تهران را ترسیم کنیم که این به یک مطالعه جداگانه نیاز دارد. اما برای اینکه دید روشنی در این زمینه داشته باشیم باید به این اعداد توجه داشته باشیم. در فاصله سالهای 60 تا 76 رشد سالانه تهران 5.43درصد بوده که رقم بسیار بالایی
است. همینطور در سالهای 39 تا 66 رشد به میزان 6.2درصد بوده که یک رشد انفجاری محسوب میشود. تکاندهندهترین رشد، جمعیت کرج است که به گونهیی بلاگردان تهران بوده و بخشی از جمعیت به آنجا سرریز شده است اما در ابتدا باید بگویم که عدد مربوط به رشد کرج هم مانند تهران گولزننده است و این امر هم دقیقا به همان دلایلی که برای تهران عنوان شد، است. از سال 35 تا اکنون سالانه 8.6درصد رشد جمعیت در شهر کرج داشتهایم که باور کردن آن بسیار سخت است چون این عدد نشاندهنده این است که در طول این دوره جمعیت کرج 140برابر شده است. حالا فرض کنید، چگونه میتوانیم برای این جمعیت مسکن، کار و... تهیه کنیم.
یکی دیگر از الگوهای جمعیتی که در ایران به عنوان یک دشواری از آن نام میبریم؛ «تراکم در 8 شهر بزرگ» است بدین معنی که چنددرصد جمعیت هر کشور در 8 شهر بزرگ مستقر هستند. در امریکا این عدد 7درصد، آلمان 12درصد، ایتالیا 13درصد و در ایران 25درصد در 8 شهر بزرگ زندگی میکنند. برعکس هم بخواهیم محاسبه کنیم، میبینیم 25درصد جمعیت کشور آلمان 40شهر و در ایتالیا 56 شهر هستند اما در ایران 8 شهر. بنابراین ما علاوه بر اینکه با بحران رشد جمعیت شهرنشینی روبهرو بودهایم، رشد انفجاری جمعیت کلانشهرها را هم داشتهایم.
یکی دیگر از مسائل این است که شهرهای ما روی خاکهای حاصلخیز رشد کردهاند و این خاکها را از بین بردهاند به این ترتیب هر قدمی که شهر گسترش پیدا میکند همسان با آن این منبع ارزشمند را از دست دادهایم.
میزان سرانه زمین شهری به عنوان یک شاخص مهم نقش تعیینکننده در رابطه با قدرت مدیریت شهری برای ارائه خدمات رفاهی به شهروندان دارد. سرانه زمین شهری تصویر خوبی از برنامهریزی برای جمعیت شهری را ترسیم میکند. زمین شهری در اینجا به معنای آن محدوده زمینهاست که در اختیار مدیریت شهری است که قانونا ملزم است خدمات در طرح تفصیلی شهر در چارچوب آن ارائه دهد. در شهر برلین به عنوان پرجمعیتترین شهر آلمان، سرانه زمین شهری به میزان 260مترمربع برای هر نفر است. در هامبورگ این عدد 430مترمربع است، در رم 450مترمربع است. در 8 شهر بزرگ ایران متوسط سرانه زمین شهری به میزان 100 الی 105 متر برای هر نفر است. این عددها نشاندهنده ازدحام، آلودگی، ترافیک و... است که در ادامه آن میآید. در تهران این عدد قابل ملاحظه است: 90 متر.