دلایل هراس عربستان از قدرت ایران

۱۳۹۵/۰۸/۱۳ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۵۴۴۰۴

گروه ایران|محمدرضا ستاری|

ایران و عربستان به عنوان دو بازیگر مهم منطقه خاورمیانه که به واسطه اهمیت ژئوپلیتیک و ژئو استراتژیک آن همواره تحولاتش تاثیری مستقیم در مناسبات سیاسی و اقتصاد بین‌المللی دارد، چندی است که در روابط فی‌مابین دچار تنش‌ها و چالش‌های زیادی بوده‌اند.

این تنش‌ها که به واسطه کارشکنی‌های سعودی‌ها و همچنین عدم توجه دولت قبل به مناسبات منطقه‌ای، ابتدا روابط دو کشور را دچار سردی کرده بود، با گذشت زمان و در طول ماه‌های گذشته به واسط تحولاتی همچون توافق هسته‌یی، فاجعه منا، بحران‌های منطقه و حمله به سفارت عربستان به قطع روابط دیپلماتیک و تنش کشیده شده است.

هر چند که به دلیل ماهیت دو کشور همواره از زمان‌های گذشته نیز دامنه‌های زیادی از رقابت میان دو کشور مشاهده می‌شد، اما با بروز تحولات مختلف سطح واگرایی‌های سیاسی به حدی عمیق شد که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان تاکنون چنین سطحی از تنش در روابط ایران و عربستان مشاهده نشده است.

در این میان سوالات بسیاری است که مطرح شده و بعضا نیز بی‌پاسخ می‌ماند. نخستین سوال این است که مهم‌ترین عوامل تشدید‌کننده تعارض میان دو کشور کدام است؟ به رغم اینکه می‌دانند همکاری در موقعیت فعلی منطقه به نفع هر دو کشور خواهد بود، چرا گام به گام به گسل‌های روابط اضافه می‌شود؟ آیا واقعا آل‌سعودی از لحاظ داخلی دچار اضمحلال شده و دامن زدن به اختلافات با ایران به عنوان حربه‌یی برای فرار از وضعیت موجود آنها تلقی می‌شود؟

برای پاسخگویی و واکاوی هر چه دقیق‌تر به این سوالات، جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران در نشستی با دعوت از دکتر سیدمحمد حسینی سفیر اسبق ایران در عربستان، دکتر حمید احمدی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران و دکتر یاسر قزوینی استاد تاریخ این دانشگاه به بررسی ابعاد تنش در روابط ایران و عربستان پرداخته است.


قوای عاقله دو کشور مانع جنگ مستقیم

دکتر سید محمد حسینی سفیر اسبق ایران در عربستان در ابتدای صحبت‌های خود در این نشست اظهار داشت، مفروض قضیه این است که بین دو کشور بزرگ منطقه، سطح روابط از روابط غیر دوستانه به روابط تنش‌آمیز شیفت پیدا کرده است. شاید در هیچ قسمتی از تاریخ چنین تنشی در سطح روابط ایران و عربستان ایجاد نشده بود. هر چند از گذشته رقابت‌هایی موجود بود.

چرا این دو قدرت بزرگ منطقه با هم تنش دارند و چرا ایران با سایر کشورهای منطقه اینچنین در چالش قرار ندارد؟ این مساله به ذات دو کشور و تعریف هر کدام نسبت به دیگری باز می‌گردد. بازی طراحی شده میان دو کشور یک بازی مبتنی بر برد- باخت و مبتنی بر حاصل جمع صفر است. اینکه از چه تاریخی تنش میان دو کشور را نقطه‌گذاری کنیم بسیار مهم است. در اینجا چند مفروض مطرح است که هر کدام از آنها نیاز به ساعت‌ها بحث دارد.

نخستین مفروض این است که عربستان ایران را عامل تهدیدزا قلمداد کرده و تمام تمرکزش روی ایران قرار داده است. دومین مفروض این است که آنقدر که آنها نسبت به ما تمرکز دارند، ایران چنین تصوری از عربستان ندارد. در اینجا سوالی که مطرح می‌شود این است که آیا واقعا تلقی عربستان از ایران به عنوان عامل تهدیدزا برای هویت خود، واقعی است یا اینکه بخشی از آن به خاطر انگیزه‌هایی مطرح می‌شود؟ آیا ایران واقعا تهدید جدی و اول برای عربستان است و ما هم باید همسان و هم قرینه با سعودی‌ها تمام تمرکزمان روی عربستان باشد و در همان سطح نسبت به آنها واکنش نشان

بدهیم؟

وی ادامه داد: نکته بعدی و مهم این است که ما دقیقاً چقدر از عربستان شناخت داریم؟ عربستان برای ایران باید مساله بسیار مهمی باشد زیرا هیچ کشوری به اندازه عربستان در حوزه‌ها و موضوعات مختلف با ایران تداخل ندارد. متاسفانه شناخت ما از عربستان بسیار کم بوده و به صورت سهل و ممتنع است. همه فکر می‌کنیم که در مورد این کشور اطلاعات زیادی داریم و راجع به آن هم به راحتی تحلیل می‌کنیم. متاسفانه شناخت ما در مورد عربستان در حد مکه و مدینه تنزل پیدا کرده است.

این کشور تحولات بسیار زیادی را پشت سر گذاشته و کشوری بسیار پیچیده است که تا این حد برای ما ساده شده است. همین عدم شناخت است که باعث پیچیده‌تر و خطرناک‌تر شدن معادلات شده است. ما هنوز در دانشگاه‌های خودمان رشته‌یی برای مطالعات عربستان نداریم. مراکز مطالعاتی، مجلات و تحقیقات ما در خصوص عربستان موجود نیست و این امر باعث شده است که ذخایر معرفتی ما متناسب با این کشور نباشد.

حسینی تاکید کرد: سوالاتی که مطرح کردم همگی سوالات مهم و کلیدی بوده که ذهن مخاطب را درگیر خود می‌کند. چرا روابط ایران و عربستان امروز به این شکل از روابط تنش‌زا تبدیل شده است؟ آیا ایران هم در به وجود آمدن این فرآیند مقصر است یا اینکه سعودی‌ها بنا بر تهدیداتی که نه لزوما از جانب ایران است، این سیاست را اتخاذ کرده اند؟

من معتقد نیستم که عربستان، ایران را خطر درجه اول حساب می‌کند. هر چند ما از لحاظ منطقه‌یی در یک جنگ نیابتی با عربستان به سر می‌بریم، اما این امر نمی‌تواند تهدید‌کننده جدی برای حاکمیت عربستان باشد. در اینجا سوالی که مطرح می‌شود این است که پس چه چیزی باعث شده که سعودی‌ها این بازی خطرناک را شروع کنند؟

اگر این بازی به این شکل ادامه پیدا کند به یک دره خطرناک منتهی خواهد شد. البته به اعتقاد من قوه عاقله حاکم در دو کشور اجازه جنگ مستقیم را نخواهد داد، اما گاهی ممکن است جنگ در حوزه‌های دیگر آنقدر مسائل متعدد ایجاد کند که توان اقتصادی و نظامی دو کشور را ذوب کند. تاکید من این است که سعودی‌ها نگرانی‌های دیگری دارند که با اضافه شدن بحث ایران به آن احساس می‌کنند که بازی را باید به این شکل اداره کنند.

سفیر اسبق ایران در عربستان در بخش دیگری از سخنان خود گفت: پس از جنگ جهانی دوم و به طور کلی پس از جنگ سرد تا مدت‌ها معادله امنیت و نفت یک پارادایم غالب در عرصه روابط بین‌الملل بود. امریکا امنیت عربستان را تضمین می‌کرد و سعودی‌ها نیز در قبال آن گردش آزاد انرژی را تضمین می‌کردند. این معادله به مدت چندین دهه کارکرد داشت و عربستان همواره یک چتر امنیتی گسترده از جانب امریکا داشته و نعل به نعل به سیاست‌های این کشور عمل می‌کرد. اما اتفاقی که افتاد این بود که پس از سال 2003 و حمله امریکا به عراق و سقوط رژیم صدام، سعودی‌ها احساس خطر کردند.

به یاد دارم زمانی که در عربستان سفیر بودم، جورج بوش به این کشور سفر کرد و در مذاکره‌یی که ملک عبدالله با رییس‌جمهوری امریکا داشت، دقیقا به همین موضوع اشاره کرد. ملک عبدالله به بوش گفت، ما با جنگ امریکا علیه صدام موافق نبودیم، این همه هزینه‌یی که در عراق کردید چه شد؟ شما کلید بغداد را تقدیم ایران کردید. از آن زمان بود که عربستان احساس کرد که امریکا دیگر آن امریکای سابق نیست.

زمانیکه نخستین بار مقام معظم رهبری اجازه دادند که با امریکایی‌ها مذاکره کنیم، من پس از آن به دیدار سعود الفیصل، وزیر خارجه سابق عربستان رفتم. البته ما هر ماه دو الی سه بار با هم دیدار داشتیم. سعود الفیصل مشکلی در ناحیه گردن خود داشت و وقتی که گردنش زیاد تکان می‌خورد مشخص بود که از مساله‌یی بسیار ناراحت و عصبی است. پس از مذاکره ایران و امریکا، من با سعود الفیصل دیدار کردم، دیدم که گردنش کاملا خمیده و آویزان شده است. او به من گفت شما همواره اظهار دشمنی با امریکا می‌کنید، اما امروزه مشغول تقسیم منافع در عراق هستید.

بطور کلی از سال 2003 به بعد هر بار امریکایی‌ها به ریاض می‌آمدند، سعودی‌ها نخستین حرفشان این بود که ایران خطرناک است. در همین زمان بود که آنها احساس خطر کرده و اتفاقات بعدی مانند بهار عربی و قضیه نفت شل امریکا نیز به این نگرانی‌ها بیشتر دامن زد. سعودی‌ها بحث شیفت سیاست خارجی امریکا از خاورمیانه به آسیای شرقی را به هیچ عنوان برنتافته و همواره تاکید داشتند که اگر شما از خاورمیانه بروید، منطقه توسط ایران و روسیه بلعیده خواهد شد.

از سوی دیگر با خیزش‌های بهار عربی و مماشاتی که امریکایی‌ها در قبال آن داشتند به طور مثال عدم حمایت آنها از حسنی مبارک در مصر، سیگنال‌های پریشان‌کننده‌یی به سمت سعودی‌ها روانه شد. کشوری که بیش از 80 سال به امریکا وابسته بوده است، هر کدام از این سیگنال‌ها باعث نگرانی شدید آنها شده و آن را به جدایی امریکا تفسیر می‌کردند.

در مذاکرات هسته‌یی هم شاهد بودیم که درست در پایان کار، سعود الفیصل شخصا به وین رفت و به جان کری وزیر خارجه امریکا اعلام کرد که شما یک مقدار مذاکرات را طولانی‌تر کنید تا ما با پایین آوردن قیمت نفت، نظام ایران را دچار فروپاشی کنیم. این همان وضعیتی بود که در زمان شاه نیز شاهد بوده‌ایم. شخص شاه تا سال 1355 کاملا زیر چتر حمایتی امریکا قرار داشت و همواره از حمایت آنها مطمئن بود اما با یک سخنرانی کارتر کاملا به هم ریخت. این مثال عیناً می‌تواند برای عربستان نیز تعمیم پیدا کند.

حسینی ادامه داد: با حصول برجام، عربستان احساس کرد که به طور جدی اتفاقاتی درحال وقوع است. تلقی آنها این است که امریکا بنا به هر دلیلی دیگر وضعیت گذشته را برنمی‌تابد و به دنبال تغییرات جدی در منطقه است که در این تغییرات ایران نیز جایگاه خود را خواهد داشت. در این زمان است که مشاهده می‌کنیم به یک‌باره گزارش 28صفحه‌یی چاپ می‌شود که نشان می‌دهد عربستان پشت قضایای 11سپتامبر قرار داشته است. هر چند که سعودی‌ها موفق شدند در بخش‌هایی از این گزارش مذاکره کرده و آن را حذف کنند ولی در بخش‌های دیگر کاملا نقش عربستان در این حادثه مشخصاً اعلام شده است.

سوالی که مطرح می‌شود این است که چرا بعد از این همه سال که عربستان در سیبل قرار دارد این مسائل مطرح می‌شود؟ ما امروزه مقالات متعددی در روزنامه‌های غربی علیه وهابیت می‌بینیم که برای نخستین بار است اینچنین ادبیاتی پس از 80 سال در حال تولید شدن است. از سوی دیگر تا امروز بیش از 900شکایت در مورد 11سپتامبر در دادگاه‌های امریکا ثبت شده است.

اگر بخواهیم این مسائل را در کنار هم قرار دهیم، و از زاویه عربستان به آن بنگریم، طبیعتا می‌توانیم احساس نگرانی آنها را درک کنیم. سعودی‌ها وارد حوزه‌هایی شده و بازی‌های چند شاخه‌یی را شکل داده‌اند که الان احساس تنها ماندگی داشته و خود را گرفتار قتلگاه می‌بینند. پس در اینجاست که وقتی می‌گویم خطر اصلی عربستان، ایران نیست، مساله دقیقاً جا می‌افتد.

وی اظهار داشت: سعودی‌ها برای عوض کردن این بازی باید یک دشمن فرضی ایجاد کرده و یک موج سنگینی از اهل سنت را پشت سر خود جمع کنند. آنها با شیعه - سنی کردن مساله، سعی دارند ضمن ترساندن کشورهای منطقه به امریکایی‌ها بگویند که اگر از خاورمیانه خارج شوند، ایران و روسیه منطقه را خواهند گرفت. در اینجاست که ایران باید خطر ساز معرفی شود. در همین راستاست که روزنامه عکاظ چند روز قبل تیتر زده بود که امپراتوری صفوی در حال احیا است.

پس امروزه عربستان احساس ناامنی دارد و برای بر هم زدن معادله مجبور است که خطر را جدی نشان دهد. با وجود این مساله آنها همواره سعی داشته‌اند که ایران را به زانو بنشانند. مانند زمان جنگ ایران و عراق و همچنین افزایش تولید نفت و پایین آوردن قیمت آن برای ضربه زدن به ایران. آنها همچنین هدفشان از به وجود آوردن گروه‌های تکفیری آن بود که این گروه‌ها را بعدها به جان ایران بیندازند.

از مسائل خارجی که بگذریم در داخل عربستان نیز مشاهده می‌کنیم که بستر اجتماعی در این کشور در حال بالا آمدن است و چون ذات آنها وابسته به وهابیت است، زمینه بروز داعش در این کشور، روز به روز افزایش می‌یابد. اگر امروزه داعش در منطقه درحال گردش ژله‌یی است، این مساله مقامات سعودی را نگران کرده که هر آن امکان دارد که این گروه در عربستان سر برآورد. سعودی‌ها زمانی از یک آرامش فکری از هر جهت برخوردار بودند، اما این مساله از هر لحاظ درحال ترک خوردن است. در کنفرانس اخیر پاریس مشاهده کردید که تنها کشوری که حشد الشعبی (نیروهای مردمی) عراق را تروریست خواند، سعودی‌ها بودند که هیچ کشوری از آنها حمایت نکرد.

در خصوص مصر نیز، درست سر بزنگاه که باید این کشور پشت عربستان می‌ایستاد، رفت و در کنار روسیه قرار گرفت. در همان گزارش 28صفحه‌یی که به آن اشاره کردم، سعودی‌ها امریکا را تهدید کردند که در صورت تصویب این قضیه در کنگره سرمایه‌های خود را از این کشور خارج می‌کنند. چه اتفاقی افتاد؟ کنگره این موضوع را تصویب کرد.

از سوی دیگر در داخل امریکا که معمولا علیه سعودی‌ها مطلبی منتشر نمی‌شد، امروزه ادبیات جدیدی تولید شده است که می‌گوید، وهابیت یعنی تروریسم. در اینجاست که مردم امریکا سوال می‌کنند که چرا داریم از این کشور حمایت می‌کنیم؟ عربستانی که همواره از یک رانت جهانی برخوردار بوده، امروز از هر جهت در حال ضربه خوردن است و برای خروج از این وضعیت نیز باید به ایران هراسی دامن بزند.

وی در بخش دیگری از سخنان خود درخصوص فرجام این تنش در روابط دو کشور گفت: من معتقدم که قوه عاقله در حاکمیت دو کشور مانع از تصادم مستقیم خواهد شد. اما در حوزه منطقه مساله بسیار نگران‌کننده است. بحث سوریه به ‌شدت پیچیده شده و هر دو کشور را بیشتر درگیر خود می‌کند.

سعودی‌ها در این میان به انتخابات امریکا امیدوارند. آنها معتقدند که دوران اوباما یک استثنا بود و امروز بسیار به روی کلینتون به خاطر مواضع ضد روسی و ضد ایرانی‌اش حساب باز کرده‌اند تا او بتواند کار نیمه تمام بوش پسر را تمام کند. در این حالت است که به اعتقاد من عربستان سعی می‌کند در چند ماه آینده، جبهه را به گونه‌یی آماده کنند که امریکا را به این مسیر بکشانند.


جنگ انحرافی سعودی‌ها

دکتر حمید احمدی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران نیز در این نشست با مطرح کردن این سوال که آیا روابط ایران و عربستان به لحاظ تاریخی از الگوهای خاصی پیروی کرده است؟ گفت: عربستان از سال 1933 میلادی که استقلال پیدا کردند با وجود بدبینی ایران به واسطه سابقه تاریخی خشونت‌ورزی آل سعود در کربلا و مدینه، خواستار برقراری روابط با ایران بود. به هر صورت روابط دو کشور برقرار شد، روابطی که چند متغیر ساختاری و ذاتی تاثیرگذار داشت.

در متغیر نخست ما شاهد یک الگوی تضاد و همکاری هستیم که به واسطه نظام بین‌الملل در دوران پهلوی دوم خود را نشان داد. هر دو کشور در آن زمان به بلوک غرب تعلق داشته و منافع مشترک منطقه‌یی و جهانی آنها را به سمت همکاری سوق می‌داد. در آن زمان شاهد بودیم که هر دو دولت از دکترین آیزنهاور حمایت کرده و در بحران یمن نیز دو کشور بر علیه کودتای یمن هم موضع بودند. از سوی دیگر در تاسیس سازمان همکاری اسلامی با یکدیگر همکاری کرده و گفتمان اسلامی را جایگزین گفتمان وحدت عربی کردند.

این روند تا زمان انقلاب اسلامی ادامه داشت. پس از انقلاب عربستان همچنان طرفدار وضع موجود بود، در حالی که ایران کاملاً تغییر موضع داده و با گفتمان انقلابی با عربستان و غرب در افتاده بود. از این مقطع بود که متغیر همکاری به کنار رفته و تضادها برجسته شد. باید تاکید کنم که از همان آغاز شکل‌گیری ژریم سعودی تا به امروز مسائل مختلفی باعث تضاد میان دو کشور شده است. یکی از این تضادها مساله حج بود. از زمان رضا شاه تا امروز ایران و عربستان در خصوص حج با هم مشکل داشته‌اند و در برخی مواقع نیز همین امر باعث قطع شدن روابط دو کشور شده است.

مساله دیگر تضاد میان شیعه و سنی است که آشکار بوده و نیاز به توضیح ندارد. ایران تنها کشور قدرتمند شیعی در منطقه است و دولت عربستان نسبت به این مساله همواره حساس بوده است. مساله بعدی اسراییل است که چه قبل و چه پس ا ز انقلاب مساله ساز بوده است. قبل از انقلاب سعودی‌ها شاه را متهم به طرفداری از یهودیان می‌کردند اما پس از انقلاب این مساله بر عکس شد.

وی ادامه داد: مساله بعدی تضاد در خصوص نفت است. هر چند برخی می‌گویند این امر از مشترکات دو کشور است، اما به اعتقاد من نفت عامل تضاد بوده است. در دهه 1350 میان دو کشور بر سر قیمت نفت کلی کشمکش وجود داشت. ایران در پی افزایش قیمت‌ها بود، در حالی که عربستان طرفدار کاهش قیمت و در نهایت هم ایران در سیاست خود شکست خورد.

تضاد بعدی، مساله عربی- عجمی است. این امر گاهی اوقات خیلی آشکار نیست اما همچنان در پس پرده وجود دارد. گرچه عربستان همواره مخالف پان عربیسم بوده، اما در مقاطع اختلاف ایران با کشورهای عربی، سعودی‌ها از این مساله استفاده کرده‌اند. این امر در مساله نام خلیج فارس و جزایر سه گانه قابل رویت است.

پس انقلاب اسلامی یک مساله جدید نیز به تضادهای دو کشور اضافه شد و آن بحث رهبری جهان اسلام است. هر دو نظام مدعی رهبری جهان اسلام بوده و سعودی‌ها برای این مساله پول‌های زیادی را هزینه کرده‌اند. پس از انقلاب اسلامی سعودی‌ها سعی در مهار ایران به شکل‌های مختلف داشتند. از سوی دیگر آنها سعی داشته‌اند که به درگیری ایرانی- عربی دامن بزنند، چرا که این مساله به نفع آنها بوده و از این طریق تلاش داشتند که به انزوای بیشتر ایران دامن بزنند.

این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در ادامه گفت: البته در دوره ملک فهد و ملک عبدالله آنها محتاط بودند و خیلی مواضع آشکاری علیه ایران اتخاذ نمی‌کردند. در زمان دولت آقای هاشمی‌رفسنجانی نیز روابط دوستی میان دو کشور برقرار شده و نشانه‌هایی هم بود که ایران بحث جزایر خلیج فارس را حل کند بطوریکه میان وزرای خارجه عربستان و امارات در آن زمان در خصوص جزایر سه گانه درگیری لفظی صورت گرفت. اما در قرن 21 شرایط به گونه‌یی دیگر رقم خورد. سعودی‌ها در این دوره با سه چالش اساسی روبرو شدند. نخستین چالش، هویت جویی سیاسی شیعیان بود که تا آن زمان در حاشیه قرار داشت. این امر در سال 2003 که نظام صدام سقوط کرد و شیعیان در این کشور قدرت را به دست گرفتند، ضربه سختی به عربستان وارد آورد.

دومین چالش مساله سلفی‌گری جهادی است. اسلام سعودی‌ها اسلام سلفی- وهابی است و وقتی که نظام آنها تثبیت شد، سعی کردند که جلوی سلفی‌ها و افراط گرایی را بگیرند. آنها علمای وهابی را سرکوب کرده یا در محاق قرار دادند، اما از زمان حمله امریکا به عراق این شکاف زنده شد و شاهد بودیم که گروه‌های سلفی مانند القاعده در منطقه قدرت گرفتند. در این زمان است که می‌بینیم خود بن‌لادن نیز پس از مدتی با سعودی‌ها در افتاد. یک شاخه مهم القاعده نیز در شبه جزیره عربستان شکل گرفت که تهدید بزرگی بر علیه این کشور بود. در این میان ملک فهد و ملک عبدالله نیز با نوگرایی‌های خودشان به نارضایتی علمای وهابی دامن زده بودند.

احمدی ادامه داد: سومین چالش سعودی‌ها موج آزادی خواهی اعراب در تحولات موسوم به بهار عربی است که بیشتر در مناطق سنی نشین پا گرفت. این مساله یک خطر بزرگ برای عربستان محسوب شده و این کشور که مدرنیسم در اعماق آن نفوذ کرده است نگران بود که این موج آنها را نیز در بر بگیرد. هر چند سعودی‌ها سعی کردند که با پخش کردن پول و سرکوب جلوی این کار را بگیرند و با روی کار آمدن ملک سلمان نیز یک استراتژی کلان برای مقابله با این چالش وضع شد.

سعودی‌ها سعی کردند برای مهار هویت جویی سیاسی شیعه و همچنین کنترل اسلام سلفی یک جنگ انحرافی را شروع کنند. این امر در علوم سیاسی نیز مرسوم است که با ایجاد یک مشکل خارجی سعی در مهار چالشی داخلی شود. با راه افتادن یک جنگ فرقه‌یی در منطقه و اضافه شدن بحران سوریه به آن، آنها یک سیاست سنجیده‌یی را برای مهار سه چالش خود پی‌بندی کردند.

سلمان بر خلاف دو پادشاه قبلی عربستان به علمای وهابی نزدیک شد و با برگرداندند آنها به داخل سیستم و تقویت آنها، هم علما را راضی کرد و هم طرفداران آنها را. در ضمن با ایجاد این جنگ فرقه‌یی شیعه- سنی اسلام سلفی جهادی را نیز خلع سلاح کرد. آنها با تقویت گروه‌های جهادی در سوریه و تحت کنترل قرار دادن آنها، تبدیل به نماینده وهابیت و اسلام ضد شیعی شدند.

این مساله در درجه دوم ایران و شیعیان را نیز به چالش می‌کشید. از سوی دیگر جنگ یمن نیز تحت لوای مبارزه با شیعیان و از طرف دیگر سعی در مهار ایران بود. از این راستا مساله مهم‌تر برای عربستان این است که با تقویت شورش و بی‌ثباتی این معنی را القاء کنند که موج آزادی خواهی در جهان عرب چیزی جز بی‌ثباتی به بار نیاورده و تنها ایران بوده که از این قضیه استفاده کرده است.

وی در پایان گفت: حال آیا اینکه عربستان می‌تواند این سیاست را ادامه داده و موفق شود، منوط به گذشت زمان است. امروزه حمایت عربستان از شورشیان برای جهان آشکار شده و در این میان ما باید تا حد امکان رابطه خود را با دنیای غرب گسترش داده تا از انزوایی که عربستان برای ما در نظر دارد جلوگیری کنیم.


علل دامن زدن به ایران‌هراسی

دکتر یاسر قزوینی استاد تاریخ دانشگاه تهران نیز در این نشست با اشاره به نقش جامعه شیعیان عربستان از نگاه دیپلماسی و رسانه‌یی اظهار داشت: در رسانه‌های عربستان با یک گزاره‌یی مواجه هستیم که می‌گوید، همان‌گونه که ایران در مسائل داخلی ما دخالت می‌کند، ما هم حق داریم در مسائل داخلی ایران دخالت کنیم. آنها از طرح این مساله هیچ منعی ندارند. سعودی‌ها در این میان در پی اقناع کردن هستند، یعنی طرف مقابل خود را با علم کردن حربه دخالت ایران اقناع می‌کنند. پس نتیجه‌گیری طبیعی آنها از این قضیه این است که ما برای دخالت کردن و ضربه زدن به ایران محق هستیم.

برای اینکه بدانیم چگونه این گزارش‌ها شکل می‌گیرد و اقناع‌سازی‌ها صورت می‌گیرد باید به سال‌های 2003 بازگردیم. با سقوط صدام یک پتانسیل مخفی به نام عراق با اکثریت جمعیت شیعه آن آزاد شد. در این هنگام است که مسائلی به وجود آمد که تا پیش از آن مطرح نبود. پس از 2003 در اصل جغرافیای مقدس شیعه آزاد شد که باعث برانگیخته شدن احساسات جهان اهل تسنن بود. نخستین نشانه‌های این برانگیختگی را در سخنان ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان درخصوص جمله هلال شیعی شاهد هستیم. واژه دیگری که در این دوران به وجود آمد المد الشیعی یا خواست شیعیان برای گسترش فرهنگی بود. در حقیقت ما با یک موج شیعی مواجه شدیم که به هر صورت شکل گرفته و این امر دامن زننده به یک بیم و هراس در کشورهای اسلامی بود.

این استاد تاریخ دانشگاه تهران گفت: در سال 2011 که انقلاب‌های عربی پا گرفت، برخی از کشورها حاکمیت شان فرو ریخت و کشورهای زیادی نیز حاکمیتشان تحت تاثیر قرار گرفت. ازجمله این کشورها عربستان و بحرین بودند و یک تفسیر مذهبی از جانب آنها در اینجا شکل گرفت. یعنی سران دو کشور برای فرافکنی و جا زدن تحرکات به گونه‌یی دیگر، روی کلمه هلال شیعی تاکید کردند. آنها ایران را متهم کردند که سعی دارد با استفاده از شیعیان به حاکمیت آنها ضربه

بزند.

به اعتقاد من بهار عربی انقلابی ویژه خود بود و هیچ ارتباطی به مذهب نداشت. عربستان و بحرین توانستند در این راستا با حرفه‌یی‌گری نسبت به ایران و تشیعی که ایران در راس آن قرار دارد، اتهام‌سازی کنند. سعودی‌ها در اینجا دو کار صورت دادند. اول اینکه انقلاب‌ها را مساله‌یی مذهبی قلمداد کرده و تنها شیعیان را جزو معترضان عنوان کردند، در صورتیکه در این میان اهل تسنن در بحرین و عربستان نیز جزو معترضین به شمار می‌آمدند. پس با تبدیل کردن دوگانه انقلاب و حاکمیت به شیعه و سنی، توانستند تحرکات را تقریبا کنترل کنند.

تعبیر سعودی‌ها این است که شیعیان عربستان مانند یک بمب ساعتی می‌مانند که هر گاه ایران بخواهد می‌تواند آنها را منفجر کند. آنها با این تعبیر در پی این هستند که یک حرکت حق طلبانه اجتماعی را به یک امر مذهبی تبدیل کرده و ایزوله کنند. این امر در حالی است که جامعه شیعیان عربستان بسیار پیچیده بوده و ربط دادن آنها به ایران یک امر موهوم است.

به اعتقاد من با وجود اینکه ما فاقد رسانه‌های قوی هستیم، گاهی اوقات در حال دامن زدن به خواست شیعه- سنی سعودی‌ها هستیم و این امر نه به صلاح ایران است و نه به صلاح معترضان عربستان و بحرین. به عنوان مثال رفتاری که ما با تحرکات دیگر داریم، می‌تواند روی تحرکات عربستان و بحرین تاثیرگذار باشد. ما برخی از تحرکات را مشروع دانسته و برخی دیگر را غیر مشروع و همین مساله دامن زننده به تئوری‌های توطئه سعودی‌هاست.

از سوی دیگر برخی اظهارات مانند اینکه چهار پایتخت جهان عرب در دستان ما قرار دارد، باعث می‌شود که رسانه‌های عرب هر روز به طبل آن بکوبند و این قضیه را مطرح کنند. آنها دایم درحال گفتن این مساله هستند که ایران درحال بازسازی امپراتوری ساسانی است و با این حربه سعی در تشدید ایران‌هراسی دارند.

مشاهده صفحات روزنامه

ارسال نظر