جهان در نوک هلال یک انقلاب اجتماعی

۱۳۹۵/۰۷/۱۱ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۵۲۳۸۰

روز چهارشنبه گذشته کریستین لاگارد، رییس صندوق بین‌المللی پول، ‌میهمان دانشگاه نورث وسترن شیکاگو بود. او در جمع اساتید و دانشجویان این دانشگاه در یک سخنرانی مهم، اوضاع اقتصادی جهان و سیاست‌هایی که رشد اقتصادی جهان را نشانه گرفته را تحلیل کرد. از آنجا که سخنرانی لاگارد ‌که یک هفته پس از مجمع عمومی سازمان ملل ایراد شد از اهمیت وافی برخوردار است ‌روزنامه تعادل اقدام به ترجمه آن کرده است. متن سخنرانی لاگارد را در ادامه می‌خوانید.

صبح بخیر، رییس دانشگاه و رییس دانشکده و تشکر از معرفی سخاوتمندانه شما و تشکر از دانشجویان، کارکنان و میهمانانی که امروز به اینجا تشریف آورده‌اند. شاید برخی از شما ندانید که شیکاگو برای 5 سال خانه من بوده است و خیلی خوشحالم از اینکه یک هفته قبل از هفته پر مشغله‌یی که در واشنگتن دی‌سی پیش رو دارم، ‌چون قرار است نشست سالانه ‌ای ‌ام اف و بانک جهانی برگزار شود، ‌دوباره به این خانه خود آمده‌ام. همچنان‌که شما به درستی اشاره کردید: «در دنیای امروزی، ‌چسبیدن به وضع موجود می‌تواند خیلی خطرناک‌تر از تلاش برای تغییر باشد.» در واقع دنیا طی 20سال گذشته به سرعت تغییر کرده و تغییر خواهد کرد و نخواهد ایستاد.

در کشورهای در حال توسعه و نوظهور - که 85 درصد جمعیت دنیا را در بر دارد - ما نسبت به هر دوره زمانی دیگر در تاریخ، شاهد پیشرفت‌های زیادی برای مردمان بیشتری هستیم، ‌زیرا مرگ و میر کودکان کاهش یافته، ‌امید به زندگی افزایش یافته؛ فقر مطلق پایین آمده و ثبت‌نام در مدارس هم رو به افزایش است. یک نمونه خوب از این تحولات به موفقیت چین برمی‌گردد، بنابراین یک روند عمیقی از همگرایی اقتصادی میان ملت فقیر و غنی وجود دارد اما این همگرایی سرعت قابل توجهی ندارد ولی به هر حال وجود این روند را نمی‌توان انکار کرد. ما همچنین در میانه حرکت بزرگ به سمت عصر دیجیتالی هستیم. 6میلیارد نفر به تلفن‌های همراه دسترسی دارند و 3.5میلیارد نفر هم می‌توانند به اینترنت دسترسی داشته باشند، ابداع هم مطمئنا از این امر پیروی می‌کند. کسی چه می‌داند شاید ما در نوک هلال یک انقلاب اجتماعی باشیم. هفته پیش در مجمع عمومی سازمان ملل من رهبران جهان را می‌دیدم که یکی پس از دیگری اذعان می‌کردند که قدرت دادن به زنان نه فقط یک حق اخلاقی بلکه تغییر یک بازی اقتصادی برای سیاره زمین است. تمام اینها دلایل خوبی هستند که نسبت به آینده خوشبین باشیم و با این‌حال بخش مهمی از دنیا - آن بخشی که ما آن را اقتصاد پیشرفته می‌نامیم - در جهت مقابل حرکت کرده است.

افزایش نابرابری اقتصادی پدیده‌یی است که در بسیاری از کشورهای امروزی جهان، اعم از غنی و فقیر وجود دارد اما این امر واقعا در دنیای پیشرفته فعلی ‌که درآمدهای واقعی برای افراد زیادی کاهش داشته است - یا با نرخ بسیار پایین رو به افزایش بود کشور‌های پیشرفته زیر ضربه قرار گرفته‌اند و به همین خاطر به نظر می‌آید که دستاوردهای گذشته اقتصادی در معرض خطر است. این به ما می‌گوید که حکومت‌ها باید برای به وجود آوردن یک رشد فراگیر به سختی کار کنند به‌طوری که تمام مردم بتوانند از روندهای مثبتی که همین الان آنها را ذکر کرده‌ام، بهره ببرند. البته راه‌حل اینکه مردم بهتر زندگی کنند، این نیست که به دامن حمایت‌گرایی یا دیگر دریافت‌های شکست خورده اقتصادی بیفتیم. اول از همه وظیفه موجود اتخاذ تصمیم درست سیاست کلان اقتصادی و آزاد بودن اقتصاد است، ‌ترکیبی از این دو در دهه‌های اخیر نشان داده که برای دنیا بسیار خوب بوده است. دادن سهم کیک به هرکس به این معنی است که کیک باید بزرگ‌تر و بزرگ‌تر شود. من به این موضوعات برمی‌گردم اما اجازه دهید که در وهله اول درباره دورنمای اقتصادی حرف بزنم:

وضعیت اقتصاد جهانی؛ هنوز ضعیف و شکننده

طی سال‌های اخیر، ‌بهبود جهانی ضعیف و شکننده بوده و این روند تا به امروز ادامه یافته است. علی‌الخصوص برای اقتصادهای پیشرفته در حالی که علایم خوبی وجود دارد اما دورنمای رشد کلی هنوز مقهور به نظر می‌آید.

* اقتصاد ایالات متحده برای مدتی رو به بهبود بود اما در نیمه اول 2016 مقداری کند شد که باعث شد ما برآورد خودمان را از ایالات متحده پایین بیاوریم. هر چند که خبرهایی که از اشتغال‌زایی می‌رسد، نسبتا خوب بوده و علایم امیدوار‌کننده از کاهش فقر و بالا رفتن در آمد طبقه متوسط در سال 2015 هم رسیده است.

*رشد در حوزه یورو هم زیر حد متوسط است هر چند که فعالیت‌های اقتصادی با وجود بدهی بالا و ضعف تعدادی از بانک‌ها رو به افزایش است.

* ژاپن توانسته اندکی خود را جمع و جور کند اما برای نگهداشتن محرک‌های اقتصادی باید به اصلاحات سخت اقتصادی خود بچسبد.

چشم‌انداز اقتصادهای در حال توسعه و نوظهور برخی از خوش‌بینی‌های محفوظ شده را تلطیف می‌کند. با بهبود اقتصادی که بعد از بحران اقتصادی سال 2008 رخ داد، ‌این کشورها برای امسال و سال بعد مشارکت خود را برای بیش از سه چهارم رشد اقتصادی جهان ادامه خواهند داد.

* چین به‌درستی از تولید به خدمات، ‌از سرمایه‌گذاری به مصرف و از صادرات به خدمات داخلی حرکت کرده و متعادل شده است که باید یک مدل اقتصادی پایدارتر و البته با رشد اندک‌تر به وجود آورد. در چنین صورتی رشد اقتصادی چین با نرخ نزدیک به 6 درصد رو به جلو خواهد رفت. *همین طور هند را داریم که با اصلاحات قابل توجهی ‌با نرخ رشد اقتصادی بیش از 7 درصد رو به جلو خواهد رفت.

*علاوه براین ‌روسیه و برزیل بعد از یک دوره سخت نشانه‌هایی از بهبود را بروز می‌دهند.

*صادرکنندگان کالا با قیمت‌های پایین آسیب دیده‌اند و کشورهای خاورمیانه همچنان درگیر جنگ و تروریسم خواهند بود.

* کشورهای کم درآمد واقع در زیر صحرای آفریقا، که طی یک دهه گذشته به خوبی عمل کرده‌اند با چالش جدی از سمت قیمت‌های پایین کالاهای اساسی روبه‌رو هستند.

و به این نکات بالا این نکته را اضافه کنم که خوب و بد، ‌ما با مشکل رشد اقتصادی جهانی که مدت زیادی است، پایین است و بهره کمی را از آن می‌بریم همچنان مواجه خواهیم بود و حتی با این بهبود متوسط همچنان یک بی‌ثباتی قابل توجهی وجود دارد. راه‌های جداگانه سیاست پولی در کشورهای مهم اقتصاد جهان می‌تواند، احیای یک بازار شکننده مالی را به خطر بیندازد. رشد پایین بهره‌وری و سطح بالای بدهی می‌تواند، سرمایه‌گذاری و انتظارات تقاضای آتی را تحت فشار قرار دهد و البته رخدادهای ژئوپلیتیکی از قبیل تروریسم و مسائل پناهندگان باعث می‌شود که خطرپذیری‌های مربوط به آن را به سختی کمی کنیم چه برسد به آنکه آن را تسکین دهیم.


تعدیل برای تغییر؛ آسیب نزنید

نخستین توصیه سیاستی من برای دانشجویانی که به دانشکده پزشکی می‌روند، این است: «اول، ‌آسیب نرسان» منظور من از این پیام چیست ؟ من علاوه بر علائم گذرا و گردشی در بازارهای نوظهور فقط چند نشانه تجربی از بهبود علائم در میان برخی کشورها را توضیح دادم. این تغییرات فقط توسط خودشان رخ نداده است - آنها بازتاب تحریکات مثبت از سوی شرایط پشتیبانی پولی است. آنها بهبودها را در مقررات مالی و نظارتی را که به جو بخش‌های مالی کمک می‌کند از قبیل رژیم پولی چین یا رفراندوم بریتانیا کمک می‌کند، بازتاب می‌دهند و آنها اصلاحات عمدی ساختاری در تعدادی از کشورها را منعکس می‌کنند. در اینجا انتخاب سیاست‌های خوب، مهم و با ارزش است حتی اگر برای کار کردن روی آن زمان گذاشته شود. این انتخاب حتی پس از بحران سال 2008 - بر خلاف دهه 1930 - که خودش را فقط از طریق تلاش‌های استثنایی سیاست‌گذاران اطراف جهان نگه داشته شده بود، کاربرد دارد.

معکوس آن هم وجود دارد. سیاست‌هایی که به رشد آسیب می‌زنند، پیامدهای واقعی خواهند داشت چه برای دنیای باخته و چه برای افرادی که خواهان حمایت هستند. مثلا تجارت را در نظر بگیرید. از زمان جنگ جهانی دوم به این‌طرف، ‌تجارت موتور پیش برنده پیشرفت اقتصاد بوده است. رشد تجارت تا بحران سال 2008 تقریبا دوبرابر نرخ تولید ناخالص داخلی جهان بود اما از آن زمان به بعد به پایین‌تر از نرخ رشد اقتصادی جهان سقوط کرده است. این عمدتا ناشی از ضعیف شدن تقاضای کلی است اما نمی‌توان از نقش بدیهی اقدامات در راستای تجارت حمایت‌گرایانه در 5سال گذشته چشم پوشید. اگر همین الان پشتمان را به تجارت کنیم ‌ما یک محرک کلیدی رشد را در نقطه‌یی خفه می‌کنیم که اقتصاد جهانی هنوز به کمک‌هایی که می‌تواند از آن بگیرد، نیاز دارد. محدود کردن تجارت واضح‌ترین مورد سوء عملکرد اقتصادی است. به جای کمک کردن به آن بخش از اقتصادی که به‌دنبال حمایت از آن هستید، بستن تجارت به معنای انکار خانواده‌ها و کارگرانی است که برای فرصت‌های اقتصادی بسیار مهم هستند، ویران کردن زنجیره‌های عرضه هستند و هزینه بسیاری از کالاهای اساسی را بالا می‌برند.

همان‌طور که همکاران ارزشمند ما، رابرت مک دونالد و جانیس ابرلی نشان داده‌اند، بی‌ثباتی سیاستی ‌از جمله در سیاست تجاری می‌تواند، سرمایه‌گذاری را که حیاتی‌ترین محرک برای رشد اقتصادی است، ‌منحرف کند. تاریخ به ما می‌گوید که این نامتناسب‌ترین آسیبی است که به فقرا وارد می‌شود و نابرابری درآمد واقعی را حتی در ایالات متحده بدتر می‌کند.

بنابراین ما باید روندی را که به سمت حمایت‌گرایی است، معکوس کنیم و فضایی را ابقا کنیم که از جمع و جور کردن تجارت با تکمیل کردن توافقنامه‌های چند جانبه تجاری و فشار آوردن به اصلاحات خدماتی و دیگر نواحی «اقتصاد جدید» از قبیل تنظیم همکاری و حق مالکیت معنوی حمایت کند.


رشد فراگیر

البته در همان زمان چالشی که باید از آن مطمئن شد، این است که از سهم تجارت به‌طور گسترده‌یی بهره برده می‌شود و آنهایی که در معرض خطر از دست دادن هستند، حمایت می‌شوند. ‌من متوهم نیستم و می‌دانم که چقدر دستیابی به چنین رشد فراگیری سخت است. آن نیازمند کنش‌هایی است که فراتر از علم اقتصاد است و این امر می‌تواند برای هر کشوری فرق داشته باشد. اما می‌دانیم که برخی سیاست‌ها کار می‌کنند. مثلا سرمایه‌گذاری عمومی که به خوبی در آموزش طراحی شده باشد نه تنها رشد اساسی را بالا می‌برد بلکه سرمایه انسانی و توانایی بالقوه افراد کم درآمد را بالا می‌برد. آموزش دختران به ویژه یک سرمایه‌گذاری ثابت شده با نرخ برگشت بالاست. سرمایه‌گذاری خوب دیگر کمک به کارگران فراساحلی، برون‌سپاری یا فناوری‌های تازه دیجیتالی است. در همین ایالات متحده، ما از بالا بردن حداقل دستمزد و بسط درآمدهای مالیات اعتباری به عنوان اقدامی که بتواند به کارگران کم‌درآمد کمک کند تا نسبت به جابه‌جایی تطبیق یابند، حمایت می‌کنیم. اینها گلوله‌های طلایی نیستند - که فی‌الواقع وجود ندارند - اما اگر بخواهیم جهانی‌سازی را برای نسل آینده زنده نگه داریم در اینجا آلترناتیوی برای تضمین اینکه برای منافع همه کار کند، وجود ندارد.


رونق رشد؛ واکنش سریع

اجازه دهید به اولویت‌های سیاست ساختاری اقتصاد کلان برگردیم.

اولویت ما باید این باشد که از این وضعیت طولانی رشد پایین، ‌تورم پایین و نرخ پایین بهره که من آن را «میانه حال تازه» نامیده‌ام، بیرون بیاییم. سیاست‌های درون‌نگرانه برای ثبات مالی بد است برای اشتغال بد است و همان‌طور که ذکر کرده‌ام این سیاست‌ها تشویق‌ها را هم بد می‌کند.

بدبینان اعتقاد دارند که ابزارهای سنتی پولی ما و سیاست مالی دیگر کاربرد ندارد اما من خواهش می‌کنم، مقداری متفاوت نگاه کنید. از نظر من فضای سیاستی بازتری وجود دارد، فضای بیشتری برای عمل، بیشتر از آنچه عموما به آن اعتقاد وجود دارد. چنین رویکردی نیازمند فشار بیشتر به تمام اهرم‌های سیاستی است و از هم‌افزایی‌هایی که میان آنها وجود دارد، امتیاز بیشتری می‌برند.

اجازه دهید که با آنچه آن را یک استراتژی سه چنگکی نام نهاده‌ام، شروع کنم: با استفاده از سیاست‌های ساختاری، مالی و پولی در یک کشور می‌توان آنها را با یک روش خاص به‌طور دوجانبه تقویت کرد. اول، ما نیاز داریم برای هر کشور یک مجموعه‌یی از اصلاحات ساختاری بریزیم که بر رشد و بهره‌وری نسبت به سرمایه سیاسی که برای هزینه کردن مورد نیاز است، بزرگ‌ترین اثر را می‌گذارد. برای مثال، شکست انحصارات در بخش خرده‌فروشی و خدمات حرفه‌یی بر رشد اثرات مثبتی داشته است به ویژه طی رکود و ما خواهان چنین اقداماتی در چندین اقتصاد پیشرفته هستیم. تمام این تلاش‌ها باید از سوی سیاست‌های اقتصاد کلان حمایت شود تا آنها را از لحاظ سیاسی مطبوع‌تر و اثرات کوتاه‌مدت رشد را شتاب‌پذیرتر کند.

دوم، ‌در خصوص سیاست‌های مالی تعداد کمی هستند که تردید دارند که جاده‌ها و فرودگاه‌های خوب و اینترنت‌های با سرعت بالا از اصلی‌ترین اجزای زیرساخت‌های مدرن عمومی است. محیط‌هایی با بهره‌های پایین یک فرصت تاریخی را برای این سرمایه‌گذاری‌های ضروری و رونق رشد اقتصادی فراهم کرده است. ما امروزه بر خلاف سال 2008 خواستار تحریک سیاست‌های مالی گسترده نیستیم. اصل اساسی این است که کشورهایی که فضای مالی دارند مانند آلمان، ‌کانادا و کره ‌از این سیاست استفاده کنند. همه کشورها این فضا را در اختیار ندارند و لازم است خود را در برابر مشکلات بدهی که بعدها انباشته می‌شوند، محافظت کنند.

اما حتی برای کشورهایی که تامین مالی عمومی بسیطی دارند، ‌باز تخصیص هزینه‌ها حتی در پاکت‌های بسته هم کمک‌کننده خواهد بود. کمی به جایگزینی هزینه‌های جاری با مالیات‌های اعتباری روی تحقیق و توسعه فکر کنید که می‌تواند حمایت فناوری را داشته باشد و ابداع را ارتقا دهد. سوم، سیاست‌های پولی در اقتصادهای پیشرفته نیازمند آن است که در همین مرحله در سطح گسترده باقی بماند. در حالی که در کل از تقاضا حمایت می‌شود، ‌تحقیقات ما نشان می‌دهد که سیاست‌های پولی می‌تواند به تولید ناخالص داخلی رونق بیشتری اضافه کند، البته در صورتی که سرمایه‌گذاری زیرساختاری به صورت اوراق مشارکت باشد. در حقیقت در مقایسه با حالتی که بدون پشتیبانی پولی باشد اثر آن روی تولید ناخالص داخلی می‌تواند، دوبرابر شود و نرخ بدهی هم کاهش می‌یابد.

در تمام این موارد ‌بهترین حالت برای کشورها این است که به چارچوب پولی میان‌مدت و بودجه‌یی خود بچسبند که در طول زمان می‌تواند، پایداری سیاستی را فراهم و انتظارات را شفاف کند و بدون آنکه قابلیت اعتباری کل سیاست را تقلیل دهد در برخی موارد بسط کوتاه‌مدت را ایجاد کند.


هماهنگی

در آخر اجازه دهید که بر یک سیاست‌گذاری جهانی که غالبا دیده نمی‌شود، سیاستی که به همکاری سیاستی یا حتی هماهنگی مرتبط است، بپردازم.

هشت سال پس از لمن برادرز، ‌کشورها به راه‌های قدیمی سیاست‌گذاری خود برگشته‌اند که عمدتا از اولویت‌های سیاستی داخلی پیروی می‌کنند. شکی نیست که وضعیت فعلی با بحران سال 2008 که نیازمند یک واکنش مالی هماهنگ شده، حجیم و ارتقایی بود متفاوت است. اما همچنان‌که «میانه حال تازه» ما از ظرافت کمتری برخوردار است این بحران‌ها هم یک بحران تفرقه‌انداز و تند و تیز است تا یک بحران کامل و پخته شده و نشان داده که این سیاست‌ها به همان اندازه که نتوانسته احیای کامل را به وجود آورد، سمی هم است. این روند نیازمند یک حرکت پیچیده و هماهنگ است. اصل آن هم ساده است: اگر تمام کشورها برای تحریک رشد خود قاطعانه عمل کنند، تسری مثبت آن همدیگر را تقویت خواهند کرد و همچنان‌که هر کسی برای توسعه رشد خودش کار می‌کند ‌از تلاش‌های دیگران هم منفعت می‌برد.


نتیجه‌گیری نهایی

اجازه دهید که نتیجه بگیریم. ته قضیه این است:

اول، آسیب نرسان. محدود کردن تجارت و محدود کردن اقتصاد باز بدون شک دورنمای رشد را برای دنیا و به ویژه شهروندان ضعیفش بدتر می‌‌کند. اما نیاز به آن داریم که دوباره فکر کنیم که رشد چگونه می‌تواند، فراگیرتر شود و بر همان اساس هم عمل کند.

دوم، رشد قوی‌تر و بهتر ممکن است و فراگیری را تسهیل می‌کند. با استفاده از سیاست‌های پولی، مالی و ساختاری به‌طور هماهنگ - در درون خود کشورها، در سراسر کشورها و پایدار در طول زمان - می‌توانیم کل را بزرگ‌تر از مجموع بخش‌ها به وجود آوریم.

صندوق بین‌المللی پول می‌تواند به کشورها در شناختن فضای مالی‌شان، لنگرگاه میان‌مدت‌شان و اصلاحات مورد نیاز کمک کند. چند هفته پیش ‌رهبران گروه 20 حمایت قوی خود را از یک صندوق با منابع کافی و تجهیز شده اعلام کردند و ما هم در همین راستا گام بر می‌داریم. مایکل جردن زمانی گفته بود: «مهارت، بازی را می‌برد اما کار گروهی و هوشمندی است که قهرمانی را می‌برد.» بردن قهرمانی رشد و جهانی‌سازی فراگیر، نیازمند کار گروهی و همکاری در سراسر جهان است.

مشاهده صفحات روزنامه

ارسال نظر