در سطح کلان هر چه روابط دو کشور بحرانی شود به ضرر تمام منطقه خواهد بود
محمدرضا ستاری|
ایران و عربستان به عنوان دو بازیگر مهم منطقه خاورمیانه که به واسطه اهمیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک آن همواره تحولاتش تاثیری مستقیم در مناسبات سیاسی و اقتصاد بینالمللی دارد، چندی است که در روابط فیمابین دچار تنشها و چالشهای زیادی بودهاند. این تنشها که به واسطه سیاستهای طرفین از جمله کارشکنیهای سعودیها و همچنین عدم توجه دولت قبل به مناسبات منطقهیی، ابتدا روابط دو کشور را دچار سردی کرده بود، با گذشت زمان و در طول ماههای گذشته به واسطه تحولاتی همچون توافق هستهیی، فاجعه منا، بحرانهای منطقه و حمله به سفارت عربستان به قطع روابط دیپلماتیک و تنش کشیده شده است.
اما نکته مهم در این میان علت تنش در روابط دو کشور است. همانطور که تمام دانشآموختگان علوم سیاسی و کارشناسان این فن مطلع هستند، در شکلگیری یک تصمیم یا تحول سیاسی عوامل متعددی دخیل هستند و نمیتوان به راحتی یک یا دو عامل محدود را منجر به رقم خوردن یک تحول و سیاست دانست؛ هرچند شاید در این عوامل متعدد، برخی از فاکتورها از اهمیتی بنیادین و اصلی برخوردار باشند. در همین راستا دو عامل مهم تنشزایی میان دو کشور را میتوان در دو پارادایم مهم بررسی کرد.
نخستین عامل تنشزایی میان ایران و عربستان را باید در تحولات دو دهه گذشته جستوجو کرد. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان یافتن جنگ سرد، نظم دو قطبی حاکم بر نظام بینالملل به سمت یک نظم یک ستونی با قدرت هژمون امریکا تغییر پیدا کرد. در همین راستا بود که با اضافه شدن بسیاری از کشورهای بلوک شرق به متحدان امریکا، ادامه سیاستهای زمان جنگ سرد برای حمایت از کشورهای متحد و همسو برای مقامات کاخ سفید بسیار هزینه بردار
بود.
بهطور مثال امریکا دیگر نمیتوانست وظیفه تامین امنیت کشوری مانند سوئد را در فضای جدید با پول مالیاتدهندگان امریکایی به صورت یکجانبه تامین کند. در نیتجه امریکاییها با اتخاذ سیاستی به نام فرصت دادن به قدرتهای متوسط در مناطق مختلف سعی کردند نوعی تقسیم کار بینالمللی را با مدیریت خود در نظام بینالملل ادامه دهند که یکی از این بازیگران که به عنوان متحد امریکا در منطقه این فرصت را پیدا کرد عربستان سعودی بود. همین مساله سبب شد تا الگوی روابط از وابستگی به مشارکت تغییر پیدا کند و نتیجه آن نیز تعارض منافع میان بازیگران مهم منطقهیی بود.
از سوی دیگر دومین عامل مهم در چرخش معنادار میان روابط ایران و عربستان، حصول توافق هستهیی میان ایران و 6قدرت جهانی در قالب برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) است. برجام فارغ از تحلیلهای مثبت و منفی در خصوص آن، وضعیتی ویژه را در سیاست خارجی ایران به وجود آورده و کشور را در شرایطی قرار داده که کمتر بازیگری تصور آن را میکرد. با حصول توافق هستهیی ظرفیتهای ایران از حصار تحریمها و شورای امنیت خارج شده و شکست دیوار ایران هراسی، تحولی استراتژیک را موجب شد که به واسطه آن تمام رقبای منطقهیی ایران متوجه رها شدن قدرت و ظرفیت استراتژیک ایران شدند. در نتیجه درصدد برآمدند تا برای مقابله با این تحول راهبردی، یک پاسخ راهبردی را هم در دستور کار خود قرار دهند. در همین راستا بود که با بر هم خوردن تمام محاسباتشان، تمام تلاشها به بازگرداندن عقربههای ساعت به گذشته و مقابله استراتژیک با ایران معطوف شد.
با توجه به عوامل فوق و دامنهدارتر شدن سطح تنش در روابط ایران و عربستان، انجمن اندیشه و قلم با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی طی نشستی با دعوت از سیدمحمد حسینی سفیر سابق ایران در عربستان و استاد دانشکده روابط بینالملل وزارت خارجه و حسن احمدیان استاد روابط بینالملل دانشگاه تهران به بررسی علل و پیامدهای تنش میان روابط دو کشور پرداخته است.
ادامه این بازی حساس به نفع ایران خواهد بود
سیدمحمد حسینی سفیر سابق ایران در ریاض، در ابتدای سخنان خود در این نشست گفت: با وجود اینکه روابط دو کشور در طول سالیان گذشته دچار چالشهای دامنه داری بوده است، اما نقطه ثقل این تنشها از سال 2003 میلادی آغاز شد. ایران و عربستان به عنوان دو قدرت مهم منطقه در اکثر مواقع به دنبال بازی با حاصل جمع صفر بوده و در دوران اخیر سعودیها امید داشتند که در بحث بحرانهای منطقهیی با توجه به اینکه محوریت تعادل منطقهیی را برعهده داشتند، امریکاییها پس از 11 سپتامبر به سراغ ایران بیایند.
آنها در این راستا تلاشهای گستردهیی را به عمل آوردند ولی در عمل شاهد بودیم که به دلیل جو ژئوپلیتیک پس از 11 سپتامبر، امریکاییها با حمله به عراق و افغانستان بزرگترین دشمنان ایران را از بین بردند. از سوی دیگر سقوط رژیمهای محافظهکار و مادامالعمر و مهمتر از همه بحث بحرانهای منطقهیی و اقتصادی، سطح قدرت ایران در منطقه به ویژه در سوریه و لبنان افزایش یافته و باعث شد قاعده بازی در بحرین و یمن برهم بخورد.
وی در ادامه صحبتهای خود تصریح کرد: توجه داشته باشید که وقتی صحبت از عربستان به میان میآید، از یک قدرت کوچک صحبت نمیکنیم. بازی میان ایران و عربستان بازی بزرگی تلقی میشود و معتقدم که این بازی پیچیده و بسیار حساس در طول زمان به نفع ایران خواهد بود. در همین سوریه ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان امیدوار بود که پس از حافظ اسد، بشار اسد به عنوان جانشین وی به کمپ سعودیها در منطقه محلق شده و معادله را به نفع خود رقم بزنند، اما با وجود تحولاتی که رخ داد، به این نتیجه رسیدند که ادامه راه در این تونل تاریک، به نابودی حتمی آنها منجر خواهد شد.
در همین راستا، چند اتفاق نیز به موازات هم رخ داد. اول اینکه در سطح داخلی عربستان، امریکاییها پس از 11 سپتامبر به دنبال این بودند که این کشور را در سطح پایین در روند دموکراتیک قرار دهند. از اواخر دوران ملک عبدالله این دگردیسی آغاز شد. سعودیها احساس کردند که روند به وجود آمده در سطح داخلی و منطقهیی کم کم مقدمات اضمحلال آنها را فراهم خواهد کرد.
گسلهای عظیم در سیاست داخلی عربستان
سفیر سابق ایران در عربستان خاطرنشان کرد: سعودیها در طول 80سال گذشته یک روند یکپارچه داخلی داشته و توانسته بودند که تمامی اتفاقات را مدیریت کنند. اما با توجه به تحولات به وجود آمده در داخل و منطقه، هویت این رژیم محافظهکار به خطر افتاد. به عقیده من دوران ملک عبدالله بسیار دوران مهمی بود، زیرا وی توانست بسیاری از اتفاقات را به ظرافت رد کند. دولت سعودی دولتی است که از ابتدا براساس قوانین نانوشته دارای یک وضعیت کاملاً مشخص بوده است. یعنی قرار بر این بود که فرزندان ذکور عبدالعزیز براساس یک نظام چرخشی پادشاه شده و بقیه شاهزادهها هم سهمی در قدرت داشته باشند. همین سیستم بود که توانست عربستانها را از توفانهای مهم منطقه نجات دهد.
اما با روی کار آمدن ملک سلمان در دوران جدید، عربستان وارد یک دگردیسی در درون رژیم شده و برای نخستین بار شاهد بودیم که نسل سوم شاهزادههای سعودی مانند محمدبن نایف و محمدبن سلمان به سطح اول قدرت وارد شدهاند. از سوی دیگر در حوزه سیاست خارجی هیچگاه غیر از شاهزادهها، ما وزیر خارجهیی را مشاهده نمیکنیم، اما امروزه مشاهده میکنیم که پساز سعودالفیصل، عادلالجبیر به عنوان یک تکنوکرات عهدهدار وزارت خارجه عربستان میشود.
این اتفاقات که باید از آنها به عنوان یک زایمان نام برد، علاوه بر تغییرات در داخل عربستان، در روند تحولات منطقه نیز تاثیرگذار بود. تضاد میان شاهزادههای سعودی خود باعث ایجاد گسلهای عظیمی شده و بسیاری از شخصیتهای سیاسی این کشور را به حاشیه رانده است.
در سطح منطقهیی هم در سالهای اخیر، روند تحولات متفاوت از دوران گذشته برای عربستان بوده است. مانند حصول توافق هستهیی و اجرایی شدن برجام. من بنا به مسوولیتی که در عربستان داشتم، بسیار با سعودالفیصل وزیر خارجه سعودی ملاقات میکردم و از نوع رعشههایی که در گردن وی وجود داشت متوجه میشدم چه حالی دارد. در زمان ملک عبدالله وقتی که ایران و امریکا برای نخستینبار در خصوص عراق مذاکره مستقیم کردند، وقتی با سعودالفیصل ملاقات کردم متوجه شدم که گردن وی کاملاً کج شده است. وی در این ملاقات به من گفت که ما فکر میکردیم شما با امریکاییها دشمن هستید، در صورتی که میبینیم امروز با هم مذاکره میکنید.
وضعیت متفاوت روابط دو کشور در دوران جدید
وی تاکید کرد: سعودیها توانسته بودند که طی سه دهه از تایید تنش جهان و غرب با ایران سود ببرند و قضیه برجام باعث شد که آنها احساس کنند که امریکاییها قصد دارند پس از یک دوران طولانی مداخله در خاورمیانه، به خاطر دلایلی همچون کم شدن نیاز به نفت و سیاستهایشان در شرق آسیا، مقداری از نیروهای خود را از منطقه بیرون کشیده و روی نقش ایران بیشتر حساب کنند. آنها تصور میکردند که هر چه در این میان به سبد ایران ریخته شود، از سبد آنها کاسته خواهد شد.
زمانی که من سفیر ایران در عربستان بودم، همواره تاکید داشتم که اگر دو کشور با وجود تمام اختلافات بخواهند با هم همکاری کنند، باید این امر در زمان ملک عبدالله اتفاق بیفتد. زیرا ملک عبدالله یک تعادلی در سیاستهای خود داشت و من میدانستم که پس از ملک عبدالله افراد متفاوتتری در نقطه مقابل وی به روی کار خواهند آمد که منجر به هولناک شدن گسلهای موجود در میان دو کشور خواهد شد.
به نظر من در هیچ مقطعی میان ایران و عربستان به این شدت گسلهای هولناک وجود نداشته است.
هر چند که در گذشتهها نیز همواره مشکلاتی با سعودیها داشتیم، اما هیچگاه وضعیت به این منوال نبوده است. سعودیهای هیچگاه به این شکل و به صورت بیمهابا صحبت از جنگ و تهدید نظامی نمیکردند. هر چند که در گذشته و در دوران جنگ تحمیلی آنها به صدام کمک میکردند و برای اقدام خود نیز توجیهاتی داشتند. همچنین تا سالهای اخیر جنگ ما با عربستان به صورت نیابتی بود، اما اینکه به این صورت و در سطوح بالا به این شکل تهدیدات فزاینده وجود داشته باشد و سعودیها همه قوای خود را در همه حوزهها به میدان آورده و به دنبال ساقط کردن رژیم ایران باشند، نبوده است.
جنگی میان ایران و عربستان در کار نخواهد بود
حسینی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار داشت: امروز دامنه تنش در روابط دو کشور بیشتر متوجه عربستان بوده و تقریباً در تمام حوزهها از رسانه گرفته تا سازمانهای بین منطقهیی تنیده شده است. اما اینکه افق این تنشها به کجا ختم شده و در آینده چه خواهد شد؟ باید بگویم که به نظر من با بررسی رفتارشناسی و مدلی که در الیتهای سیاسی دو کشور وجود دارد، متوجه میشویم که با وجود لفاظیهایی که وجود دارد و از آن بوی جنگ و درگیری استشمام میشود، اما این تنشها به جنگ منتهی نخواهد شد. یعنی بازی تنش ادامه خواهد داشت، اما جنگی در کار نخواهد بود.
علت هم در این است که جنگ میان ایران و عربستان در واقع منجر به نابودی هر دو کشور خواهد شد، زیرا هر دو کشور قدرتهای بزرگی هستند با تواناییها و ظرفیتهای گسترده. به اعتقاد من جنگ ایران و عربستان، اینبار مانند جنگ با عراق نخواهد بود که 8 سال طول بکشد. جنگ دو کشور به نوعی جنگ جهانی سوم تلقی میشود، در نتیجه عوامل بازدارنده برای جلوگیری از چنین جنگی بسیار زیاد است.
از سوی دیگر باید اشاره کنم که جنگ نیابتی میان دو کشور گستردهتر خواهد شد و خوشبختانه امروز شاهد هستیم که هر چه بیشتر پیش میرویم، کشورهای کمتری در منطقه از عربستان حمایت میکنند. برای سعودیها عراق و سوریه بسیار مهم هستند. روزی شاهزاده نایف به خود من گفت که شاید مجبور باشیم در عراق با شما بجنگیم. این سخن از این نظر مطرح شد که اگر عراق تثبیت شود که در حال تثبیت شدن است، موازنه به نفع ایران بر هم خواهد خورد.
کلینتون از ترامپ نیز خطرناکتر است
وی در ادامه این نشست اظهار داشت: عربستان غیر از عرصه نظامی در همه عرصهها با ما در حال جنگ است. آنها تا پیش از برجام تحلیلشان این بود که ایران نزدیک به فروپاشی قرار دارد، زیرا در آن زمان ما عملاً تحریم بوده و درآمدی نداشتیم. در دوران تحریمها قرار بود که هر سه ماه به میزان 250 تا 300هزار بشکه از صادرات نفت ما کاسته شود و در نهایت هم به برنامه نفت در مقابل غذا برسیم. سعودیها معتقد بودند که اگر امریکاییها 2 تا 3سال اینگونه ایستادگی کرده و فشار سنگین روانی، سیاسی و اقتصادی را بر ایران حفظ کنند، ایران به فروپاشی خواهد رسید. یکسال پیش از مذاکرات آنها برآورد کرده بودند که ایران حداکثر تا 5سال بیشتر نمیتواند ایستادگی کند.
اگر در این راستا بخواهم بگویم که ما در خصوص رفتار خصمانه عربستان چه کردهایم، باید واقعبینانه گفت که ما به اندازه عربستان ابزار نداشته و آنقدر که آنها در طول این سالهای توانستهاند در داخل ایران کار کنند، ما نتوانستهایم در داخل عربستان کار کنیم. در حوزه حقوقی و لابیهای بینالمللی نیز شاهد هستیم که سعودیها از ما قویتر بودهاند. هر چند که ما جزو پیشقراولان سازمان همکاری کشورهای اسلامی بودهایم، ولی دیدیم که آنها توانستند با اجماع ایران را در این سازمان محکوم کنند.
از سوی دیگر شاهد هستیم که در حوزه اقتصادی نیز آنها توانستهاند خسارتهایی را به ما وارد کنند و این در حالی است که ما غیر از بحث منطقهیی نتوانستهایم متناسب با اقدامات عربستان به آنها ضربه بزنیم. ما در سطح بینالمللی نیز ارتباطات و لابیها عربستان را در اختیار نداریم. این امر مربوط به امروز و دیروز نیست. عربستان 80سال است که ثروت و تمرکز داشته و توانسته در طول این سالها در بسیاری از نقاط نفوذ کند. در نتیجه اگر بخواهیم بهگونهیی این تنش را مدیریت کرده که عربستان از ما تمکین کند، باید از همه ابزارهای خود استفاده کنیم.
آنها زمانی از ما تمکین خواهند کرد که احساس کنند در همه حوزهها در سراشیبی قرار داشته و وضعیت به نفع ایران در حال تغییر است.
من معتقدم که میان دو کشور امروز حالتی شناور و ژلهیی وجود دارد و هنوز هم سعودیها به ضربهپذیری ایران امید دارند. آنها بسیار به انتخابات امریکا امید بسته و تا این انتخابات برگزار نشده و چند ماه هم از آن نگذرد، هیچ ابتکار عملی را از خود نشان نخواهند داد. آنها معتقدند که اگر ترامپ روی کار بیاید همانطور که اعلام کرده است، برجام را پاره میکند. از سوی دیگر هر چند هیلاری کلینتون دموکرات است اما شخصیت اوباما را ندارد و نسبت به ایران سختگیرتر است.
وی ابتدا مخالف برجام بود و معتقد نیستم که وی راه اوباما را ادامه خواهد داد. به نظر من کلینتون از ترامپ هم خطرناکتر است. به همین علت است که سعودیها بسیار روی انتخابات امریکا سرمایهگذاری کرده و در تلاش برای بازگرداندن شرایط ایران به گذشته هستند.
شاهد بودیم که اوباما در دوره دوم ریاستجمهوری رویه خود را تغییر داد و سعودیها امروز لحظه شماری میکنند که اوباما زودتر از کاخ سفید برود. آنها خواستار قرار دادن امریکا در عمل انجام شده هستند و میبینیم که در سوریه و یمن به صورت فشرده در حال کار کردن هستند. البته این مواردی که ذکر شد نافی این امر نیست که هیچ کاری نمیتوان و نباید در قبال آنها انجام داد.
هزینههایی که این تنش برای ایران داشته
این استاد روابط بینالملل در خصوص راهکارهای کاهش تنش در روابط دو کشور گفت: در سیاست خارجی هیچ چیز محال نبوده و در این راستا، هنر پیدا کردن روزنههایی برای کاهش هزینه و افزایش دستاوردهاست. دقیقا ایران هم در سیاست خارجی خود به دنبال همین مساله است. ما هیچگاه به دنبال افزایش تنش نبودهایم، زیرا در کلان قصه، هر چه روابط ایران و عربستان بحرانیتر شود، عملاً به ضرر همه ما در منطقه خواهد بود. امروزه دو کشور در سطح کلان وارد بازی شدهاند که برنده نهایی آن رژیم صهیونیستی خواهد بود. آنها بدون شلیک یک گلوله و هزینهیی دارند دشمنان خود را از سر راه برداشته و به قدرت هژمون منطقه تبدیل میشوند. بنابراین هر خسارتی به ایران و عربستان وارد شود، به نفع دو کشور نبوده و ما باید حواسمان به این بازی از بالا طراحی شده، باشد.
زمانیکه من عهدهدار سفارت عربستان بودم چند کار مهم صورت گرفت و هنوز هم امید هست که این مسائل ادامه پیدا کند. ما باید گسلهایی را که سعودیها به آن امید بستهاند را ببندیم. به اعتقاد من یکی از این گسلهای مهم گسل مذهبی است. در این راستا علمای ما باید به صورت شجاعانه به قضیه ورود پیدا کرده و جلوی افراطگرایی را از سوی دو طرف بگیرند. در زمان من قرار شد که علمای ما بحثهای اختلافی خود را با علمای سعودی در میان خود بررسی کرده و این قضیه را به سطح مردم نکشند. اما امروز مشاهده میکنیم که این مساله برعکس شده و توسط شبکههای مجازی هر روز تشدید میشود که به نظر من این امر خطرناکترین مساله است.
ایران و عربستان به مرحلهیی رسیدهاند که ادامه این امر بسیار برای آنها پر هزینه خواهد بود. این مساله راهحل سیاسی دارد و شاید پس از انتخابات امریکا امکان مذاکره میان دو کشور برقرار شود. تنش با عربستان برای ما پیامدهای سنگینی تاکنون در بر داشته است. هر دستاوردی را که ما در برجام به دست آوردهایم، به خاطر افت قیمت نفت تقریباً برابر شد. سعودیها همواره از ابزار نفت برای فشار وارد کردن به ایران استفاده کردهاند.
وی در خصوص حضور بندربن سلطان رییس سابق دستگاه امنیتی عربستان در نشست منافقین نیز اظهار داشت: به اعتقاد من این یک مساله نمادین بود. وضعیت منافقین امروز مشخص است. سعودیها خواستار این بودند که قبح قضیه در این خصوص ریخته شود و از منافقین به سایر گروههای معاند تعمیم یابد. عربستان با این حرکت قصد امتحان کردن شرایط را داشت و متوجه شد که این مساله برای آنها خیلی هم هزینه دربرنداشت، پس قطعا این موضوع را در رابطه با سایر گروهها ادامه خواهند داد.
دلایل تغییر جهت سیاست خارجی عربستان
حسن احمدیان استاد روابط بینالملل دانشگاه تهران نیز در ادامه این نشست با طرح این سوال که چرا رفتار عربستان آن قدر تهاجمی شده و آیا امکان تقابل با این رفتار تهاجمی وجود دارد یا خیر؟ گفت: همه میدانیم که سیاست خارجی عربستان در سالهای اخیر متحول شده است. همواره محور و اساس سیاست خارجی آنها امنیتزایی بوده و هست. اما در خصوص متحول شدن این سیاست میتوان دلایلی را ذکر کرد. 1)فشار اقتصادی 2)تغییر نخبگان سیاسی و 3)تغییر رفتار استراتژیک امریکا نسبت به منطقه. به اعتقاد من اگر بخواهیم محور این تغییرات را در نظر بگیریم باید گفت که تغییر رفتار امریکا نسبت به منطقه که با قدرتمند شدن ایران و تغییر در کشورهای عربی همراه شد، از مهمترین عوامل این تغییر جهت در سیاست خارجی
عربستان است.
وی ادامه داد: آوردهای ملک سلمان برای سیاست خارجی عربستان که به بروز یک فرمول جدید انجامیده، نخستین عامل آن محوریت دادن به ایران بود. قبل و پس از برجام عربستان فشارهای زیادی را برای خارج کردن این توافق از چارچوب خود وارد کرد. ملک عبدالله اخوانالمسلمین و ایران را به عنوان دو دشمن اصلی مدنظر داشت، در حالی که سلمان تنها ایران را به عنوان دشمن اصلی مدنظر دارد. ما شاهد هستیم که عربستان برای نخستین بار بدون آنکه اولویتهای امریکا را در نظر بگیرد، تصمیم گرفته و عمل میکند. بهطوریکه اقدامات آنها در سوریه و یمن در مقابل امریکا قرار گرفته است.
یکی از نکات مهم در سیاست خارجی عربستان، ضرورت امنیتسازی برای سیاست خارجی این کشور است. ملک سلمان تلاش دارد که امنیت عربستان را تحکیم کرده و برای فرار از ریسکها در چارچوب ائتلافی حرکت کند. ما شاهد هستیم که آنها برای ورود به یمن و سوریه ائتلاف تشکیل داده و برای مقابله با ایران از شورای همکاری خلیجفارس استفاده میکنند. در همین راستا است که آنها برای نخستین بار اصل اساسی حفظ وضع موجود را به کناری نهادهاند. از سوی دیگر برای نخستینبار است که آنها از زمان تاسیس پادشاهی از قدرت نظامی استفاده میکنند.
معمای امنیتی در عربستان سعودی
احمدیان در ادامه این نشست با طرح این پرسش که چرا در این شرایط ایران در محوریت قرار میگیرد، گفت: تمرکز بر ایران با این هدف است که تغییر رفتار امریکا در برابر ایران را متوقف یا کند کنند. امروزه در فضای متحول شده منطقه یک گفتمان نوین مطرح میشود با نام جنگ ایران و عرب یا شیعه و سنی که درست در مقابل گفتمان آزادیخواهی قرار گرفته و این مساله برای سعودیها یک برد محسوب میشود.
هر چند که نتایج این تحول، نتایجی بلندمدت خواهد بود اما مشاهده میکنیم که جایگاه عربستان در افکار عمومی و منطقه بسیار تضعیف شده است. ما شاهد هستیم که در طول 8 ماه در سال 2015 شورای اروپا سه بیانیه علیه عربستان صادر میکند.
همچنین روزی نیست که رسانههای بزرگ امریکا و اروپا یک مطلب علیه آنها منتشر نکند. با این حال میبینیم که در سطح منطقه قدرت نرم آنها در منطقه ارتقا پیدا کرده و توانستند که مشکلاتی جدی در سطوح سیاست خارجی ایران به وجود بیاورند. سعودیها توانستند برجام را 6ماه به عقب انداخته و در سطح منطقه با گفتمان شیعه-سنی قدرت نرم ایران را تضعیف کنند.
این استاد روابط بینالملل در بخش دیگری از این نشست در خصوص هزینههای سیاست خارجی عربستان گفت: هزینههای سیاست خارجی آنها هیچگاه مانند امروز آنقدر زیاد و شدید نبوده است. ایران و عربستان در یک چارچوب کلان یکدیگر را در حال تهاجم دیده و عربستان سعودی قدرت ایران را به عنوان یک تهدید علیه قدرت خود تلقی کرده و به واکنش برمیانگیزد. این یک رابطه دو طرفه است که منجر به ایجاد یک معمای امنیتی شده است. همین مسائل است که به صعود این تنش انجامیده و فکر نمیکنم در کوتاهمدت متوقف شود.
به اعتقاد من حداقل در منطقه عربی که در حال حاضر در کمپ عربستان قرار دارند، ایران فاقد ابزارهای جدی قدرت نرم است و سعودیها از این منظر امکان کنش بیشتری را نسبت به ما دارند. اما تمام این مسائل در حالی مطرح میشود که ایران میتواند بر جایگاه بینالمللی عربستان تاثیر
بگذارد. برجام صرف نظر از گفتوگوهای بینالمللی، بر جایگاه عربستان تاثیرگذار بوده و هزینههای رفتار غیرمسوولانه آنها را در قبال ایران و منطقه افزایش داده است. استمرار وضعیت فعلی به معنای افزایش هزینههای سیاست خارجی عربستان است. هر چند رفتار و سیاستهای ایران در قبال عربستان تا ماههای اخیر هزینهساز نبوده است، اما ما باید برای سعودیها از یک دشمن غیر هزینهساز به یک دشمن هزینهساز تبدیل شویم. تا زمانی که آنها از دشمنی با ایران هزینه نبینند (البته منظور از این هزینه لزوما جنگ و واکنش سخت نیست) قطعا فشارهای خود را افزایش خواهند داد.
حمله به سفارت یعنی کاستن از هزینههای عربستان
احمدیان در ادامه افزود: از سوی دیگر باید گفت که سعودیها با گیر کردن در این معمای امنیتی، هزینههایشان در حال افزایش است. پس نکته اساسی این است که ما نباید در راستای رهایی عربستان از هزینههای اقداماتش اقدامی را صورت بدهیم. حمله به سفارت عربستان یعنی اینکه سعودیها را از فشاری که بر رویشان قرار داشته رها کردهایم. پس آمدهایم هزینههای سیاست خارجی عربستان را بدون اینکه آنها هزینهیی متقبل شوند رفع کردهایم. این مساله بسیار مهم و جدی بوده و ما باید مراقب باشیم که در این راستا گام برنداریم. همچنین در این شرایط بینالمللی باید خیلی جدیتر فعالیت کرده و فشارهای بینالمللی و منطقهیی را بر عربستان تشدید کنیم. وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: در خصوص نگاه به آینده باید بگویم که یک بحث جدی از این منظر وجود دارد و آن عدم قطعیتهایی است که در روششناسیهای آیندهپژوهی وجود دارد. عدم قطعیتهای سعودیها یکی امنیت زایی است که به عنوان محور سیاست خارجی آنها به حساب میآید و دیگری تثبیت نظام داخلی است که در این خصوص دارای عدم قطعیتی جدی هستند. بهطور کلی عدم قطعیت به معنای مولفههایی است که بیشترین اثرگذاری را در آینده
داشته و بیشترین اثرپذیری را هم دارا هستند. اگر این دو مولفه را بخواهیم به عنوان محور در نظر بگیریم، به چهار سناریو
خواهیم رسید.
سناریوی اول حالتی است که هم امنیت و هم ثبات وجود دارد. مانند دوران ملک عبدالله که روابط دو کشور در آن زمان حداقل در سطحی از گفتوگوها و تبادل نظر برقرار بود. دومین سناریو این است که امنیت وجود داشته باشد اما نظام سیاسی تثبیت نشده باشد. وضعیتی که فکر میکنم در حال حاضر در این کشور وجود دارد و در این حالت است که ما شاهد رفتارهای خارج از چارچوب از سوی سعودیها هستیم. بسیاری معتقدند که جنگ یمن برای تثبیت وضعیت محمد بن سلمان به وجود آمده و ادامه پیدا کرده است.
سناریوی سوم عبارت است از اینکه حکومت تثبیت شده ولی امنیت وجود نداشته باشد که تا امروز چنین حالتی را در عربستان شاهد نبودهایم. اما سناریوی چهارم عبارت است از اینکه نه امنیت موجود باشد و نه ثبات که غیر محتملترین حالت بوده و به نظر میرسد که تا چند سال آینده نیز این وضعیت قابل تصور نباشد. از سوی دیگر باید گفت که با به وجود آمدن چنین وضعیتی قطعاً ناامنی در منطقه و حاشیه خلیجفارس گسترش خواهد یافت. بنابراین فکر میکنم که هر چقدر سعودیها به سوی تثبیت ساختار داخلی پیش بروند، امکان تعاملات عقلانیتر با این نظام بیشتر خواهد شد.
در خصوص وضعیت سوریه نیز باید بگویم که ما شاهد هستیم که برای نخستینبار در این کشور، امریکاییها راهکارهای روسیه و متحدان آن را پذیرفتهاند و این مساله به این معنا است که عربستان و قطر ضرر کردهاند. از سوی دیگر رفتن سعودیها به سمت منافقین به اعتقاد من ناشی از برداشت اشتباهی است که آنها از جامعه و سیاست ایران دارند. همه میدانیم که منافقین را جامعه ایران رد کرده است، بنابراین اگر حداقل شناختی از وضعیت داخلی داشتند از آنها استفاده نمیکردند. به عقیده من عدم جدی گرفتن این قضیه از سوی وزارت خارجه راهکاری درست بود. به اعتقاد من ایران و عربستان هیچگاه چه از نظر سیاسی و چه از نظر اقتصادی به هم نیازی نداشتهاند و در خصوص تنشهایی که به وجود آمده است، اگر آنها احساس کنند که دشمنی با ایران برای آنها هزینه در بر نخواهد داشت، قطعاً برای ما مشکل ساز خواهند شد. در نتیجه فکر میکنم که تبدیل ایران به دشمن هزینه ساز خیلی در تغییر رویکرد عربستان تاثیرگذار خواهد بود.