عیسی کلانتری مشاور اسحاق جهانگیری معاون اول رییسجمهوری در امور آب، کشاورزی و محیطزیست و دبیر ستاد احیای دریاچه ارومیه، معتقد است که نسل کنونی خودخواهترین ساکنین چندهزار ساله این سرزمین هستند که کمر به خشک کردن کامل ایران بسته و چیزی برای آیندگان به جای نمیگذارد. وی ضمن تاکید براین نکته که بحران آب کنونی از جنگ 8 ساله تحمیلی نیز تهدیدکنندهتر است، میگوید: اگر فکری به حال حفظ ذخایر تجدیدپذیر آب نشود در کمتر از 30سال دیگر، باید 50میلیون ایرانی ساکن در شرق زاگرس و جنوب البرز تا مرزهای جنوبی و شرق از کشور مهاجرت کنند. ما هم بحران مدیریت آب داریم هم بحران کمبود آب. ضعف مدیریت سر جای خود، ولی ما در مناطق عظیمی از کشور کمبود آب شدید داریم. تقریبا همه سفرههای آب زیرزمینی را هم تخلیه کردهایم و چیزی نمانده که ما روی آن قسم بخوریم یا دعوا کنیم.
سرانه باقیمانده آب نواحی ذکر شده کمتر از 800 مترمکعب است یعنی ما درون بحرانیم نه در مرز بحران؛ چراکه وقتی سرانه آب از 1000 مترمکعب کمتر شد، بحران آغاز میشود. مسوولان نظام هنوز فکر میکنند این حرفها، بیاساس و غیرعلمی است. آنها هنوز بهطور کامل باور نکردهاند که کشور وارد بحران آبی شده است لذا در برنامه ششم توسعه هم که در مجلس مطرح است همان فشارهای سابق ادامه دارد. درست است در این برنامه ذکر شده که مصرف آب 10میلیارد مترمکعب تا پایان برنامه کم شود ولی این مقدار جواب نمیدهد، چراکه آب تجدیدپذیر کشور 90میلیارد مترمکعب است. همه ارگانهای بینالمللی توسعه و سازمان ملل صریحا تاکید کردهاند که حد نهایی برداشت از آبهای تجدیدپذیر 40درصد است. یعنی ما از این 90میلیارد مترمکعب آب تجدیدپذیر کشور در سال فقط میتوانیم 36میلیارد آن را به صورت سالانه برداشت کنیم. در حالی که طبق آمار وزارت نیرو، سالانه 97میلیارد مترمکعب از آب برداشت میشود یعنی 108درصد.
ضمن اینکه این 97میلیارد مترمکعب بهطور مساوی در کشور تقسیم نشده است. در نقاط کم بارانی مانند استان خراسان بیشتر از 130درصد، در کرمان بالای 110درصد، در فارس بالای 100درصد برداشت میکنیم یعنی سفرههای آب زیرزمینی این مناطق تقریبا از دست رفته و غیرقابل بازگشت است حتی اگر در این مناطق بارانهای سیلآسا داشته باشیم.
به نظر من دلیل اصلی این رویکرد مسوولان، باورنکردن بحران آب است. یکی از مقصران اصلی در این زمینه هم متخصصان کشور هستند که مسوولان را توجیه نکردهاند.کارشناسان آب، زمینشناسی و انجمنهای علمی که خطرات پیشروی کشور را میدانند ولی از گفتن آن ابا میکنند. آنها از طریق آیندهپژوهی به خوبی از بلای هولناکی که به زودی و صرفا به خاطر کمآبی، بر سر کشورشان میآید با خبرند ولی با سیاسیکاری یا بیتفاوتی از کنار آن میگذرند؛ چرا کمبود آب را فقط باید از زبان 4 تا 5 نفر در ایران بشنویم؟! یعنی صدها متخصص دیگر از این وضعیت آگاه نیستند؟! واقعا نمیدانم، شاید این افراد برای زندگی خود و خانوادهشان، جایی غیر از ایران را پیشبینی کردهاند که روزه سکوت گرفتهاند!
هیچ برنامه توسعهیی حق ندارد نسلهای بعدی را از نعمات خدادادی محروم کند. مسالهیی که کاملا در سیاستگذاریهای ما فراموش شده و نسل آینده را حداقل داریم از نعمت آب محروم میکنیم. بر طبق این اصول، اگر اقدامی توجیه اقتصادی داشته و نظم اجتماعی را به هم نریزد میتواند با اقدامات جبرانی کمی از تخریب ناچاری محیطزیست چشمپوشی کند. مثلا اگر لازم باشد برای ساختن آزادراه تهران- شمال، 500 هکتار جنگل را از بین ببریم اشکالی ندارد ولی حتما باید موظف شویم در جایی دیگر 10برابر این مقدار جنگل بکاریم.
مسوولان برداشت اشتباهی دارند و آن اینکه حتما باید کشور را با کشاورزی آباد کرد. برای همین فکر می کنند بخش کشاورزی مکلف است1. غذای همه مردم ایران را تولید کند2. مسائل ژئوپلیتیک را حفظ کند3. هیچ گونه تغییری هم در منابع آبی کشور به وجود نیاورد.
یعنی جمع نقیضین! در حالی که می توان مناطق مرزی را با توسعه تجارت، خدمات و صنایع توسعه داد و از آب آنها نه در راه کشاورزی، بلکه برای حفظ محیط زیست این مناطق بهره برد.
یادم هست در دهه 70 که وزیر کشاورزی بودم مدام به من توسری می زدند که عربستان که یک بیابان است در تولید گندم خودکفا شده است ولی ما هنوز گندم وارد می کنیم!؟ همان موقع پاسخ می دادم که باید دید این خودکفایی به چه قیمتی رخ داده است. سال 1376 که ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی به پایان رسیده بود به اتفاق ایشان سفری به عربستان داشتیم. به مزرعه سعود الفیصل وزیر خارجه رفتیم تا کار را از نزدیک ببینیم. آنها آب را از عمق 1300 متری بیرون می کشیدند. این آب را که 73 درجه سانتیگراد حرارت داشت را به برج های خنک کننده می بردند و از ارتفاع 30 متری به پایین می ریختند تا دمایش به 42 درجه برسد. سپس آن را با لوله به مزرعه
میبردند و گندم ها را آبیاری می کردند. محاسبهها
نشان می داد تنها قیمت انرژی که برای تولید هر تن گندم صرف می کردند 800 دلار بود؛ آن هم زمانی که قیمت جهانی گندم، تنی 130 دلار بود. اگر خودکفایی این بود ما آن را نمی خواستیم و ترجیح میدادیم وارد کننده باشیم.
منبع: ایرنا