گفتوگو|مجید عقلایی|
مردمیسازی اقتصاد و توجه به صنایع کوچک و متوسط از محورهای اصلی اقتصاد مقاومتی است، به نظر میرسد با وجود این نکته هنوز نگاه درستی به این مقوله در سطوح اجرایی کشور وجود ندارد، برای تحقق این بخش از اقتصاد مقاومتی ضرورت اصلاح این نگاه وجود دارد. برای بررسی دلایل بیتوجهی به صنایع کوچک گفتوگویی با دکتر کامبیز طالبی دانشیار دانشگاه کارآفرینی دانشگاه تهران و یکی از کارشناسان خوشههای صنعتی در کشور انجام دادهایم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
به دلایل مختلف بعضی از اقتصاددانها معتقدندصنایع کوچک مناسب ایران نیست؛ یک دلیلشان این است که میگویند ما سرمایه اجتماعی و فرهنگ کاریمان بگونه-ای نیست که شرکتهای کوچک بتوانند بلندمدت دوام پیدا کنند. یک دلیل دیگر نیز که ارائه میدهند آن است که چون ما بیشتر اقتصادمان مبتنی بر منابع طبیعی (مانند نفت، گاز، جنگل و معدن) است و بهرهبرداری از آنها کسب و کارهای بزرگ و سرمایهگذاری بالایی میخواهد لذا صنایع کوچک در ایران ضرورتی ندارد. نظر شما چیست؟
من سئوال شما را با مثالهایی عینی پاسخ میدهم. نخستین برنامه کره جنوبی 1965میلادی بعد از رهایی از جنگ و فقرزدایی از کشور اهمیت یافت، این بود که 5-4 صنعت بزرگ در کشور که به عنوان صنعت مادر میشناختند را در اولویت اول کاریشان قرار میدهند. (مثل صنعت فولاد، کشتیسازی، شیمیایی و...) با توجه به محدودیتهای تحرک صنایع بزرگ و ایستا بودنشان، بعد از مدتی این صنایع رشد خود را نمودند ولیکن خیلی از نیازهای جامعه هنوز باقی مانده بود. بعد از آن پی بردند که نیاز است تا بازارهای مصرفی کشور نیز حمایت شود و بهترین کار برای حمایت از بازار مصرفی را در حمایت از صنعت کوچک یافتند. جالب این است که کره جنوبی جزو نخستین کشورهایی بود که صندوق اعتبارات صنایع کوچک راه انداخت و بیمه صنایع کوچک را ایجاد نمود.
در تایوان تمام تلاش دولت بر اساس این بود که یک نوع اقتصاد مردمی و کاملا خصوصی ایجاد شود که البته خوب مسائل سیاسی (تهدید توسط چین) نیز در اتخاذ این تصمیم تاثیرگذار بوده است. دولت تایوان همیشه به دنبال این قضیه است که بخش خصوصی به همکاری خود مردم شکل بگیرد ولذا ما بهترین الگوی سرمایهگذاری و حمایت از آن در دنیا را در تایوان میبینیم.
اینکه تایوان چرا صنعت بزرگ ندارد نیز میتواند به دلایل ژئوپلیتیک تایوان باشد (صنایع بزرگ اگر در معرض حمله چین قرار بگیرد سریع نابود میشود) و دولت با این کار خطر را بین تمام مردم تقسیم کرده است.
ببینید در کشور ما با توجه به اینکه هنوز عمده مالکیت اقتصادی در حقیقت مالکیت دولتی است و خروجی مالکیت دولتی تعیینکننده خط مشی اقتصادی در کشور است؛ ثروت و اعتبار دولت در اختیار صنایع بزرگ و دولتی قرار میگیرد.
علت اینکه ما در کشورمان به یک فرمول خوب نرسیدهایم، این است که بخش خصوصی هنوز خودش را نتوانسته در صحنه اقتصادی (بخصوص تکنوکراتهای صنعتی) نشان بدهند و سهمشان را پیدا نکردهاند.
بزرگترین خدمتی که دولت میتواند برای صنایع کوچک و متوسط انجام دهد، این است که بیاید به ریشههای عقبماندگی صنعت کوچک در کشور نگاه بیندازد؛ بخش قابل توجهی از این عقبماندگی بر میگردد به بحث ناکارآمدی مدیران، نیروهای انسانی، عدم ارتباطات اقتصادی بین کارآفرینان و دنیای بیرون و... که باید کمک شوند.
ترکیه با توسعه انجمنهای تخصصی که بین صنایع کوچک کشورش و سایر کشورهای بزرگتر اروپایی انجام داد، توانست به مدرنیزه کردن صنایع کوچک در کشور کمک بکند و از این طریق نیز صنایع کوچک و متوسط (و حتی صنایع بزرگ) بازارهای جدیدی را پیدا کردند.
بنده میتوانم عنوان کنم که دو معضل در کشور ما بزرگترین آسیب را به صنایع کوچک زدنند: یکی طرح سه میلیون تومان دادن وام به ازاء اشتغال هر نفر به صاحبان صنایع کوچک بود (که در سال82 اتفاق افتاد) و یکی طرح بنگاههای زود بازده که ما اصلا این واژه اقتصادی را در هیچ جای دنیا نداریم.
ما به کارآفرین نباید بگوییم چه تولید بکند و چه تولید نکند؛ این خود کارآفرین است که باید فرصتها را خوب بشناسد.
یکی دیگر از بحثها، پایین بودن میزان بهره وری است؛ در سالهای 80 و 81 یک کار تحقیقاتی بنا به سفارش یونیدو انجام گرفت که در آن بحث استراتژی توسعه صنایع کوچک و متوسط در ایران مطرح شد که به چند خروجی مناسب منتهی شد.
دیگر آنکه متوسط نیروی انسانی در صنایع کوچک ایران در سال1392 برای هر بنگاه 8/10نفر بود، در صورتیکه سقف آن 50 نفر است و جالب بود که ظرف 3سال نیز این مقیاس تغییری نکرده بود که نشان میداد ما نتوانسته بودیم نیروی انسانی جذب کنیم.
یعنی بنگاههای ما رشد نکرده بودند؟
بله؛ دلیلش هم این بود که صاحب بنگاه تمایلی به جذب نیرو و کاهش درآمد نداشت. در صورتی که رشد کالاهای مصرفی وارداتی طی این مدت 162%درصد بود که نشان میداد جای خالی عدم رشد بنگاههای داخلی در حال پر شدن است.
بخش قابل توجهی از صنعت کشور ما در قالب صنعت کوچک و متوسط است، ولیکن پایینتر از 2/25%درصد ارزش افزوده دارد که این آمار در دنیا بسیار پایین است؛ بخش صادرات مستقیم و غیر مستقیم صنعت کوچک ما به ترتیب زیر 10% و 15% است. این آمار در صورتی است که در کشورهای دارای اقتصاد ترانزیت (یا اقتصاد گذران) شاخص این آمارها بسیار بالاتر است، برای مثال در مالزی این شاخص بالای 40% است و همچنین 42 % صادرات مستقیم هند در اختیار صنایع کوچک است.
یک بحث دیگر که وجود دارد الگوهای توسعه صنایع کوچک و متوسط در کشور ایران است که باید بر اساس یافتههای واقعی در داخل باشد و میشود گفت ترکیبی از یک الگو بومی و الگوهای معتبر دنیایی باید باشد.
عملکرد دولت در ارتباط با توسعه و حمایت از صنایع کوچک در حال حاضر را چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظر بنده دولتها تنها در نوشتن انشاء خیلی خوب عمل میکنند، شما اگر برنامههای چهارم و پنجم 5ساله ایران را نگاه کنید، حمایتهای مناسبی از صنایع کوچک و متوسط انجام شده است، ولیکن وقتی در واقعیت نگاه میکنید، جایگاه آنها را مناسب نمیبینید. این همه حمایت و برنامه برای صنایع کوچک و متوسط یک بحث است و کارهای اجرایی و پیادهسازی عینی آن برنامهها بحثی دیگر که به ندرت جدیت در آن وجود داشته است.
وقتی درآمدهای ارزی کشور (ناشی از صادرات گاز، نفت، شیمیایی و...) افزایش پیدا کرد، صنایع کوچک و متوسط به حاشیه رانده شدند؛ وقتی این صنایع کاهش پیدا کرد، معضل بیکاری افزایش یافت و اعتراضاتی را به همراه آورد. افراد برای حل این معضل شروع کردند به انجام کارهای عجولانه و بدون مطالعه (با انحراف بالا) که نتیجه مطلوبی حاصل نشد. از نظر بنده در اینجا هم بخش دولتی مقصر بوده و هم عدم رشد یافتگی صاحبان صنایع کوچک و افرادی که به عنوان متولی صنایع کوچک هستند؛ برنامههای دولت باید در جهت حمایت از صنایع کوچک و متوسط با فناوری باشد که خوب کار میکنند و سابقه فعالیتشان نیز نشان میدهد که بازار را خوب شناختهاند.
یک بخش دیگر این است که ما باید مالک پروری را در دولت داشته باشیم، یعنی استعدادها را شناسایی کنیم، روی استعدادها کار کنیم تا آنها بتوانند شروع به فعالیت کنند و در کنار آن حمایتهای مالی نیز صورت گیرد. تاکنون دولت هیچوقت وارد ریسک صنایع کوچک و متوسط نشده است؛ از سال81 که ما در سازمان صنایع کوچک یک لایحهیی برای ایجاد صندوق ضمانت صنایع کوچک نوشتیم و آن را به مجلس وقت (مجلس ششم) برای تصویب دادیم؛ پس از 13سال، حدود 5-4 ماه است که این صندوق اعتبارات صنایع کوچک با یک اندوخته فوقالعاده کم شکل گرفته است. در این فاصله هم هیچ تغییری در سیاستهای بانک مرکزی برای حمایت از این بخش به وجود نیامده است. این نشان میدهد که دولت با وجود اینکه برنامه خوبی نوشته بود ولیکن اجرای آن را نتوانست به درستی انجام دهد. ما مشکلمان در دولت این است که تاحدودی اجرایی نیست. بخشی از این عدم توانایی را در عدم پذیرش و درک لازم از صنایع کوچک میتوان یافت؛ یعنی هنوز جایگاه و اهمیت صنایع کوچک توسط مسوولان اجرایی کشورمان شناخته نشده یا اگر شناخته شده بدون اهمیت است.
وزارت صنایع نیز شاید در حال حاضر خیلی رضایت به متولی بودن صنایع کوچک ندارد، چون احساس میکند این یک مساله فرعی بوده که جلوی تمرکز وزارت بر مسائل دیگر را میگیرد. این نشان میدهد که اهمیت و درک صنایع کوچک در کشور ما جایگاه خاصی ندارد و تا زمانی هم که آن شکل نگیرد، نمیتوان ادعای مفید بودن یا نبودن برنامهها را مطرح نمود؛ یا اگر برنامههای خیلی خوبی را هم بنویسیم در اجرایشان دچار مشکل میشویم.
ما ساختار محیطی و توسعه منابع انسانی بسیار نامناسبی نیز داریم. یک اشکال عمده دیگر عدم بهکارگیری بخش خصوصی بوده و همچنین از اتحادیهها، انجمنهای صنعتی و تخصصی نیز حمایتی صورت نمیگیرد.
به عنوان مثال در ترکیه هنگامی که صاحب یک صنعت کوچک قصد و فرصت شرکت در نمایشگاه بینالمللی را داشته باشد، دولت ترکیه 45 تا 50درصد هزینههایش را پوشش میدهد. ولیکن ما چنین چیزی نداریم، ما تورهای صنعتی نداریم، نیروهای انسانیمان را آموزش ندادهایم، اتاقهای بازرگانی خاص صنایع کوچکمان را فعال نکردهایم و از همه مهمتر رقابتی نیز بین صنایع کوچک ایجاد نکردهایم.
در کنار دولت، دو بعد دیگر نیز در رشد صنایع کوچک و متوسط تاثیرگذار هستند. یک بعد مجلس و قوانین است. هنگامی که شما برنامه خوبی مینویسید ولیکن ساز و کارهای اجرایی، حمایتی و نظارتی در کنارش قرار ندهید، اجرای آن به مشکل بر میخورد. بعد دیگر خود کارآفرینان هستند. ما اصلا کارآفرین مناسب نداریم که بخواهند کسب و کارهایی کوچک را به پیش ببرند و اجرا کنند.
به عنوان جمعبندی، عوامل کلیدی موفقیت در صنایع کوچک را چه میدانید؟
کارآفرین بودن واقعی فرد مالک یا شروعکننده، درک درست دولت و مسوولان قانونگذاری از اهمیت صنایع کوچک را میتوان به عنوان عوامل کلیدی نام برد. داشتن برنامههای متنوع در بعد مالی، توسعه منابع انسانی، تقویت هر چه بیشتر تشکلهای صنعتی، برخورداری از الگوهای توسعه صنایع کوچک خاص هر منطقه، تسهیل همکاریهای اقتصادی بین صنایع کوچک با سایر کشورهای دنیا نیز اهمیت داشته و درنهایت تقویت دانش فنی و سرمایهگذاری برای توسعه تکنولوژی در صنایع کوچک و متوسط.