افغانستان ناجی نمی‌خواهد مشروعیت می‌خواهد

۱۳۹۵/۰۶/۰۴ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۵۰۰۲۲

گروه جهان| اگر جنگ ادامه دیپلماسی با ابزار دیگری باشد، پس چهار دهه جنگ افغان‌ها یکی از پیچیده‌ترین پازل‌های سیاسی جهان است که افراد زیادی درگیر آن بوده‌اند و ابعاد زیادی داشته است. بحران سیاسی رو به تشدید در دولت وحدت ملی افغانستان، بحران امنیتی و اقتصادی این کشور را هم تشدید می‌کند. بنا بر توافقی که با میانجی‌گری جان کری، وزیر امور خارجه ایالات متحده، شکل گرفت دولت وحدت ملی باید تا سپتامبر2016 شماری اصلاحات انتخاباتی و سیاسی را اجرا می‌کرد ازجمله، سازماندهی برای برگزاری انتخابات پارلمانی و تشکیل لویه جرگه با هدف بررسی تعدیل قانون اساسی. اما هیچ گامی موثری برای تحقق این وعده‌ها برداشته نشد. بسیاری از اینکه دولت وحدت ملی با همراهی واشنگتن به نوعی این عدم تحقق وعده‌ها در ضرب‌الاجل تعیین شده تا سپتامبر را توجیه می‌کند، خشمگین هستند. حامد کرزای، رییس‌جمهوری سابق افغانستان، از تمایل خود برای به چالش کشیدن واشنگتن برای نقش ایالات متحده در تاخیر اصلاحات مورد نیاز سخن گفته است. علاوه براین، واشنگتن در حال حاضر درگیر رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری خود است. متاسفانه در این میان، دوئل واشنگتن و حامد کرزای درباره علل و اقدامات اصلاحی، استراتژی زیرکانه و فریبکارانه اشرف غنی برای به تعویق انداختن این اصلاحات و درماندگی عبدالله عبدالله در این مساله را کاملا تحت تاثیر قرار می‌دهد.


رویکرد دوگانه اندیشی ایالات متحده

دخالت نظامی ایالات متحده در اواخر 2001 منادی پیروزی سریع بر طالبان و آغاز یک روند فراگیر و امیدوارکننده سیاسی بود. همچنین یک اجماع بی‌سابقه محلی و بین‌المللی و مشروع شکل گرفت. با این حال، عراق خیلی زود برای واشنگتن جذاب‌تر از افغانستان شد و بنابراین رویکرد ایالات متحده از کوه‌های هندوکش به رودخانه دجله و فرات تغییر کرد. این کاهش توجه به افغانستان با رویکرد دوگونه اندیشی واشنگتن نسبت به افغانستان، بدتر هم شد. این مفهوم اورولی نشان‌دهنده پذیرش همزمان دو باور متضاد که اغلب در زمینه‌های اجتماعی کاملا با یکدیگر متمایز هستند، به عنوان امری صحیح است. (اورولی برگرفته از رمان‌های جورج اورول صفتی است که به رفتارها و سیاست‌های کنترلی به وسیله تبلیغات، پایش و شنود، اخبار نادرست، انکار حقیقت، و دستکاری گذشته اشاره دارد، که توسط حکومت‌های سرکوبگر مدرن مورد استفاده قرار می‌گیرد.) این روند بی‌توجهی به افغانستان در سه سطح متقابل وجود داشته و ادامه دارد: در تصمیم‌سازی‌های داخلی ایالات متحده، در سیاست‌های منطقه‌یی و در رویکرد واشنگتن نسبت به فضای سیاسی افغانستان. از آن زمان تاکنون یک کشمکش همیشگی و ناتمام میان رویکرد استراتژیک جامعه سیاسی ایالات متحده نسبت به افغانستان و جدول زمانی که کاخ سفید در این باره تعیین کرده، وجود داشته است. به لحاظ منطقه‌یی، ایالات متحده نسبت به دوستان و دشمنان منطقه‌یی خود هنوز در اشتباه است. پاکستان قرار بوده که مهم‌ترین شریک بزرگ خارج از پیمان ناتو برای ایالات‌متحده باشد اما شبکه حقانی، خونریزترین گروه تروریستی افغانستان که به گفته مایک مولن، یکی از ارشدترین نظامیان امریکایی، بازوی واقعی ارتش پاکستان است. مدیریت فضای سیاست داخلی افغانستان نیز از یک رویکرد دوگونه اندیش رنج می‌برد: وعده ایجاد یک دموکراسی کارآمد و در عین حال همکاری با بازیگران سیاسی فاسد و تقویت احساسات قوم‌گرایانه.


شخصیت‌های چندگانه کرزای

حامد کرزای سیاستمداری شناخته شده در عرصه بین‌المللی است. او خود را اصلی ثابت برای ثبات و بقای افغانستان می‌داند. جهت‌گیری‌های اغلب متناقض از او یک سیاستمدار کارکشته قوم‌گرا، وطن پرست و بین‌المللی ساخته است. نباید فراموش کرد که تصمیم‌های واشنگتن در ظهور حامد کرزای بسیار تعیین‌کننده بوده است. در واقع می‌توان دو نسخه از کرزای را مشاهده کرد: کرزای جذاب (برای امریکا) در سال‌های 2001 تا 2007 و 2008 که به راحتی می‌شد بر او اعمال نفوذ کرد. درست در همین زمان بود که واشنگتن نه تنها تمام رقبای او را کنار زد تمام قدرت نظام ریاست‌جمهوری را در اختیار او قرار داد. در این دوره کرزای برای ایالات متحده «آدم خوب» داستان بود و رهبران مجاهدین «آدم‌های بد» بودند و کرزای دوم (از 2007 و 2008 تاکنون) که بیشتر محصول سیاست افغانستان باراک اوباما بود، سیاست‌هایی که اساسا بر خروج ایالات متحده از منطقه استوار بود. در اینجا دیگر کرزای به «آدم بد» داستان تبدیل شده و صلح با طالبان در دستور کار امریکایی‌ها قرار گرفته است.


استراتژی دوجانبه غنی

اشرف غنی، مشاور سابق بانک جهانی، گرچه استراتژی‌های متفاوتی را در پیش گرفته اما در برخی ویژگی‌ها تشابهاتی با حامد کرزای دارد. او چون کرزای خود را ناجی افغانستان می‌بیند. استراتژی اشرف غنی کنار گذاشتن عبدالله عبدالله، رقیب انتخاباتی‌اش، از حیات سیاسی افغانستان از طریق سازش و راه آمدن با غرب است. به عبارت دیگر، ما با دو اشرف غنی

روبه رو هستیم: «غنی اول» چهره‌یی اقتدارگرا، قوم‌گرا و قبیله‌یی و «غنی دوم» سیاستمداری اصلاح‌طلب، میانه رو و رهبری رویایی برای طرف غربی و کشورهایی که به افغانستان کمک می‌کنند. این غنی خود برای غرب به عنوان «آدم خوب» داستان جا زده، در حالی که عبدالله و عبدالله و حامد کرزای را به عنوان «آدم‌های بد» به تصویر کشیده است. با این حال آن چه هنوز دست از سر اشرف غنی برنداشته، مناقشات پس از انتخابات ریاست‌جمهوری 2014 است. به غیر از خود اشرف غنی و حامیانش، تقریبا هیچ کس اعتقاد ندارد که او در 2014 با یک انتخابات پاک و شفاف به قدرت رسیده است. حتی حامد کرزای جایی گفته است که «اگر آرای جعلی کنار گذاشته می‌شد اختلاف آرا به طرز چشمگیری به نفع عبدالله بیشتر می‌شد.»


این سیاست است

بعد داخلی درگیری افغانستان، نبود توافق بر سر چارچوب و اصول قدرت سیاسی میان نخبگان سیاسی است. چهار رویکرد گسترده وجود دارد: کارزار ترور طالبان، اختلافات مجاهدان سابق، احقاق حقوق قومی و سیاست‌های دموکراتیک. تنش‌های سیاسی موجود و رو به افزایش در کابل اغلب ناشی از دو رویکرد آخر (احقاق حقوق قومی و سیاست‌های دموکراتیک) است. خوشبختانه ابزارها و فرصت‌هایی وجود دارند که می‌تواند به گذر افغانستان از فضای پرآشوب امروز به یک دوره باثبات و آرام کمک کند. حضور گسترده مردم افغانستان از هر قشر و طیف و قومیتی در انتخابات نشان داده است که مردم افغانستان برخلاف نخبگان غیردموکراتیک به دنبال ایجاد دولتی دموکراتیک هستند. قانون اساسی افغانستان و توافق سیاسی که درنهایت به تولد دولت وحدت ملی منجر شد، یک نقشه راه روشن برای آینده خواهد بود. در این میان واشنگتن باید در برابر وسوسه شخصی شدن چالش‌ها و استراتژی‌هایش مقاومت کند. افغانستان به یک ناجی یا یک شخصیت پدرسالار نیاز ندارد. تنها سیاست مشروع موثر و پایدار می‌تواند بسیاری از چالش‌های این کشور را حل کند.

منبع: دیپلماسی ایرانی

مشاهده صفحات روزنامه

ارسال نظر