کمخطرترین وآسانترین راه برای ورود به یک سازمان منطقهای، شانگهای است
گروه ایران
نرجس خاتون براهویی- محمدرضا ستاری
سازمان همکاریهای شانگهای در سال 1996 میلادی تحت عنوان گروه شانگهای توسط کشورهای روسیه، چین، قزاقستان، تاجیکستان و قرقیزستان در شانگهای چین آغاز بهکار کرد و به تدریج با افزایش اعضا کارش را ادامه داده است، بهطوری که در حال حاضر و با عضویت پاکستان و هند، قلمرو منطقهیی این سازمان از آسیای میانه تا جنوب آسیا گسترش یافته است. از همین جهت است که ایران نیز علاقهمند به پیوستن به این سازمان است. ایران در این سازمان به عنوان عضو ناظر حضور دارد اما تقاضای ایران برای عضویت دایم در این سازمان با موانعی همراه بوده است. تا قبل از توافق 1+5 دلیلی که برای نپذیرفتن تقاضای ایران اقامه میشد، تحریمهای بینالمللی علیه ایران بود اما انتظار میرفت با لغو این تحریمها فرآیند الحاق ایران به این پیمان تسهیل شود. در آخرین نشست این سازمان در تاشکند، بررسی طرح درخواست ایران برای عضویت با مخالفت روبهرو شد. پس از آن بود که برخی کارشناسان و تحلیلگران نوشتند که ایران باید از تلاش برای عضویت در شانگهای دست بردارد. اما در این میان برخی دیگر همچنان معتقدند که در عصری که نظام بینالملل به سوی منطقهگرایی و پیمانهای چندجانبه در حال حرکت
است و از طرف دیگر با توجه به انزوای ایران در 30 سال گذشته، عضویت در شانگهای برای ایران که مهمترین سازمان همکاریهای امنیتی و اقتصادی در حال حاضر است و نیز از لحاظ ژئوپلیتیک همسو با منافع ملی ایران است، بسیار اهمیت دارد. برای بررسی اینکه عضویت ایران در شانگهای دقیقا با چه مشکلاتی مواجه است و این پیمان چه اهمیتی برای ایران دارد، با دکتر جهانگیر کرمی، مدیر گروه مطالعات روسیه در دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران و متخصص آسیای میانه به گفتوگو نشستیم که در زیر میخوانید:
ایران از سال 2005 میلادی درخواست عضویت دایم در سازمان همکاریهای شانگهای را مطرح کرده است اما تحریمهای بینالمللی علیه ایران باعث شد که این عضویت به تاخیر بیفتد. حالا یکسال است که تحریمها لغو شده اما هنوز مساله عضویت ایران در شانگهای بررسی نشده است، دلیلش چیست؟
برای عضویت در اکثر سازمانهای منطقهیی و بینالمللی، ساز و کارهایی وجود دارد که بدیهیترین آن، اجماع اعضای موسس آن است. در درجه دوم شرایطی است که سازمانها برای عضویت دارند. در مورد عضویت ایران در سازمان همکاریهای شانگهای باید بگویم که هنوز پرونده ایران مطرح نشده است که بخواهیم، بدانیم اجماعی در خصوص عضویت ایران در سازمان وجود دارد یا خیر. در نشست اخیر تاشکند قرار بود که پرونده ایران مطرح شود اما نشد. در سال قبل که درخواست عضویت هند و پاکستان مورد پذیرش قرار گرفت و دو کشور وارد پروسه عضویت شدند، این موضوع هم مطرح شد که درخواست جمهوری اسلامی ایران هم که در سال 1387 ارائه شده بود مجددا مورد بررسی قرار گیرد که نشد.
باید تاکید کنم که مخالفتی با عضویت ایران مطرح نشده بلکه با اینکه پرونده ایران در دستور کار قرار گیرد، مورد مخالفت قرار گرفت. برای این مخالفت هم هنوز هیچ مقام رسمی و بیانیهیی اعلام نکرده که کی مخالفت کرده و چرا مخالفت شده است، اما حدس و گمانها و تحلیلها این است که دو کشور مخالف طرح عضویت ایران هستند. یکی تاجیکستان به خاطر مشکلاتی که در روابط دو کشور در سال گذشته ایجاد شده و دوم هم چینیها به این دلیل که ظاهرا اعتقاد دارند که باید پروسه عضویت هند و پاکستان طی شود و سپس پرونده ایران در دستور کار قرار بگیرد. ازبکستان هم از گذشته با عضویت ایران در شانگهای مشکل داشته است، اما ظاهرا در حال حاضر این تاجیکستان است که از طرح پرونده ایران که مرحله آغازین عضویت است، جلوگیری کرده است.
چرا تاجیکستان با عضویت ایران در شانگهای مخالف است؟
چندین مساله در این ارتباط وجود دارد. یک مساله مربوط به بحث آقای محیالدین کبیری است. دوم به هم خوردن روابط دولت تاجیکستان و حزب نهضت اسلامی است. سوم بحث عربستان است و به نظر میآید که سعودیها با ابزارهای مالی خودشان تاجیکها را تحت فشار قرار دادهاند.
عدهیی میگویند که عضویت ایران در شانگهای به نفع ایران نخواهد بود، اما شما اعتقاد دارید که ایران باید به سازمان شانگهای ملحق شود. دلایل شما برای اینکه عضویت در شانگهای به نفع ایران است، چیست؟
موافقت من یک دلیل عمومی دارد و آن این است که ما در انزوای راهبردی قرار داریم. به تعبیری ایران جزو هیچ نهاد موثری در حوزه منطقهیی نیست و این در حالی است که اکثر کشورهای پیرامونی ما عضو یکسری نهادها هستند و میتوانند یکسری از مسائل خود را در این نهادها مطرح کرده و ایجاد اجماع کنند. آنها میتوانند مسائل دوجانبه خود را از این رهگذر به مسائل منطقهیی و چندجانبه تبدیل کنند، در حالی که ما فاقد چنین امکانی هستیم و به نظر من باید از یک جایی این امر را آغاز کنیم. کم خطرترین، کم محدودیتترین و شاید آسانترین راه برای ورود به یک سازمان منطقهیی شانگهای است و این یک دلیل کاملا عمومی است.
از سوی دیگر دلایل خاصی نیز وجود دارد. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم این سازمان در حوزه آسیای مرکزی فعال است و تصمیمات مهمی در حوزههای امنیتی، اقتصادی، تجاری، حمل و نقل و ارتباطاتی در سطح منطقه توسط این سازمان اتخاذ میشود. نبودن ما باعث نخواهد شد که این تصمیمات اتخاذ نشوند، اما بودن ما باعث میشود که ایران نیز در این تصمیمات شریک بوده و بتوانیم بخشی از توزیع منافع را در اختیار خود قرار دهیم. دلیل دوم خاص این است که ما در 25 سال گذشته هیچ توافق موثری با کشورهای آسیای مرکزی نداشتهایم. در این راستا ظرفیتهای راهبردی ایران در منطقه تخلیه شده است، به این معنا که جمهوری اسلامی ایران با کشورهای حوزه آسیای مرکزی، قفقاز و دریای خزر یک چیزی حدود 3هزار کیلومتر مرز مشترک دارد. دسترسی به نزدیکترین مسیر دریایی و آبهای آزاد، ظرفیتهای حمل و نقل و ارتباطات گسترده جادهیی، هوایی و ریلی در ایران وجود دارد و این ظرفیتها از آسیای مرکزی و قفقاز به سمت خلیجفارس و همچنین عراق، مصر، خاورمیانه و بهطور کلی مجموعه کریدورها به لحاظ تاریخی در ایران فعال بودهاند. متاسفانه در 25 سال گذشته به خاطر فشارهای امریکا، اروپا،
رژیمصهیونیستی و برخی کشورهای منطقه و حتی تا حدودی ترکیه، تمام تلاش این بوده است که این کشورها خطوط ارتباطی و خطوط حمل و نقل انرژیشان از ایران نگذرد. هر چند که ما با برخی از این کشورها ارتباطات خوبی داریم و مقامات این کشورها در آمد و شد با ایران هستند، ولی وقتی میخواهد توافقی صورت بگیرد که یک خط انتقال انرژی احداث شود یا یک مسیر ارتباط و حمل و نقلی آغاز شود، آن زمان است که دستی وارد میشود و جلو کار را میگیرد. به عنوان مثال در بحث خط لوله صلح، در یک طرف، هند قرار دارد با یک اقتصاد رو به رشد که به انرژی نیاز دارد و پاکستانی هم وجود دارد که به همان اندازه به این انرژی نیاز دارد. اما در این میانه چه اتفاقی میافتد که خط لوله صلح که ما حاضریم با آن انرژی را ارزانتر عرضه کنیم، عملیاتی نمیشود، اما کلنگ احداث خط لوله تاپی از ترکمنستان که مسیر بسیار دورتری است در آذرماه 1394 کلنگ احداث از هرات افغانستان به زمین زده میشود. دلیل این است که اراده و اجماع سیاسی بینالمللی میان کشورهای غرب و رقیب ایران اجازه این را نمیدهد که ترکمنستان این مسیر را از طریق ایران ادامه دهد. این شرایط سیاسی و بینالمللی بزرگترین
مانع ایران برای استفاده از هرگونه ظرفیتهای راهبردی در 25 سال گذشته بوده است.
در نتیجه ایران اگر بخواهد بر این موانع سیاسی غلبه کند، یکی از راهکارهای آن این است که از طریق نهادی این محدودیتها را حذف کند. از بین بردن چنین محدودیتها و بن بستهایی از طریق دوجانبه برای ما وجود نخواهد داشت. 25 سال تلاش کردیم و نتوانستیم که ترکمنستان، تاجیکستان و قزاقستان را قانع کنیم که ایران نیز در این بازی شرکت کند اما وقتی یک نهاد منطقهیی وجود داشته باشد و در آنجا تصمیمی اتخاذ شود، کشورهای عضو میتوانند از فشارهای غرب سرباز بزنند. وقتی که به صورت فردی در مقابل ما قرار میگیرند، این فشار به صورت طبیعی پررنگ جلوه میکند.
دلیل سوم خاص این است که ایران در طول 25 سال گذشته با همه این کشورها و در مورد بحرانهای مختلف از جمله طالبان، جنگ داخلی تاجیکستان تا بحران قرهباغ و غیره، هیچگاه از بحران حمایت نکرده و نقش میانجیگری و ثباتساز داشته است. در همین راستا یکی از کارکردهای شانگهای کمک به ثبات و امنیت منطقه است و ایران در واقع در درون سازمان میتواند از مزیت بزرگ نقش سازنده در مسائل امنیتی و ثبات سیاسی بهرهمند شود. بهطور کلی این سازمان بستر مناسبی خواهد بود در این چارچوب، چرا که تمام فعالیتهای ایران در حوزههای امنیتی و کمک ایران به ثبات منطقه، تبدیل به یک روند موثر برای منافع ملی ما نشده است و نقش ایران را به یک روند متداوم و توافق دامنهدار تبدیل نکرده است. از این رو وقتی اقدامات ایران در قالب یک پیمان و سازمان منطقهیی قرار بگیرد، میتواند این نقش تداومی را داشته باشد.
چرا ما نمیتوانیم در کشورهای آسیای میانه که به لحاظ فرهنگی در یک حوزه تمدنی با آنها قرار داریم، نفوذ داشته باشیم؟
ما میگوییم که کشورهای آسیای مرکزی از نظر حوزه تمدنی و فرهنگی نزدیک به ما هستند، اما یک مدرسه ایرانی در این مناطق نداریم. این در حالی است که ترکیه چندین ده مدرسه در این کشورها دارد، بریتانیا در این مناطق دارای دانشگاه هستند. این ارتباطات و فارغالتحصیلان این مدارس و دانشگاهها و حجم وسیعی از دانشجویان که سالانه به عنوان بورس به کشورهای اروپایی و امریکایی وارد میشوند، در مقایسه با ایرانی که در سال شاید کمتر از عدد انگشتان یک دست فارغالتحصیل از کشورهای منطقه دارند، واقعا قابل مقایسه نیست. باید برای نفوذ کار کرد به خصوص در دورانی که رقبای ما علیه ما در این کشورها پول خرج میکنند.
عدهیی معتقدند که وارد شدن به سازمان همکاریهای اورآسیا نیز میتواند چنین کارکردی برای ما داشته باشد، چرا ما برای عضویت در شانگهای تلاش کنیم که ما را نمیپذیرند؟
دو نکته در اینجا مطرح است، یکی اینکه بحث سازمان همکاری اقتصادی اورآسیایی با شانگهای متفاوت است. در سازمان همکاریهای شانگهای روسیه، چین، کشورهای آسیای مرکزی و همچنین هند و پاکستان حضور دارند و به نوعی نهاد چندجانبهگرایانهتری است که در حوزههای مختلفی از اقتصاد گرفته تا مسائل امنیتی و مسائل فرهنگی و اجتماعی فعال است. اما سازمان همکاری اقتصادی اوراسیایی این ویژگی را ندارد، به این معنا که یک سازمان اقتصادی و روس محور است. همچنین مساله عضویت ایران در سازمان اورآسیا هیچگاه مطرح نشده است بلکه بحث بر سر این است که ایران با سازوکارهایی وارد همکاری با این سازمان شود، کما اینکه روسها در نشست یک ماه پیش سنتپترزبورگ از 40 کشور برای تعاملات اقتصادی با این سازمان دعوت به عمل آوردند. لذا این نوع ارتباطات با آن سازمان که ماهیت خاص دارد، جایگزین شانگهای و سازمانهای دیگر نخواهد شد. مسالهیی که ایران در سازمان شانگهای به دنبال آن است، سهم، نقش، دغدغهها و نگرانی هایمان در آسیای مرکزی است. سازمان اورآسیا یک سازمان اقتصادی روس
محور بر مدار همگرایی روسی در حوزه شوروی سابق است، لذا این دو نمیتوانند جایگزین هم شوند. باید تاکید کنم، هر چند که من موافق عضویت ایران در سازمان همکاری اقتصادی اورآسیایی هستم، اما ورود ایران به این سازمان به عنوان عضو، اساسا با منافع ما خیلی سازگار نخواهد بود.
برخی میگویند که عضویت ایران در شانگهای از آنجا که ایران در ماههای اخیر تلاش زیادی برای ترمیم رابطه با کشورهای اروپایی کرده است، با استقبال و موافقت مواجه نشده است.
به نظر من این امر تهمت به دولت است. دولت یازدهم به دنبال تعامل سازنده با همه کشورهای جهان بوده و به دنبال یک سیاست خارجی چندجانبه گرا و موازنهگرا در سطح بینالمللی است. نمونه این مساله را میتوان ملاقاتها و دیدارهای مقامات کشورمان با کشورهای مختلف جستوجو کرد. در این راستا، روابط با هند، روسیه، چین، کشورهای اروپایی و منطقه در یک تعادلی قرار دارد.
اگر دولت توجهی را احیانا به غرب معطوف داشته، بیشتر به خاطر حل مساله هستهیی بوده و این امر طبیعی است که بخشی از نیازها و ضرورتهای اقتصادی برخی از کشورها متوجه غرب است. امروز در روسیه نیز تلاشهایی است که تحریمهای این کشور برداشته شود به این خاطر که ضرورت انتقال تکنولوژی برای آنها حیاتی است. چینیها هم هیچگاه حاضر نشدند که روابط اقتصادی خودشان را با غرب، فدای هیچ کشوری در دنیا بکنند. از این منظر برای ما هم ضرورت ارتباط تجاری و انتقال تکنولوژی ضرورتی اساسی است. سیاست خارجی ایران در دولت یازدهم سیاست خارجی متعادلی است و به هیچ عنوان ورود به سازمان همکاریهای شانگهای نباید تقابل با غرب تلقی شود، زیرا در اساسنامه این سازمان صراحتا ذکر شده است که این سازمان یک سازمان نظامی نبوده و در مقابل کشورهای ثالثی نیست، بلکه سازمانی در خصوص همکاریهای امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در حوزه آسیای مرکزی است.
چرا ما در طرح یک جاده یک کمربند چین قرار نداریم، با توجه به اینکه موقعیت جغرافیایی و نیز به لحاظ تاریخی عضوی از جاده ابریشم باستانی بودیم.
ایران از این طرح حذف نشده است. من در دو کنفرانس در آستانه قزاقستان و هنگ کنگ در مورد همین موضوع شرکت کردهام. در طرح یک جاده یک کمربند، چینیها به دنبال این هستند که در واقع پیرامون کشورشان یک خط ارتباطی با همسایگان و جهان ایجاد کنند. تمرکز در این طرح روی قزاقستان است. سه راه ارتباطی از این کشور به سه مسیر وجود دارد که یکی از آنها از ایران میگذرد. راه اول از روسیه و اروپای شمالی میرود، راه دوم از دریای خزر و قفقاز جنوبی به سمت اروپای مرکزی و دریای سیاه میرود و راه سوم از ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان به سمت جنوب یعنی ایران و سپس به هند و پاکستان کشیده میشود. در تمام اسناد و نقشههایی که در این طرح وجود دارد و خود چینیها هم در نشستها و مقالات خود عنوان داشتهاند تاکید دارند که هر سه مسیر برایشان حیاتی است.
باید تاکید کنم که در ایران، زیرساختهای این مساله مهیاست، یعنی از خلیجفارس تا مرزهای پیرامونی خط آهن وجود داشته و خطوط ارتباط جادهیی و هوایی ما نیز فعال است. مشکل اساسی در این میان به فعلیت نرسیدن این امکانات است. به فعلیت رسیدن این امر نیازمند گذر ما از این فشارهاست. برای این فشارها من مفهومی بهکار میبرم، تحت عنوان طرح امریکایی همهچیز منهای ایران. در 25 سال گذشته امریکاییها به دنبال این بودهاند که همهچیز منهای ایران باشد. خط انتقال انرژی، حمل و نقل، ارتباطات فرهنگی، اجتماعی و آموزشی از نظر آنها باید منهای ایران باشد.
ما وقتی که میخواهیم بهطور مثال به آستانه قزاقستان سفر کنیم، یا باید یک هفته صبر کنیم زیرا فقط یک پرواز در هفته داریم یا از طریق استانبول به قزاقستان برویم. اگر یک نفر از تاجیکستان یا قرقیزستان بخواهد به آفریقا سفر کند، طبیعتا باید از طریق تهران سفر خود را انجام دهد، ولی در عمل به جای ایران، از ترکیه یا امارات این سفرها صورت میگیرد.
به عقیده من یک بخش از راهحل این مشکل به اراده سیاسی ما باز میگردد. هواپیما و ارتباطات گسترده بینالمللی از ایران دریغ شده است. این در حالی است که زیر ساختها در کشور ما به صورت بالقوه موجود است که بالفعل شدن آن نیازمند انتقال تکنولوژی، ارتباطات خارجی جدیتر و حل مساله اصلی سیاست خارجی ماست.
برای عضویت ایران در شانگهای موانع داخلی و خارجی متعددی وجود دارد. برخی عوامل خارجی هستند و برخی دیگر عوامل داخلی. در بحث عوامل داخلی گفته میشود که قانون اساسی ما محدودیتهای جدی در قبال عضویت ایران در سازمانهای بینالمللی ایجاد کرده است. از سوی دیگر اصول دفاعی ما که بر اساس خودیاری است و همچنین اصول سیاست خارجی که بر اساس شعار نه شرقی نه غربی مطرح میشود، با عضویت ایران در شانگهای در تقابل قرار دارد؟ نظر شما در این خصوص چیست؟
درست است که قانون اساسی ما تجربه دو قرن مداخله خارجی و عدم استقلال دولت را به دنبال خود دارد. در نتیجه قانون اساسی ما پس از انقلاب، در چنین بستری نوشته شده است اما باید تاکید کنم که در هیچبندی از قانون اساسی ما صراحتا ورود ایران به نهادها و سازمانهای منطقهیی و بینالمللی محدود و منع نشده است. در سختترین تفسیر شاید ورود ایران به اتحادهای نظامی به سادگی امکانپذیر نباشد، هر چند که باز میتوان آن را مورد تفسیر قرار داد.
سازمانهای بینالمللی دارای سه سطح هستند که جدیترین آنها اتحادهای نظامی از جمله ناتو یا پیمان امنیت جمعی روسیه است. در سطح دوم سازمانهای همگرایی وجود دارند مانند اتحادیه اروپا، آسهآن و نفتا. سطح سوم سازمانهای همکاری هستند که سازمان شانگهای از این نوع است. در اساسنامه این سازمان صراحتا ذکر شده است که سازمان همکاریهای شانگهای نظامی نیست. لذا ورود ایران به سازمان همکاریهای شانگهای با هیچبندی از اصول قانون اساسی در تعارض نیست. به لحاظ ایدئولوژیک هم همه این کشورها دیدهاند که در 25 سال گذشته جمهوری اسلامی ایران در حوزه آسیای مرکزی، هیچگونه سیاست ایدئولوژیکی را دنبال نکرده است. سیاست ایران، سیاست حفظ وضع موجود در منطقه و ورود به تعاملات فرهنگی- اجتماعی بوده است.
هر چند قبول دارم که فضاسازیهای رسانهیی علیه ایران و ورود ایدئولوژیک ما در مسائل خاورمیانه نوعی ایران هراسی را در منطقه آسیای مرکزی دامن زده است. باید بگویم که دلیل آنکه ایران در آسیای میانه به لحاظ ایدئولوژیک ورود نکرده است، بحث مفصلی را میطلبد، اما زمان استقلال کشورهای آسیای میانه همزمان بوده با خاتمه جنگ تحمیلی و سیاست سازندگی در ایران. از سوی دیگر مردم منطقه مسلمان اهل سنت هستند و مساله آنها اساسا امریکا و رژیمصهیونیستی نیست. در نتیجه ایران بر اساس همین ملاحظات هیچگاه وارد کار ایدئولوژیک و مسائل مذهبی در این منطقه نشده است.
برخی مخالفان عضویت در شانگهای میگویند ایران به جای عضویت در شانگهای باید تلاش کند تا درسازمانهایی مانند بریکس عضو شود، این موضوع چقدر واقعبینانه است؟
ورود به شانگهای نافی ورود به سازمان دیگری نخواهد بود. از سوی دیگر در بحث بریکس همه میدانیم ورود به این سازمان مستلزم اقتصادی قوی است. ما وقتی که هنوز جزو کشورهای G20 نیستیم، نخواهیم توانست عضو بریکس شویم.
کسانیکه میگویند روابط ما با غرب در فضای پسابرجام رو به بهبودی بوده، پس نیازی به سازمان شانگهای نداریم، هنوز دارای تصورات جهان دوقطبی و جنگ سرد هستند. در دنیای امروز نظام بینالمللی، نظامی چند قطبی است. هر چند امریکا در حوزه نظامی، سیاسی و اقتصادی در قطب مسلط قرار دارد، اما کشورهای دیگر مانند کشورهای اروپایی، چین و هند نیز به صورت مجموعهیی از دولتها در این نظام چند قطبی نقشآفرینی میکنند. شرایط بینالمللی امروز بسیار متفاوتتر از گذشته است. امروز کشورهایی مثل قطر و سنگاپور نقشآفرینی بینالمللی موثری دارند. در نتیجه در این دنیای متعدد و متکثر اگر بگوییم که وارد فلان سازمان نمیشویم که بخواهیم در سازمانی دیگر عضو شویم، با منطق بینالملل، ژئوپلیتیک و دولتمداری ایرانی در تعارض است. جهان امروز، جهانی نیست که اگر رابطهیی با روسیه داریم بگوییم که دیگر رابطه با چین را نیاز نداریم.
برخی میگویند در دولت قبل به واسطه قرار داشتن در انزوای بینالمللی، بحث عضویت ایران در شانگهای بسیار سریع و مصرانه پیگیری میشد، اما در دولت یازدهم و با توجه به حصول توافق هستهیی، این عجله و اصرار از دستور کار دولت خارج شده و دیگر تمایلی همچون سابق برای عضویت زودهنگام از سوی ایران مشاهده نمیشود. این امر از نظر شما تا چه میزان درست بوده و میتواند مورد تفسیر قرار بگیرد؟
در دولت قبل درخواست عضویت ایران وقتی مطرح شد که قطعنامههای شورای امنیت علیه کشورمان در حال تصویب بود و حتی روابط ایران با روسیه نیز بهشدت تیره گشته بود. روسها در آن زمان به چند قطعنامه علیه ایران رای داده بودند و روابط اقتصادی 4 میلیارد دلاری دو کشور به یک میلیارد دلار تنزل پیدا کرده بود. آقای احمدینژاد حتی در نشست استانبول که دو روز قبل از نشست شانگهای برگزار شد و درست در زمانی که امریکا طرح Reset روابط با روسیه را مطرح کرده بود، در سخنرانی خود دیمیتری مدودف رییسجمهوری سابق روسیه را به عروسک خیمهشب بازی غرب تشبیه کرد. دو روز بعد آقای احمدینژاد به نشست شانگهای رفت که قرار بود پرونده ایران در آن مورد بررسی قرار بگیرد. طبیعتا ایران در آن زمان خیلی اشتیاق داشت که به عضویت شانگهای درآید اما هیچ ویژگی و جایگاهی برای عضویت ما در این سازمان در آن زمان وجود نداشت و قطعنامههای شورای امنیت، روابط تیره با روسیه و عوامل دیگر به تاخیر در عضویت ما دامن میزد.
امروز که قطعنامهها لغو شده و شرایط مساعد شده است، مقامات روسیه و چین همگی به موافقت خود برای عضویت هر چه زودتر ایران در سازمان شانگهای تاکید دارند. از سوی دیگر باید بگویم که شرکت نکردن آقای روحانی در اجلاس اخیر در ازبکستان، نشاندهنده این است که دولت معتقد است، ما نباید خیلی ولع برای عضویت نشان دهیم. در واقع سیاست ما این است که اگر اعضای شانگهای بخواهند ما برای عضویت مشکلی نخواهیم داشت. از نظر من عضویت ایران به زودی صورت خواهد گرفت، زیرا وقتی عضویت هند و پاکستان پذیرفته شده است که در مقایسه با ایران فاقد بسیاری از ویژگیها هستند، ایران نباید مشکل زیادی داشته باشد و من معتقدم که به زودی این مشکل هم رفع خواهد شد. منتهی دولت در تلاش است که بیشتر نیاز طرف مقابل به ایران منجر به عضویت ما شود تا نیاز ایران به آنها.
فکر میکنید توافقنامه چابهار که نیاز هند به آسیای مرکزی را به واسطه ما برطرف میکند، باعث خواهد شد که جایگاه ما در شانگهای توسط این کشور تقویت شود؟ و آیا این توافقنامه باعث شد تا چینیها از پروسه عضویت ایران در اجلاس اخیر جلوگیری کنند؟
برخی معتقدند که نزدیکی زمانی توافقنامه چابهار باعث شد که چینیها نگران شوند، چرا که سرمایهگذاری چینیها در بندر گوادر تحتالشعاع قرار گرفته است. به نظر من این نگرانی آنقدر نیست که بر علایق و منافع چینیها در ارتباط با ایران غلبه کند. آنها این را میدانند که دولت ایران آنقدر استقلال عمل دارد که ورودش به تعامل با هند به معنای تقابل با چین نخواهد بود. از سوی دیگر ارزش ایران برای چین آنقدر زیاد است که در واقع آنها این مساله را خیلی تقابلی نمیبینند.
طبیعتا نگرانیهایی از فعال شدن هند در حوزه آسیای مرکزی وجود خواهد داشت، ولی مساله مهمتر این است که ما چه هزینههایی در مقابل با اقدامات امریکاییها پرداخت میکنیم. در یک سمیناری در آستانه قزاقستان چند نفر ژاپنی در حاشیه نشست با من صحبت میکردند. آنها در حال بررسی این مساله بودند که چگونه میشود ژاپن روی انرژی منطقه سرمایهگذاری کند که انرژی آسیای مرکزی از طریق ایران به ژاپن منتقل شود. وقتی من پرسیدم که منافع ژاپنیها در این میان چیست؟ پاسخ دادند که هم ما، هم غرب و حتی ترکیه و روسیه نگران این هستیم که الان سه خط انتقال انرژی از آسیای مرکزی به سمت چین میرود و چهارمی نیز در دو، سال آینده به بهرهبرداری خواهد رسید. آنها معتقد بودند که این خطوط ارتباطی باعث قبضه شدن آسیای مرکزی از سوی چینیها خواهد شد. منافع ما (ژاپن) و غربیها این است که این وابستگی یک سویه آسیای مرکزی به سمت چین کاهش یابد. خیلی از کشورهای منطقه نیز این را درک میکنند.
در اینجا لازم است که تاکید کنم، ما باید از این فرصتها استفاده کنیم. ما بجای تقابل با امریکا و قدرت موثر آنها در منطقه که جلوی تمام طرحهای همکاری با ایران را گرفته است، باید وارد تعاملی شویم تا اصل خطری که منافع ما و آنها را در بلندمدت تهدید میکند که همانا قرار گرفتن منطقه در تیول چین است، برطرف شود. به عبارتی این متوازنسازی و متعادلسازی نقش ایران، هم برای هند و ژاپن کلیدی است و هم برای ترکیه و اروپا.