مشکل «ارج» ارزش زمین آن بود

۱۳۹۵/۰۳/۲۴ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۴۵۱۸۶

ابوالفضل روغنی گلپایگانی از مدیران مطرح صنعتی است که به واسطه ریاست بر سندیکای چوب و کاغذ در هیات نمایندگان اتاق بازرگانی ایران قرار دارد و به ریاست کمیسیون صنعت پارلمان بخش خصوصی رسیده است. وی سابقه مدیریت شرکت ارج را نیز در کارنامه خود دارد.

هرچند خبر تعطیلی ارج توسط مسوولان آن تکذیب شد اما واقعیت این است که در 3سال گذشته ارج مانند بسیاری از صنایع دیگر غیرفعال بوده است یا حتی با نام برندهای دیگر دست به تولید می‌زده است. چه ارج تعطیل شده باشد و چه خیر این شرکت مانند اکثر برندهای قدیمی ایرانی حال و روز خوبی ندارد. به همین دلیل به سراغ روغنی گلپایگانی رفتیم تا تحلیل جامعی از وضعیت این برندها در ایران داشته باشیم.

ما در برهه‌یی از تاریخ ایران شاهدهستیم که صنایع زیادی برای نخستین بار توسط بخش خصوصی ایجاد و تبدیل به برند شدند. شرکت‌هایی مانند ارج، آزمایش، بلا، ایران ناسیونال از جمله این شرکت‌ها بودند. چه شرایطی باعث ایجاد چنین برندهایی در کشور شد؟ چرا در آن دوره کارآفرینانی مانند خیامی یا ایروانی توانستند برندهای ایرانی ایجاد کنند؟

اتفاقا تحقیق مفصلی روی این موضوع صورت گرفته است. طرح توسعه صنعتی ایران از زمان پهلوی با آوردن صنایع سنگین آغاز شد. در آن دوره با آمدن کارآفرینان بزرگی مانند خیامی کشور روز به روز در مسیر توسعه صنعتی حرکت می‌کرد. وضعیت مالی کشور خوب بود و توانمندی زیادی از نظر منابع طبیعی وجود داشت. کارآفرینانی هم که دانش‌آموخته دانشگاه‌های مطرح داخل و خارج بودند در این مسیر گام‌های بزرگی برداشتند.

در آن دوره تاکید بر این بود که برای رشد و ایجاد اشتغال باید این همگرایی صورت گیرد. بر همین اساس شرکت‌های بزرگی مانند ایران خودرو، بلا، ملی و روغن شاه‌پسند ایجاد شد. یک لیست بلند بالایی از شرکت‌هایی وجود دارد که دیگر یا وجود ندارند و اگر هستند وضعیت آنها اصلا مناسب نیست و بیشتر به نوستالژی تبدیل شده‌اند. خیلی از شهرها به قطب‌های صنعتی بدل شدند. بخشی از سرمایه‌گذاری توسط دولت بود و بخشی توسط بخش خصوصی که اتفاقا سهم بخش خصوصی در این مسیر بیشتر بود. برای مثال ایران خودرو به عنوان یک کار بزرگ و ملی بدون کمک دولت توسط بخش خصوصی ایجاد شد و دولت بیشتر بر نفت و گاز تمرکز داشت. ایران در آن زمان به سمت صنعتی شدن حرکت می‌کرد و بسیاری از این شرکت‌ها از صادرکنندگان بزرگ بودند.

خیلی از برندهای ایرانی چون همسایگان ما دارای زیرساخت صنعتی نبودند به این کشورها صادر می‌شد و بعضی از برندها صادراتی به اروپا و آسیای دور نیز داشتند.

بعد از آن با انقلاب و رفورم در کشور روبرو هستیم که اقتصاد دولتی می‌شود. اکثر واحدها یا به دلیل بدهی به بانک‌ها یا مسائل دیگر به بخش دولتی واگذار شدند.

این موضوع به خاطر وجود عقاید چپ در اول انقلاب بود که بعدها از قدرت کنار رفتند یا اینکه شرایط اقتصادی به گونه‌یی بود که به سمت حرکت کردند؟

دیدگاه انقلابی ترکیبی از دیدگاه‌های مختلف بود و بسیاری این دیدگاه را داشتند که دولت اقتصاد را به دست بگیرد. اما مشکل اصلی این بود این شرکت‌ها به صورت موقت تعطیل شده بود و در برخی مالکان متواری بودند. به همین دلیل این شرکت‌ها دیون خود را به بانک‌ها نمی‌توانستند بپردازند و تحت تاثیر این موضوع زیرمجموعه دولت می‌شدند. مشکل شرایط اقتصادی بود و برخی از این واحدها به سازمان توسعه ملی، بانک‌ها و مراکزی که اختیارشان در دست دولت بود واگذار شد.

اکنون شاهد از بین رفتن این شرکت‌ها هستیم. علت این موضوع چیست؟

ما تئوری‌ای به نام عمر سازمان‌ها داریم. سازمان زمانی متولد می‌شود، رشد می‌کند و زمانی افول و نابودی دارد اما اگر شرکتی می‌خواهد در بازار باقی بماند ناچار است از مزیت‌های رقابتی استفاده کند. کوکاکولا، پپسی کولا، فورد، بنز، جنرال الکتریک و همه شرکت‌های بزرگ این تئوری را دارند اما با به روز رسانی، سرمایه‌گذاری مجدد، استفاده از دانش روز چرخه عمر خود را تمدید می‌کنند.

سازمان زمانی موفق است که بتواند خود را رشد و توسعه دهد و سرمایه‌گذاری جدید کند. باید روی تمام متغیرهای بازار توجه کرد. برای مثال امروز لوازم خانگی جز کاربردهایی که دارد جزو لوازم زینتی خانه و دکوراسیون هم محسوب می‌شود.

همانطور که فرش یا دکور می‌خرید این لوازم خانگی هم برای دکور استفاده می‌شود پس باید در طول زمان روی بحث زیبایی آن به‌شدت کار شود. بحث انرژی و کاهش هزینه مصرف یک عامل دیگر است.

اگر چنین مباحثی در نظر گرفته نشود طبیعتا بعد از چندی شرکت قادر به رقابت نیست. این اتفاق بعد از انقلاب برای شرکت‌های ایران رخ نداد چون شرکت‌ها دولتی و شبه دولتی شده بودند.

کار کردن در شرکت‌های دولتی و شبه‌دولتی برخلاف تصور عمومی بسیار سخت است. نخستین مشکل این است که مدیر امکان تصمیم‌گیری کامل ندارد، دستگاه‌های نظارتی فراوانی در کار دخالت می‌کنند، سهامداران خود مطمئن نیستند که در دوره بعد در شرکت حضور دارند یا خیر پس بلندمدت فکر نمی‌کنند و چندین مشکل دیگر. بنابر این کار کردن در بخش دولتی برای مدیر بسیار سخت‌تر از بخش خصوصی است. شما برای یک تصمیم بسیار ساده باید هم هیات‌مدیره را قانع کنید و هم سهامدارانی که خود پایدار نیستند و قدرت مالک را ندارند. تعامل با کارمندان و ذی‌نفعان در شرکت‌های دولتی هم کاملا متفاوت از بخش خصوصی است و باید به توافق برسید. هر تغییری در شرکت‌ها با مقاومت‌های جدی روبرو می‌شود.

شما مدیرعامل شرکت ارج بوده‌اید. آیا این وضعیت در آنجا نیز وجود دارد؟

سال 84 زمانی که من به ارج رفتم وضعیت بسیار بد بود و در شرف تعطیلی کامل بود.

مهم‌ترین مشکل در آنجا چه بود؟

این شرکت مانند بقیه شرکت‌های دولتی بسیار سیاسی شده بود. حضور و نفوذ افراد سیاسی در آن دوره بسیار زیاد بود و پرسنل هم سیاست زده شده بودند و برای هر تصمیمی باید نظر تک‌تک افراد را همراه می‌کردید. بدهی‌های این شرکت به بانک‌ها، تامین اجتماعی و مالیاتی بسیار زیاد بود. تصمیم نگرفتن درباره تغییرات در محصولات به یک چالش بدل شده بود. سهامداران قدرت تصمیم‌گیری برای تغییر نداشتند و هیچ تغییری در شکل ظاهری محصولات ایجاد نشده بود.

ما با انبارهای پر از محصول روبرو بودیم و شرایط سختی برای اقتصاد ایجاد کرده بود. بنکداران بازار هم می‌دانستند شرکت دچار مشکل است و این مشکلات را مضاعف می‌کردند تا شرکت زودتر زمین بخورد و محصولات را به قیمت پایین‌تری بخرند. من نزدیک به 2 سال و نیم مدیرعامل ارج بودم.

در آن دوره اتفاقات بزرگی افتاد و به لطف همکاران ما هم فروش و هم تنوع محصول بهتر شد. اما نتوانستیم تغییر ساختاری اساسی در زیرساخت‌ها ایجاد کنیم پس به همین دلیل بازار هدف خود را طیف متوسط و ضعیف جامعه گذاشته بودیم.

طیف قوی به برندهای اروپایی و کره‌یی علاقه داشت و ما مزیت رقابتی در آن نداشتیم ولی در دهک‌های ضعیف نسبتا موفق بودیم و حدود 120 تا 140محصول تولید می‌کردیم که این محصولات سود اندکی را عاید شرکت می‌کرد. اما مشکل این بود که بدنه شرکت بسیار سنگین بود و نیاز به تغییراتی اساسی داشت.

برای مثال یکی از کارها مهم این بود که دیدیم از زمان آقای ارجمندی یعنی پیش از انقلاب قالب‌های تولید یخچال ساید بای ساید وجود داشت و قبل از انقلاب قرار بود این یخچال‌ها به عنوان نخستین یخچال‌های ساید بای ساید ایرانی که تکنولوژی امریکایی داشت تولید شود. ما همان خط را افتتاح کردیم البته قالب‌ها نقص‌هایی داشت و قدیمی بود ولی بالاخره یخچال ساید بای ساید ارج تولید شد. اما مشکل ارج چند مشکل ذاتی بود. گذشته از مساله پرسنل که روز به روز کاهش می‌یافت مساله زمین این کارخانه مطرح بود. زمین این کارخانه در ابتدای جاده مخصوص کرج بسیار گران قیمت بود و در عوض کالایی ارزان قیمت در آن تولید می‌شد.

نخستین استراتژی ما این بود که باید این کارخانه به یک زمین ارزان قیمت منتقل شود. تمام شرکت‌های بخش خصوصی از زمین‌های ارزان قیمت استفاده می‌کنند. مثال اسنوا به عنوان یک برند موفق امروز در مورچه خورت تولید می‌شود.

همین الان هیمالیا و امرسان در زمین‌های ارزان قیمت کار می‌کنند. ما این پروژه را به تصویب رساندیم که این کارخانه به 40هکتار زمین در گرمسار به عنوان یک منطقه غیربرخوردار و دارای معافیت‌های مالیاتی منتقل شود. قرار بود ارج به آنجا یا به شرکت کمپرسورسازی قزوین که پیش از آن تعطیل شده بود منتقل شود. به همین دلیل نیاز بود خطوط جدید یا دست دوم برای به روز رسانی محصول داشتیم. این کار نیاز به تصمیمات مهم در سیستم دولتی داشت که گرفته نمی‌شد. همان موقع اصرار ما این بود که این شرکت‌ها واگذار شوند. بانک ملی حق دارد در این صنعت نماند چون اولا قدرت مدیریت و نگه‌داری این شرکت‌ها را ندارد و دوما اصولا در وظایف بانک این موضوع تعریف نشده است.

اما اینکه چرا این کار اجرا نمی‌شود و اصولا اصل 44 و پروژه خصوصی‌سازی چرا ناموفق بود داستان مفصل دیگری است که خود نیاز به مصاحبه‌های طولانی دارد.

هر دستگاه دولتی که بخواهد سازمانی را به فروش برساند دچار پروسه طولانی می‌شود که پس از فروش شاید بعد از 10 یا 15 سال باز مدیر باید پاسخگوی علت انتقال باشد. در اصل 44 مکانیسم فروش تقریبا مشخص است اما با وجود فرمایشات رییس‌جمهور و حتی مقام معظم رهبری اما این موضوع هنوز به درستی اجرایی نشده است. یکی از روش‌های بسیار مناسب که در دنیا تجربه شده است و از آن استفاده شده است اجاره دادن همین شرکت‌ها به مدیران و فعالان آن عرصه است.

فعالان بخش اقتصادی بیایند این شرکت‌ها را اجاره به شرط تملیک یا حتی اجاره بگیرند و در دنیا این کار بارها امتحان شده است. تا زمانی که این شرکت‌ها در اختیار شرکت‌های سرمایه‌گذاری و مراکز دولتی باشد آنها امکان اداره ندارند و البته ایراد به آنها وارد نیست چون آنها نیز مشکلات زیادی دارند. این خیلی بد است که ما هر روز شاهد از بین رفتن یک برند ملی باشیم. یکی از برنامه‌ها در شرکت ارج این بود که با نام ارج در کارخانه‌های دیگر تولید شود.

این شرکت یک زمانی یک صادرکننده بزرگ بوده است و زمانی که ارج و آزمایش در ایران تولید می‌کردند سامسونگ یا LG وجود نداشتند. اگر مدیریت صحیحی می‌کردیم امروز جزو بهترین برندهای ایرانی و حتی جهانی بود. این شرکت کار خود را با تولید صندلی به ویژه صندلی‌های فلزی سینما آغاز کرد به همین دلیل اسم آن از کلمات آهنگری، ریخته‌گری و جوش کاری گرفته شده بود.

بزرگ‌ترین تولید‌کننده صندلی ایران ارج بود و بهترین تکنیسین‌های دنیا از کشورهای دیگر به ارج آمدند. سیستم استخدامی آن بسیار مترقی بود و خیلی از سیستم‌های استخدامی در ایران از ارج الگو‌برداری کرد. از نظر آموزش بسیار پیشرفته بود و آیین‌نامه‌های خوبی داشت. وقتی به شرکت ارج می‌روید همین الان هم سقف‌های بلند با محوریت استفاده از نور خورشید در ساختمان‌های ارج به کار گرفته شده است و گفته می‌شود ساختمان اداری این کارخانه می‌تواند زلزله‌یی به قدرت 8.5 تا 9ریشتر را تحمل کند. یک زیرساخت‌های محکمی ایجاد شده بود که نشان می‌دهد که قرار نبود در همانجا متوقف شود.

البته نمی‌توان به مدیران فعلی ارج هم ایراد چندانی گرفت چون آنها هم به‌شدت دست و پا بسته هستند و نمی‌توانند تصمیم بگیرند. باید دولت اراده به واگذاری داشته باشد. البته واگذاری‌ها نباید مانند شرکت‌هایی باشد که در آن رانت جویی صورت گرفت و به دنبال فروش زمین آن بودند. مثلا مدل آلمان شرقی و غربی بسیار مناسب است که شرط به جای قیمت روی حفظ کارگر و بهینه کردن اقتصادی کارخانه باشد.

اکنون مدیران ارج محدودیت‌های جدی دارند و خود ما نیز از این اتفاق بسیار متاسف هستیم. یقین داشته باشید بخش خصوصی بهتر از ما می‌توانند شرکت‌ها را اداره کنند.

اصولا چرا شاهد ایجاد برندهایی مانند گذشته نیستیم؟

چند مساله اجتماعی وجود داشت که نخستین آن جنگ بود. یک دهه تمرکز فکری ما روی جنگ بود و طبیعتا از فضای کسب و کار غافل بودیم.

همین جنگ ما را به حدی از مسائل زیرساختی دور کرد که مجبور شدیم دولتی به نام سازندگی برای به ثمر رساندن پروژه‌های عمرانی داشته باشیم. بیشتر تمرکز 8سال پس از جنگ به سد‌سازی و جاده‌سازی و نیروگاه‌سازی تمرکز داشت و به مساله برندها چه برندهای قدیمی و چه ایجاد برندهای جدید کمتر توجه شد. همچنین برندها در اختیار دولتی‌ها و شبه دولتی‌ها بودند.

مساله بعدی موضوع تحریم بود و حتی برندهای قوی ما نیز مشکل صادرات داشتند و مسائل سیاسی گریبان صنایع ما را گرفته است. مسائل فضای کسب و کار در کنار موضوعات دیگر دست در دست هم قرار داده است که ما شاهد شکل‌گیری برندهای جدید و موفق در کشور کمتر باشیم.

مشاهده صفحات روزنامه

ارسال نظر