پایان عصر اقتصاد حمایتی

۱۳۹۵/۰۳/۲۲ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۴۵۰۲۵

با امتیاز به برخی بنگاه‌ها نمی‌توان بهره‌وری ایجادکرد

گروه صنعت سمانه عابدی

ﺑﻬﺮه‌وری ﻣﻌﻴﺎری ﺑﺮای ارزﻳﺎﺑﻲ ﻋﻤﻠﻜﺮد ﺑﻨﮕﺎه‌ﻫﺎ و ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﻴﺰان ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﻳﺎ ﻧﺎﻛﺎﻣﻲ در رﺳﻴﺪن ﺑـﻪ اﻫﺪاف است تا بتوان عملکرد این بنگاه‌ها را با توجه به مصرف منابع مورد ارزیابی قرار داد. ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺑﻮدن ﺑﻬﺮه‌وری ﺗﻮﻟﻴﺪ، ﺟﺎﻣﻌﻪ را ﺑـﺎ ﻣﺸـﻜﻼﺗﻲ ﻣﺎﻧﻨـﺪ اﻓـﺰاﻳﺶ ‌ﺑﻬﺎی ﺗﻤﺎمﺷﺪه ﺗﻮﻟﻴﺪ، ﻋﺪم ﺗﻮان رﻗﺎﺑﺘﻲ در ﺑﺎزارﻫﺎی ﺟﻬﺎﻧﻲ و ﻛﺎﻫﺶ ﻛﻴﻔﻴﺖ ﻛﺎﻻﻫﺎی ﺗﻮﻟﻴـﺪی ﻣﻮاﺟﻪ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ارﺗﻘﺎی ﺑﻬﺮه‌وری در ﻛﺸﻮر نیز ﻣﻨﻮط ﺑﻪ اﻋﻤﺎل ﺳﻴﺎﺳﺖﻫﺎی ﻣﻨﺎﺳﺐ اﺳـﺖ. ﻳﻜـﻲ از ﺳﻴﺎﺳﺖﻫﺎی ﻣوﺛﺮ ﺑﺮ ﺑﻬﺮه‌وری، رقابت‌پذیری اﺳﺖ که در آن نیز بنگاه‌های داخلی باید با هم و حتی با رقبای خارجی خود به رقابت بپردازند تا بتوانند بهره‌وری بنگاه خود را بالا ببرند. چنانچه ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻦ در ﻣﻌﺮض رﻗﺎﺑﺖ ﺧﺎرﺟﻲ، ﻛﺸﺶ ﺗﻘﺎﺿﺎﻳﻲ را ﻛﻪ ﺗﻮﻟﻴﺪﻛﻨﻨﺪﮔﺎن داﺧﻠﻲ ﺑـﺎ آن ﻣﻮاﺟﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ، اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﻲدﻫﺪ. ﺑﺎ ﻓﺮض ﺛﺎﺑﺖ ﺑﻮدن ﺷﺮاﻳﻂ تولید، رقابت‌پذیری ﺳﺒﺐ ﻣﻲﺷﻮد ﺑﻨﮕﺎهﻫـﺎ ﻗﺪرت ﺑﺎزار ﺧﻮد را از دﺳﺖ دﻫﻨﺪ و ﻧﺎﭼﺎر ﺷﻮﻧﺪ ﻣﻨﺤﻨـﻲ‌ﻫـﺎی ﻫﺰﻳﻨـﻪ ﻣﺘﻮﺳـﻂ تولید را ﺑـﻪ ﭘﺎﻳﻴﻦ کاهش دﻫﻨﺪ. چرا که رقابت‌پذیری باعث می‌شود تا ﺑﻨﮕﺎهﻫﺎی ﻛﺎرآﻣﺪ ﺳـﻬﻢ ﺑﻴﺸـﺘﺮی از ﺑﺎزار را ﺑﻪدﺳﺖ آورﻧﺪ. در همین حال برای بررسی بیشتر این موضوع به گفت‌وگو با محسن جلال‌پور، رییس پارلمان بخش خصوصی پرداختیم که او نیز معتقد است دیگر نمی‌توان با سیاست‌های حمایتی رقابت‌پذیری و بهره‌وری ایجاد کرد و باید سیاست‌های حمایتی دولت برچیده شود. در ادامه گفت‌وگو با جلال‌پور را می‌خوانید...


چرا بهره‌وری در بنگاه‌های ما جایگاه چندانی ندارد؟

اصولا پایه اقتصاد براساس انتفاع است و بهره‌وری زمانی اتفاق می‌افتد که بنگاه که سرمایه‌گذاری و هزینه می‌کند به انتفاع قابل توجهی دست یابد و حداقل بیش از هزینه‌یی که کرده، درآمد داشته و بتواند بهره‌وری لازم را داشته باشد. متاسفانه در ادوار گذشته بهره‌وری در اقتصاد ما چندان جایگاهی برای ایجاد انتفاع نداشته، دلیل آن هم این است که آن‌قدر منافع فراوان از محل‌های دیگر تجمیع شده و درآمد و انتفاع از مسیر دیگری تامین می‌شود که آنها کمتر به بهره‌وری پرداخته‌اند، این درست است که بهره‌وری در بلندمدت نتیجه می‌دهد و زمانی که این بنگاه‌ها می‌توانستند در کوتاه‌مدت از محل‌های دیگر درآمدهایی داشته باشند از همین رو برای بهره‌وری هزینه نکردند. در خواست ما این است که پس از این در صنعت و بنگاه‌های اقتصادی به بالا بردن بهره‌وری بیندیشند چرا که دیگر درآمدهای سریع و بدون برنامه‌ریزی و بهره‌وری چندان میسر نیست. زمانی این نوع در آمدها پاسخگو خواهد بود که کشوری با در آمدهای کلان باشد و برخی در زمانی که ارتباطات و رانت‌های داشتند و با درآمدهای خوبی از این طریق روبرو می‌شدند عملا عرصه رقابت را برای بنگاه‌هایی با درآمد و کارآمد تنگ می‌کردند. امروزه باید اقتصاد کشور یک اقتصاد رقابتی و سالم شود. در آن صورت هر کس که به بهره‌وری بپردازد، می‌تواند در رقابت پیروزتر و در جذب سرمایه موفق‌تر عمل کند.

چگونه می‌توانیم صنایع و بنگاه‌ها را رقابت‌پذیر کنیم تا بتوانند بهره‌وری داشته باشند؟

اصل اول رقابت‌پذیری، رقابت سالم است. نمی‌توانیم با ایجاد فضای رقابتی ناسالم که یک بنگاه تمام امکانات و امتیازاتی را داشته باشد با بنگاهی بدون امکانات به رقابت بپردازد. اقتصاد کشور تاکنون این‌گونه بوده است یعنی شرکت‌های که وابستگی داشته و سود و زیان برای آنها مهم نبوده است و با توجه به منابعی که داشته‌اند خلأ و سوء‌مدیریت آنها را می‌پوشانده‌اند. شرکت‌های بودند که هر گونه کار می‌کردند اما پاسخگو نبوده‌اند زیرا عملا فضا برای رقابت سالم وجود ندارد. در حالی که همه باید در یک شرایط مساوی قرار بگیرند تا بتوانند کار درست انجام دهند و در این صورت بنگاه‌ها مجبور می‌شود از بهترین تکنولوژی و علم مدیریت و امکانات استفاده کنند تا بتوانند در رقابت باقی بمانند چرا که ادامه حیات آنها در کیفیت و بهبود سطح تکنولوژی است. بنابراین آنچه از دولت توقع می‌رود به صدای ما که سال‌ها برای بهبود فضای کسب و کار فریاد زدیم گوش دهد و فضا را برای فعالیت بنگاه‌های خصوصی ایجاد کند. زمانی که فضای مناسب برای رقابت بنگاه‌ها ایجاد شود، مطمئنا بنگاه‌های کشور سمت و سوی رقابت‌پذیری را خواهند پذیرفت. در این صورت کشور به سمتی سوق پیدا می‌کند که از بهترین تکنولوژی و امکانات می‌تواند، بهره‌برداری کند. دوران حمایت را دوران تمام شده‌یی می‌دانیم. اتفاقا باید این حمایت‌ها باید برچیده شود و عرصه رقابت سالم به وجود ‌آید در نهایت بنگاه‌ها راه خود را پیدا می‌کنند و می‌توانند در عرصه اقتصادی تداوم پیدا کنند چرا که بنگاه‌های حمایتی تنها منابع کشور را هزینه می‌کنند. در صورتی که عرصه رقابت سالم برای بنگاه‌ها به وجود‌اید برخی از این بنگاه‌ها اوج خواهند گرفت برخی در عرصه رقابت باقی می‌مانند و جایگاه واقعی خود را می‌یابند.

در این میان نقش مدیریت منابع انسانی را چگونه می‌بینید؟ با توجه به اینکه نیروی انسانی یکی از مولفه‌های تعیین میزان بهره‌وری در اقتصاد است.

مدیریت منابع انسانی و سرمایه اجتماعی دو مقوله‌یی هستند که در سال‌های گذشته به مقدار کافی به آنها نپرداخته‌ایم چرا که نسبت به سال‌های گذشته پیشرفت کرده‌ایم اما توسعه‌یی نکرده‌ایم به معنای اینکه مثلا جاده، راه‌آهن و غیره ساخته‌ایم و اموری که در پیشرفت کشور موثر است را انجام داده‌ایم اما توسعه به معنای واقعی نیافته‌ایم. توسعه به معنی اینکه منابع انسانی را به مثابه سرمایه انسانی نگاه کنیم، بدین جهت که تاکنون شرایط آماده نبوده و امروز برای اینکه مسیر درست را طی کنیم باید منابع انسانی باید خود را با آخرین علم و تکنولوژی روز دنیا همراه کنیم و بستر مناسب و بهره‌ور ایجادکنیم.

در سال‌های گذشته شاهد آن بوده‌ایم که یکسری از واحدهای تولیدی تعطیل شده‌اند یا با تعدیل نیرو همراه بوده‌اند، به نظر شما تعطیلی این واحدها چه تاثیری روی بهره‌وری اقتصاد کشور می‌تواند داشته باشد؟

این واحدها سه دسته هستند، یک دسته واحدهای تولیدی که عملا هیچ امکان ادامه کاری ندارند و از ابتدا بنیان آنها براساس یکسری آیتم‌ها و پارامترهای غلطی به وجود امده است که در همان روز تاسیس این آیتم‌ها و پارامترها مناسب نبوده است که مثلا براساس دریافت یارانه یا فضای نامناسب که در فضای ارتباطات نامناسب بین‌المللی به وجود آمده بود تاسیس شده‌اند. اینها در طول زمان مجبور به تعطیلی شده‌اند چرا که برخی تکنولوژی‌ها و رقابت‌ها آنها را از فضای رقابتی دور کرده است. این دسته از واحدها هیچ راهی برای ادامه کار نداشته‌اند و هزینه کردن برای آنها اتلاف هزینه است. مثلا چهل سال برای تولید بخاری نفتی وقت گذاشته‌ایم درحالی که باید در طول این سال‌ها تغییر کاربری می‌دادند چرا که امروز بخاری‌ها با کمترین اتلاف انرژی و در سطح یک تولید می‌شوند و دیگر بخاری نفتی کاربردی ندارد. بنابراین برخی بنگاه‌ها با توجه به مسیری که در پیش گرفته‌اند دیگر در بازار جواب نمی‌دهند. گروه دوم واحدهایی هستند که در طول مدت‌دوران تحریم‌ها آسیب دیدند و نتوانستند در شرایط تحریم در عرصه بین‌الملل صادرات و واردات انجام دهند و بنابراین به تعطیلی رسیده‌اند و در همین حال باید این واحدهای تولیدی را کمک کنیم تا دوباره بتوانند به عرصه تولید بازگردند. البته نباید فراموش کنیم که واحدهای تولید که به تعطیلی رسیده‌اند را باید کمک کنیم بتوانند با تکنولوژی روز دوباره فعالیت کنند و با شکل و شمایل بهتری بتوانند به عرصه رقابت بازگردند.

سومین گروه، بنگاه‌های کوچکی هستند که در شرایط تحریم و سختی به وجود آمده‌اند و امروز با توجه به اینکه وارد مرحله رقابتی شده‌ایم، اینها نتوانسته‌اند با دیگر بنگاه‌ها رقابت کنند و این واحدها باید به سمتی حرکت کنند که بزرگ شوند یا با شرکت‌های دیگر ادغام شوند، چرا که در شرایط فعلی ادغام بسیاری از واحد‌های تولیدی ضروری است. مانند بسیاری از کشورهای دنیا که با هم جوینت شده‌اند و حالا به موفقیت رسیده‌اند. شرکت‌های هواپیمایی دنیا امروز در دنیا چهار تا پنج تا باهم ادغام می‌شوند و گروه شرکت‌های هوایی را تشکیل می‌دهند. بنابراین در ایران شرکت‌های داریم که در ابعاد کوچک فعالیت می‌کنند باید این شرکت‌ها را در مجموع تلفیق کرد تا بتوانیم جریانی را برای فعالیت پویای بنگاه‌های اقتصادی به وجود آوریم.

یکسری از شرکت‌های بزرگ در ایران هستند که با توجه به مدیریت سیاسی و شرایطی که در آن هستند نمی‌توانند نیروهای مازاد خود را تعدیل کنند یا نمی‌توانند مدیریت صحیح بر شرکت‌ها داشته باشند تا بتوانند بهره‌وری داشته باشند. به نظر شما این موضوعات توجیهی برای نداشتن بهره‌وری می‌شود؟

شرکت‌های بزرگ باید مجاز باشند که خود را به عرصه رقابت نزدیک کنند و در این مسیر ممکن است با انتقال تکنولوژی و کم کردن نیرو و برخی هزینه‌ها بخواهند این امر را محقق کنند. اگر فضای رقابتی را برای تولید و بنگاه‌ها می‌خواهیم باید فضای سالم و کامل باشد و نمی‌توانیم بخشی از بنگاه را رقابتی فرض کنیم و بخش دیگر را رقابتی ندانیم. بنابراین نیاز است تا به بنگاه‌ها فضا برای عملکرد بهتر داده شود.

با تحقق این بحث، چالش بیکاری نیز مطرح می‌شود. زمانی که گفته می‌شود باید بنگاه‌ها بتوانند نیروهای خود را در زمانی تعدیل کنند این شائبه به وجود می‌آید که احتمال بیکاری و عدم ثبات کاری وجود دارد. این موضوع را چگونه می‌توان توجیه کرد؟

به‌هر‌حال نمی‌توانیم برای اینکه بیکاری را مهار کنیم واحدها را متضرر و غیر رقابتی کنیم. در برخی شرایط می‌توان با یارانه به کمک تولید آمد اما در نهایت در شرایط غیر رقابتی این بنگاه‌ها از بین خواهند رفت بنابراین باید پایه‌گذاری بنگاه‌ها و شرکت‌ها را براساس سیاست‌های درست قرار داد.

با این حساب تاثیر آموزش را در افزایش بهره‌وری چگونه می‌بینید؟

در همین موضوع چند وقت پیش موضوعی را مطرح کردم از بیل گیتس که آموزش را مهم‌ترین ضعف کشورهای در حال توسعه می‌دانست و حتی با ارزش‌ترین هدیه به کشورهای در حال توسعه را آموزش می‌داند چرا که هیچ چیز بهتر از آموزش نمی‌تواند به داد کشورها برسد حتی امریکا هم نیاز به آموزش دارد. بنابراین، واحدهای تولیدی و صنعتی ما نیاز جدی به آموزش دارند به‌طوری که باید از مدیریت تا کارکنان سطح متوسط و پایین باید تحت آموزش قرار بگیرند.

با توجه به اینکه ما سال‌ها از فضای ارتباطی با دنیا دور بوده‌ایم و من به عنوان نماینده بخش خصوصی این نگرانی را دارم، امروز که می‌خواهیم به فضای ارتباطی گذشته با دنیا بازگردیم، فضای عمومی جامعه، قراردادهای جدید، ارتباطی شرکت‌ها و بانک‌ها و صورت‌های مالی و حساب‌های مالی بین‌المللی را در شرکت‌ها جاری نکرده‌ایم و بسیاری از بنگاه‌های ما از عرصه‌های بین‌المللی دور بوده‌اند و حالا باید با آموزش به فضای جدید بازگردند و نیاز داریم برای تحقق این امر از مجموعه‌های که کار آموزش و ارتقای فضای اقتصادی با دنیا را دارند استفاده کنیم تا به بنگاه‌های ما آموزش دهند.

مشاهده صفحات روزنامه

ارسال نظر