آیا تغییرات اقلیمی بچه‌دارشدن را غیراخلاقی کرده است؟

۱۳۹۵/۰۳/۱۳ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۴۴۵۴۸

تصمیم‌گیری برای بچه‌داشتن یا نداشتن یکی از بزرگ‌ترین تصمیم‌ها یا اغلب بزرگ‌ترین تصمیمی است که فردی در زندگی می‌گیرد. وقتی زمان تصمیم‌گیری ما برای بچه‌دار شدن فرا رسید، به استدلالی متقاعدکننده از جانب همسرم احتیاج داشتم. بیشترِ بی‌میلی من ناشی از نفع شخصی بود: من زندگی‌ام را به‌اندازه کافی دوست داشتم و نمی‌خواستم تغییر کند. همسرم درباره یک تمایل، یک ضرورت زیست‌شناختی، با من سخن می‌گفت که من پاسخی برای آن نداشتم. من چه کسی بودم که بخواهم سر راه چنین چیزی بایستم؟ پس موافقت کردم. اما شخص بالقوه دیگری هم هست که باید درنظر گرفته شود؛ زندگی جدیدی که شما به دنیا می‌آوریدش بدون اینکه ابتدا از او سوال کرده باشید. این واقعاً غیرمنصفانه است. زیرا با اینکه جهان جای شگفت‌انگیزی است، این‌چنین که ما انسان‌ها با اختراعات شگفت‌انگیزی مثل کتاب‌ها، گرامافون‌ها، پنی‌سیلین و پیتزا برای خودمان دلپذیرترش کرده‌ایم؛ اما درعین‌حال جایی حقیقتا دهشتناک است که آن را با قطع درختان، آلوده‌کردن هوا، سلاح اتمی، انبوه جعبه‌های تحویل پیتزا و زباله‌های دیگر تباه کرده‌ایم. به‌گزارش ترجمان به نقل از گاردین به‌نظر می‌رسد این وضعیتِ ناگوار در حال بدتر شدن است به‌ویژه اکنون که تغییر اقلیم سرعت گرفته است.

ما در دوره‌یی زندگی می‌کنیم که دانشمندان آن را «انقراض ششم» می‌نامند؛ عصر کاهش بی‌محابا در تعداد گونه‌هایی که قادر به زندگی در کره زمین هستند. آخرین انقراض وسیع، یعنی انقراض پنجم، ۶۶ میلیون سال قبل رخ داد؛ یعنی زمانی که یک شهاب سنگ عظیم به زمین برخود کرد و ۷۶درصد از تمام گونه‌های روی زمین را به هلاکت رساند. این‌بار، این ما هستیم که داریم همان کار را با خودمان می‌کنیم.


فکر کردن به آینده وحشتناکی که دانشمندان پیش‌بینی کردند

ما در دوره «انقراض ششم» زندگی می‌کنیم؛ عصر کاهش بی‌محابا در تعداد گونه‌هایی که قادر به زندگی در کره زمین هستند.

بحران اقلیمِ آینده قبلاً یک نگرانی نظری برای نسل‌های آینده بود، نوادگان دور من در چه دنیایی سکونت خواهند داشت؟ اکنون با همه اینها فشار بیشتری احساس می‌شود. چگونه قرار است از فرزندم محافظت کنم؟


آیا من در این آسیب دست داشتم؟

۱۱ سال پیش درحالی که پسرم در کفه ترازو دراز کشیده بود و پزشکان او را وزن می‌کردند و انگشتان دست و پایش را می‌شمردند. این لحظه به کلام نمی‌آید و شگفت‌انگیز است. بعد از آن روز، وقتی داشتم با دوستم دِیو صحبت می‌کردم که قبل از من بچه داشت، متوجه شدم او به بهترین وجه ماهیتِ آن لحظه را ترسیم می‌کند: شبیه این بود که دری در ذهن تو باز شود و از آن عبور کنی و بفهمی که مجموعه‌یی کامل در بخشِ دیگری از مغز تو وجود دارد که در گذشته اصلاً از وجودش خبر نداشتی؛ فضایی، تقریباً به اندازه آن بخش از مغزت که در تمام زندگی‌ات استفاده می‌کردی، وسیع و تقریباً خالی. اما من آنجا، درون خودم، چیزهایی پیدا کردم که قبلا هرگز نمی‌دانستم وجود دارند. با وجود همه این دغدغه‌ها من از تولیدمثل طرفداری می‌کنم. این به قدرتی که ما انسان‌ها داریم برمی‌گردد. قدرتی چنان ویرانگر که ما قبلاً با آن جهان خودمان را به‌نحو چشم‌گیری عوض کرده‌ایم. شاید بتوانیم آن را به حالت قبل برگردانیم یا حداقل برای زنده ماندن نوآوری داشته باشیم. چه می‌شود اگر کسی که هنوز به دنیا نیامده است، شاید هنوز نطفه‌اش بسته نشده است، یا شاید فردی جوان یا بچه‌یی ۱۱ ساله مثل پسر من (البته شک دارم، او به‌ندرت می‌تواند به یاد بیاوردکه ظرف غذایش را آخر روز از کوله پشتی‌اش بیرون بیاورد)، فوق نابغه‌یی باشد که به اختراعی دست یابد که بتواند کره زمین را نجات دهد. چیزی مثل آخرین سیستمِ توربین بادی که می‌تواند تمام نیازهای ما به انرژی را برطرف کند و درحالی که کار می‌کند، به‌نوعی هم جو را خنک کند و هم بذرها را پخش کند تا درختان بیشتری رشد کنند؛ و پیتزا هم درست کند. من نمی‌دانم. اما نکته همینجاست: ما نمی‌دانیم. شاید حتی چیزی بهتر از این در انتظارمان باشد. اینها همیشه ممکن است و همین کافی است برای اینکه در راه فرزندآوری استقامت داشته باشیم.

مشاهده صفحات روزنامه

ارسال نظر