مرگی که عادی می‌شود

۱۳۹۵/۰۳/۱۰ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۴۴۳۲۵

عادی نمی‌شود. مرگ هر چقدر هم که فراوانی‌اش از سر و کول نمودارها بالا برود، عادی نمی‌شود. به خصوص اگر پای کودکی 5 ساله در میان باشد. کودکی که تکه‌های بدنش از آبشار حوضچه پارک پایین می‌آید و ماموران تازه باور می‌کنند که ضجه‌های مادر پریشان بی‌دلیل نبوده است؛ که کودکش مرغ بوده است. این را به صراحت یکی از نگهبانان پارک خطاب به مادر پریشان می‌گوید: «مگر کودکت مرغ است که داخل حوضچه بمیرد.» فاطمه اما مرد. مرغ نبود اما بدنش داخل پمپ آبشار پارک تکه ‌تکه شد و لابد مثل مرغ سرکنده، پرهایش به این طرف و آن‌ طرف ریخت. فاطمه تنها 5 سال داشت. مثل ستایش‌هایی که این روزها نام‌آشنا شده‌اند و تنها نام پرپر شدن‌شان

به گوش می‌رسد.

فاطمه این ‌بار مثل ستایش طعمه تعرض نبود. پارک او را بلعید. به همین سادگی. حفاظی که شهرداری نگذاشت، دریچه پمپی که گم شده بود و فاطمه‌یی که به سادگی داخل پمپ کشیده شد. مرگ همینقدر ساده در کوچه و خیابان‌های این شهر قربانی می‌گیرد. همانقدر ساده که کودکی که یک دهه قبل در هرندی بازی می‌کرد و پایش به سرنگ آلوده گرفت و شد قربانی بازی در پارک. این ‌بار اما پارک چیزی برای پس دادن از فاطمه

نداشت.

مادرش می‌گوید: «لابد دخترم مرغ بوده است. چند ساعت تمام التماس می‌کردم که پمپ را خاموش کنند اما گمان می‌کردند من دروغ می‌گویم.» لابد زمانی فهمیده فاطمه دیگر جانی برای جیغ زدن هم ندارد که کفش‌های تابستانی و گل‌سر دخترک می‌نشیند روی آب مواج. آن زمان هم باز می‌خندند: «چه نگرانی مادر؟ اینها آشغال‌هایی است که قبلا ریخته شده است.» مصاحبه مادر با خبرگزاری ایلنا سراسر درد است. درد را از میان خط‌هایی که نقش بسته و از دست آفتاب‌سوخته‌اش می‌توان در ذهن تجسم کرد. خودش می‌گوید:«نمی‌دانم چرا اینقدر راحت حرف می‌زنم. هر بار و هر روز دیوانه می‌شوم.» درد هیچ ‌وقت عادی نمی‌شود. نه برای ستایش نه فاطمه. عادی نمی‌شود.

مرگ در تابستان و کنار حوضچه پارک، عادی نمی‌شود. تکه شدن بدن دخترکی که تنها 5 سال داشته است و نبودن حفاظ داخل پمپ کشیده‌اش، عادی نمی‌شود. هر چقدر هم که شورای شهر فریاد بزند و شهردار استعفا دهد، تصویر بدن فاطمه از یاد مادر خارج نمی‌شود که وقتی می‌گوید: «فاطمه بدنی نداشت که در قبر شانه‌هایش را تکان دهیم.» درد به توان غفلت می‌رسد و تیر می‌کشد از پشت خاطره‌های تابستان دخترک. دویدن‌هایش خاموش می‌شود در پارک. عادی نمی‌شود. مرگ برای فاطمه‌ها و ستایش‌ها نباید عادی شود.

مشاهده صفحات روزنامه

ارسال نظر