گروه بنگاهها
نقش جوانان کارآفرین در فرآیند توسعه پایدار اقتصادی و خون تازهیی که از این طریق در رگهای تولید، تجارت و بازرگانی کشور تزریق میشود، موضوعی است که به نظر میرسد طی دهه گذشته آنگونه که باید از سوی متولیان امور جدی گرفته نشده است؛ این درحالی است که بررسی تطبیقی کارنامه موفقترین کارآفرینان جهان نشان میدهد که جهش اقتصادی و تکنولوژیکی غرب از طریق ایدهپردازی کارآفرینان جوان عینیت پیدا کرده است و نامهایی مانند زاکربرگ(مدیر فیس بوک)، بیل گیتس(از 20سالگی مدیر مایکروسافت بوده)، لری پیج ـ سرگئی برین(گوگل)، لری الیسون(مدیرعامل اوراکل) و... در عنفوان جوانی در جاده موفقیت اقتصادی قدم گذاشتهاند. اما نسبت جوانی و کارآفرینی در اقتصاد کشورمان به دلیل فقدان سرمایهگذاری مناسب طی دهه گذشته در شرایط نامناسبی قرار گرفته است. حلقه مفقوده زنجیره«از ایده تا عمل» به دلیل ارتباط معیوب صنعت و دانشگاه معمولا خروجی مناسبی به دنبال ندارد و تاثیر مناسبی در فضای تولیدی و صنعتی به جای نمیگذارد. با این توضیحات سراغ محمد مجاهدی یکی از جوانان کارآفرین کشورمان رفتیم تا در جریان یک گفتو گو دوستانه، مسیر جوانان ایرانی برای ایجاد یک کسب و
کار مولد را پیگیری کنیم.
کارگاه تولیدیشان زیرزمین یکی از خانههای قدیمی اطراف خیابان ولیعصر است. وقتی وارد میشویم باورم نمیشود این همان کارگاهی باشد که از پشت تلفن به من گفته بود. سهنفری مشغول به کار هستند که وقتی ما میرسیم کار را متوقف میکنند تا مصاحبه را انجام دهیم. محمد مجاهدی در یک خانواده ۴ نفره با وضع اقتصادی متوسط به دنیا آمده، او فرزند بزرگ خانواده و متولد تیرماه ۱۳۷۰ در تهران است. مادرش خانهدار و پدرش کارمند دولت است. سال ۸۸ در کنکور شرکت و رتبه ۲۰۵۸ را کسب میکند. مهرماه سال ۸۸ وارد دانشگاه صنعتی خواجه نصیرطوسی میشود و در رشته مهندسی صنایع آغاز به تحصیل میکند. این تکهیی از زندگی کارآفرین جوانی است که توانسته با ایدهپردازی یک کسب و کار تولیدی را ساماندهی کند. جوانی که با سطل زبالههای پدالدارش توانست یکی از نیازهای اصلی بازار ایرانی را پاسخ دهد.
از ابتدای ورود به دانشگاه پدرش توصیه میکند در حین تحصیل وارد بازار کار شود تا تجربه کار بتواند مسیر آینده و درس خواندن او را روشن کند. اواخر سال ۱۳۸۸ در یک ngo به عنوان مسوول بهروزرسانی سایت مشغول به کار میشود.
مدت کاردر این NGO به ۶ ماه نمیرسد که به پیشنهاد یکی از آشنایان وارد کار تدریس خصوصی کنکور میشود.
دوران کارشناسی را با معدل 16.30 به پایان میرساند و تصمیم میگیرد که در کنکور کارشناسی ارشد شرکت کند. این کارآفرین جوان در ادامه داستان خود را برای «تعادل» بازگو میکند.
چرا تصمیم به شرکت در کنکور کارشناسی ارشد گرفتی درحالی که معتقد بودی صرفا درس خواندن در دانشگاه باعث موفقیت تو نمیشود؟
راستش را بخواهم، بگویم به دلیل فرار از سربازی بود و جوی که آن روزها بین دوستانم شکلگرفته بود. فکر میکردم با کنار گذاشتن درس و دانشگاه و رفتن به خدمت سربازی از دیگر دوستانم عقب میافتم اما حالا که به این نقطه رسیدهام، میبینم که رفتن به دانشگاه و ادامه تحصیل تنها گذراندن چند واحد درسی نیست و در واقع باعث ایجاد نگرشهای متفاوت در انسان میشود و از آن مهمتر باعث ایجاد روابطی میشود که در آینده شغلی بسیار موثر خواهند بود گواه این مساله شرایط و موقعیت فعلی خودم است.
هیچوقت فکر رفتن از ایران را نکردی؟ با توجه به رشته مهندسی و دانشگاه خوب قاعدتا شرایط رفتن و پذیرش از دانشگاههای خارج از ایران را داشتهای؟
خیلی از دوستانم دوره کارشناسی از دانشگاههای خارج پذیرش گرفتند درحالی که شرایطشان از موقعیت من بهتر نبود من هم معدل خوبی داشتم و هم به دلیل علاقه به زبان انگلیسی از دوران نوجوانی بهطور پیوسته زبان انگلیسی را مطالعه میکردم و شرایطم برای رفتن مساعد بود دلیل اصلی ماندنم در ایران ارتباطات خانوادگی و اهمیت این مساله برای من بود و دیگر اینکه با توجه به تحقیقاتم به این نتیجه رسیده بودم که با رفتن به کشور دیگر حتی اگر بهترین شرایط را داشته باشم درنهایت یک شهروند درجه دو خواهم بود و مسیر پیشرفتم خیلی سختتر از پیشرفتم در ایران است.
فرآیند تحصیلی که برای رسیدن به کارآفرینی طی کرده اید کدام موارد هستند؟
سال ۹۱ کنکور ارشد دادم و رتبه ۲۵ کنکور را کسب کردم و در دانشگاه امیرکبیر در رشته مهندسی صنایع مشغول به تحصیل شدم. قبل از وارد شدن به دانشگاه امیرکبیر یکی از اقوام ما که در یک کارخانه تولیدی لوازم آشپزخانه مشغول به کار بود، از من خواست تا برای ارزیابی عملکرد خط تولیدشان به کارخانه بروم بعد از چند تماس درنهایت به کارخانه رفتم و ارزیابی موردنظر مدیران کارخانه را انجام دادم. بعد از اتمام پروژه به این نتیجه رسیدم که کار تولیدی به دلیل انعطافپذیری و جذابیت بالا پاسخگوی علایق و نیازهای من است و از آن زمان نگرشم نسبت به کارخانههای تولیدی تغییر کرد.
قبلا چه تصوری نسبت به کارهای تولیدی داشتی؟
فکر میکردم خیلی کار روتینی باشد و خلاقیت در آن جایی ندارد اما کوچکترین کار درروند تولید یک محصول را میتوان تجزیه تحلیل کرد و بهبود داد. متاسفانه در دانشگاه این چیزها را به آدم منتقل نمیکنند و تا از نزدیک نبینی متوجه نمیشوی.
از آن به بعد تمام تلاشم را کردم که حین تحصیل بتوانم یک کار تولیدی برای خودم دستوپا کنم آنقدر موضوع تولیدی ذهنم را درگیر کرده بود که با تمام دوستانم ایدههایم را مطرح میکردم.
برای شروع کار، سرمایه لازم را در اختیار داشتی؟
نه از دوست و فامیل قرض کردم. با توجه به شرایط اقتصادی و واردات اکثر کالاها باقیمتهای پایین باید محصولی را انتخاب میکردم که احتیاج به سرمایهگذاری زیادی نداشته باشد و در عین حال مطمئن باشم که جنس وارداتی نمیتواند بازار کالای ما را خراب کند بعد از چند ماه تحقیق به این نتیجه رسیدم که تولید سطل زباله این ویژگیها را دارد هم سرمایه زیادی نمیخواست هم به دلیل حجم و تعرفه وارداتی بالا با قیمت پایین به اینجا نمیرسید.
سرمایهیی که داشتم تنها برای ساخت قالبها و تهیه مواد اولیه برای تولید حداقلی کافی بود و کفاف هزینههای کارگری و اجاره محل را نمیداد موضوع را با دو نفر از دوستانم در میان گذاشتم و آنها موافقت کردند که باهم مسوولیتهای کارگری را انجام دهیم و در سود شریک شوند. برای محل کارگاه هم زیرزمین قدیمی یکی از آشنایان را از او به امانت گرفتم. نزدیک به دو هفته زمان برد تا فقط زیرزمین را تمیز و آماده کار کنیم. کارهای قالبسازی و ساخت دستگاه 6 ماه طول کشید و بعد با شمار حداقلی وارد پروسه تولید شدیم.
با توجه به اینکه سابقه کار به این صورت را نداشتید چگونه کار را پیش بردید؟
واقعا سخت بود اوایل خیلی زود خسته میشدیم یا دست و پایمان را زخمی میکردیم و کار متوقف میشد. بعد از دو، سه ماه آن دو نفر از ادامه کار منصرف شدند.
ناامید نشدی؟
چرا اتفاقا! خیلی وقتها به خودم میگفتم تو این زیرزمین چهکار میکنی؟! درس خوندی که کارگری کنی؟ ولی خب ادامه دادم دوست داشتم حتی اگر شکست میخورم همه تلاشم را کرده باشم.
دوباره مجبور بودم شریک پیدا کنم! دوباره چند نفر از دوستانم را دعوت کردم و شرایط را برایشان توضیح دادم اینبار هم دو نفر حاضر شدند با من همکاری کنند. ولی احساس میکردم این جمع دیگر مثل دفعه قبل نمیشود.
با توجه به تجربه چند ماه گذشته دیگر در روند انجام کارها تا حدودی وارد شده بودم. در این میان عملکرد بعضا نامتناسب دستگاهها باعث میشد احتیاج به بازنگری در پروسه تولید پیدا کنیم و کار بهطور کل متوقف شود. تقریبا سه یا چهار بار پروسه را بهطور کل تغییر دادیم. درنهایت در پاییز ۹۳ توانستیم نخستین نمونه سطل زباله پدالدارمان را تولید کنیم.
چقدر زمان برد تا تولیدات سال به بازار فروش راه پیدا کند؟
اواخر سال ۹۳ محصولاتمان به مرحله فروش میرسید و دیگر میتوانستیم هزینه تولید را از خود تولید استخراجکنیم بعد از اینکه این محصول ما توانست هزینههای خودش را جبران کند، تصمیم گرفتیم با سود این محصول کار را گسترش دهیم. تا جایی که در پاییز سال ۹۴ توانستیم ست کامل ظروف آشپزخانه را تولید کنیم و خب خدا را شکر الان دیگر کار در روند طبیعی خود افتاده و در حال سود آوری است.
به همین وضعیت راضی شدهای؟
به هیچوجه! قطعا روزی یکی از بزرگترین شرکتهای تولیدی در زمینه لوازم خانگی خواهیم شد.
خانواده در این مدت نسبت به این کار چه احساسی داشتند؟
پدرم با توجه به روحیاتی که با کار کارمندی در او شکلگرفته بود، تمایل داشت من هم مانند او بهجای این کار وارد یک سازمان یا اداره دولتی شوم اما من مطمئن بودم که هر کاری بکنم، کارمند نخواهم شد.
برنامهتان برای آینده کارگاه تولیدی چیست؟
با توجه به اینکه کار به سودآوری افتاده میخواهیم یک سوله کوچک دریکی از شهرکهای صنعتی اطراف تهران اجاره کنیم و احتمالا دو نفر کارگر هم به جمعمان اضافه خواهیم کرد.