در چند ساله گذشته روزی نیست که چشمانمان به پوسترهای نمایشها نیفتد و آدرس و نام جدیدی به تماشاخانههای خصوصی اضافه نشود. در ابتدای کار چند سالن کوچک خصوصی شکل گرفت و فرصتی فراهم شد تا هنرمندان وقت بتوانند به شکل مستقل با هزینهیی کمتر سالنها را اجاره کنند و آثارشان را روی صحنه ببرند. اندکی بعد تعداد این سالنها دو برابر شد و رسما تعداد کارها نیز چند برابر و بعد از مدتی چندین سالن بزرگ نیز با اجارهبهای سنگین به قافله پیوستند. وقتی امروز سری به نمایشها میزنیم با صندلیهای خالی بیشماری روبهرو میشویم چراکه افزایش بیرویه تولید با ساختارهای تئاتر برابری نمیکند. از طرفی بیشتر مخاطبان این حوزه کسانی هستند که به گونهیی وصل به این حوزه هستند مانند دانشجویان هنرهای نمایشی یا عوامل تئاتر.
در همین راستا با توجه به انجام هزینههایی ازجمله هزینههای پلاتو برای تمرین، گریم، موسیقی، نور و طراحی صحنه که از طرف گروه یا کارگردان و به صورت شخصی انجام میگیرد در نهایت این نمایش قرار است در سالنی کوچک با ظرفیتی 40 یا 50 نفره به اجرا رود. بحث درآمدزایی که هیچ حتی میتوان گفت بازگشت سرمایهیی هم در کار نیست. از طرف دیگر روابط عمومیهای تئاتر با چندین نمایش قرارداد بسته و مبلغ کمی هم دریافت نمیکنند با تلاش میهمانان ثابت و رایگانی را برای پر کردن ردیف دعوت میکنند. اما در نهایت هیچ اقدام موثری برای بالا بردن مخاطب تئاتر انجام نمیدهند. اینجا باید نام چنین اتفاقی را تئاتر فقیر یا فقر در تئاتر گذاشت. فقر این آثار تنها از منظر اقتصادی و درآمدزایی است و ممکن است تعدادی از این آثار از منظر کیفی دچار فقر نباشند. در این میان نسلی از هنرمندان نوخاسته وارد این عرضه میشوند و بحران از همین جا شکل میگیرد.
به طور کل در عرصه تئاتر زمانی که این فرد درحال آموزش و یادگیری است، فرقی نمیکند چه آکادمیک دانشگاهی و چه آموزشگاهی با جمله«هنر برای تعالی بشر» روبهرو میشود و آن را بیگانه با کار خود در مییابد. بر همین اساس هم هست که ناخودآگاه تنها چیزی که بعد از مدتی باقی نمیماند هنر برای هنر است و آن کارگردان به سمتی میرود که احتیاجات شخصی و فردی خود و خانواده را تامین کند. در نهایت هم به روح خود آسیب میزند و هم به جامعه هنری. نباید فراموش کرد که عرضه و تقاضا در تئاتر برابر نیست و هر روز شاهد افتتاح مجموعههای جدید هستیم. این روزها حتی نامهای بزرگ در عرضه تئاتر فاخر نگران مخاطب هستند. در روزهایی که نمایشهایی با این ستارگان روی صحنه میرود باز هم بحران مخاطب به چشم میخورد. به همین خاطر است که باید ورود هنرجویان جدید که با مبحث تعالی هنر غریبه هستند را یک فاجعه خواند؛ فاجعهیی که میتواند به فراموشی ستارهها و اساتید این حوزه ختم شود.