گروه بنگاه ها الناز حیدری
دولت یازدهم دنبال نسخهیی است که از طریق آن هم رشد بالای بیکاری در کشور را کاهش دهد و هم رونق کسب و کار خرد را در پی داشته باشد. بر سر راه این ایده یکی از راهکارهای توسعه فعالیتهای کارآفرینی برای گسترش کسب و کار کوچک و متوسط است. اینکه ساختار متناسب با نیازهای بازار و نیروی انسانی تعبیه شود و از طریق آن جهتگیرییهای کلی سرمایهگذاریها را به سمت کسب و کار کوچک و آنلاین سوق دهد. این تنها معضل ایران نیست، بلکه توجه تعداد زیادی از کشورهای جهان به موضوع کارآفرینی برای توسعه کسب و کار در چند دهه اخیر موجب شده است تا موج جدیدی از سیاستهای کارآفرینانه در اکثر کشورها ایجاد شود. کشورهایی که در سالهای اخیر توانستهاند به پیشرفتهای چشمگیری در زمینههای مختلف اقتصادی و تجاری نایل شوند، همواره بیشترین عاملی که تاثیر چشمگیری بر موفقیت آنها داشته است را مواردی مانند: توسعه فرهنگ کارآفرینی و کسب و کار کوچک، انجام حمایتهای لازم از کارآفرینان، ارائه آموزشهای مورد نیاز به آنان و انجام تحقیقات و پژوهشهای لازم در این زمینه میدانند. امروزه همچنین، مساله اشتغال برای جوانان، خانوادهها و در نهایت برای دولتها به یکی از
دغدغههای اصلی تبدیل شده که به سادگی نحوه زندگی آنها را تحت تاثیر قرار داده است. حال باید دید که بهطور کلی ایجاد اشتغال به عهده دولت است یا بخش خصوصی؟ تصور حاکم در میان مردم این است که این موضوع از وظایف دولت است، ولی در واقع اینطور به نظر میرسد که اگرچه دولتها موظف به توسعه زیرساختها و بسترسازی مناسب و باثبات در اقتصاد و دنیای کسب و کار هستند، وظیفه اصلی را باید به عهده بخش خصوصی دانست. البته طی یک دهه گذشته موضوع کارآفرینی در محیط کسب و کار رواج بسیاری یافته که اغلب افراد آن را با اشتغالزایی اشتباه میگیرند. در این گزارش قصد داریم تا به تفاوتهای میان این دومفهوم بپردازیم.
توسعه کسب و کار از طریق کارآفرینی
واژه کارآفرینی از قرنها پیش و قبل از آنکه به زبان امروزی مطرح شود، در زبان فرانسه متداول شد. این واژه معادل کلمه فرانسوی Enterprendre به معنای « متعهد شدن» (معادل under Take در زبان انگلیسی) است که در سال ۱۸۴۸ توسط جان استوارت میل به کارآفرینی (Enterpreneur) در زبان انگلیسی ترجمه شد.
بهطور کلی کارآفرینی، فرآیند توسعه کسب و کاری است که با یک ایده نوپا و از صفر شروع به عمل میکند و این ایده را به مرحله اجرایی میرساند تا به یک کسب و کار سودده تبدیل شود. این روند همواره توام با پذیرش ریسکهایی در زمینههای مختلف است و در نهایت به معرفی یک محصول یا نوعی خدمت جدید به جامعه منتهی میشود. تعریف این مفهوم بسیار ساده است ولی در عین حال، پیادهسازی آن به همان اندازه میتواند، مشکل باشد.
یک کارآفرین کسی است که برای هر ایدهیی که به دستش میرسد، چه به یک محصول منجر شود یا نوعی خدمات، با داشتن مجموعهیی از مهارتها تمام سعی خود را جهت به نتیجه رساندن آن ایده انجام دهد و حاضر به پذیرش هرگونه ریسکی در این راه نیز باشد. علاوه بر این، قرار بر این نیست که فقط محصول تولید شده به بازار تحویل داده شود، بلکه باید به محصول یا خدماتی تبدیل شود که مردم خواستار آن هستند یا به آن نیازمندند. از جمله مهارتهای لازم برای یک کارآفرین میتوان به موارد زیر اشاره کرد: قابلیت برنامهریزی، مهارتهای ارتباطی، مهارتهای بازاریابی، مهارتهای مدیریت عمومی و مهارتهای رهبری.
ضرورت حرکت در مسیر اشتغالزایی
اما واژه اشتغالزایی در واقع این تصور را برای ما به وجود میآورد که یک شغل برای پاسخ به نیازهای بازار ایجاد میشود. واژه اشتغالزایی کاربرد زیادی در گفتمانهای سیاسی دارد. برای مثال زمانی که یک کاندید انتخاباتی از برنامههای آینده خود در مورد شرایط خاص مالیاتی، برنامههای یارانهیی یا چارچوبهای قانونی جدیدی برای ایجاد شغل سخن میگوید. واژه اشتغالزایی در مفهوم عملی، زمانی به کار میرود که یک صنعت خاص در صورت لزوم به استخدام کارگران و کارمندان بیشتری روی میآورد تا بتواند تقاضای بازار برای محصولات یا خدمات ویژهیی را برطرف کند.
به نوشته سایت Jobcreation. us، اشتغالزایی چهار روش مرسوم دارد که آنها را از روش ساده به سخت طبقهبندی میکنیم:
«اول»؛ اشتغالزایی که با حمایت و سرمایهگذاری دولت ایجاد میشود: دولت با سرمایهگذاری در پروژههایی که میتوانند باعث شکلگیری خدمات جدیدی شوند، موجب اشتغالزایی شود. این پروژهها میتواند شامل قراردادهایی باشد که در زمینههای زیرساختی، نظامی، مهندسی و حتی حقوق و … با بخش خصوصی بسته میشوند.
همچنین دولت میتواند از برنامههای در حال اجرای بخش خصوصی حمایت کرده و نتیجه بخشی آنها را تسهیل کند. این روش، سادهترین روش اشتغالزایی است. چرا که با یک منبع بینهایت پول و اعتبارات مالی یعنی دولت، طرف هستیم. این موضوع میتواند روند اشتغالزایی را سرعت زیادی ببخشد. «دوم»؛ اشتغالزایی تحت تاثیر قانون و سیاستهای مالی؛ «سوم»؛ رویکرد یک سهم بازار برای اشتغالزایی و نهایتا اشتغالزایی از طریق ایدهها.
تفاوت میان کارآفرینی واشتغالزایی
بهطور کلی و با توجه به مطالبی که در بالا به آن پرداختیم در مورد تفاوت شاخص میان دو مفهوم کارآفرینی و اشتغالزایی میتوان موارد زیر را ذکر کرد: اول اینکه کارآفرینی، یک شغل جدید ایجاد و در واقع یک ارزش ناب به جامعه اضافه میکند. ولی اشتغالزایی، برای پاسخ به تقاضاهای بازار به جذب نیرو و تکمیل ظرفیت برای شغلهای ایجاد شده میپردازد.
به عبارت دیگر کارآفرینی، ایجاد درآمد به واسطه تغییر دادن عناصر اصلی کسب و کار است، اما اشتغالزایی، توسعه کسب و کاری موجود بدون تغییر دادن در مولفهها و عناصر اصلی آن است. دوم اینکه کارآفرینی عمدتا مربوط به بخش خصوصی است، در حالی که اشتغالزایی وظیفهیی دولتی است، بدین معنی که دولتها موظفاند که فرآیندها و فعالیتهایی را که منجر به اشتغالزایی بیشتر میشوند را تسهیل کرده و از آنها حمایت کنند. یکی از این اقدامات به جای ورود مستقیم دولت به اشتغالزایی یا بزرگتر کردن دولت، حمایت از فعالیتهای کارآفرینانه، گسترش فرهنگ کارآفرینی، بالا بردن ارزش کارآفرینی و کارآفرینان در جامعه و تشویق آنهاست.
سوم اینکه نتیجه کارآفرینی در هر عرصه یا مرحلهیی، عرضه یک کالای جدید یا خدمتی متفاوت است. در حالی که اشتغالزایی معمولا به ندرت با نوآوری همراه است. یعنی فقط در همان روش چهارم که از روشهای اشتغالزایی مورد بحث قرار دادیم، باید انتظار نوآوری و ایدههای جدید را داشته باشیم که همانطور که گفتیم از سختترین روشهاست و بسیار کم مورد استفاده قرار میگیرد.
در نهایت میتوان گفت که اگرچه دو مفهوم کارآفرینی و اشتغالزایی هردو با ارزش و با یکدیگر مرتبطند ولی لزوما برهم منطبق نیستند. اشتغالزایی در برخی موارد میتواند به عنوان یکی از نتایج کارآفرینی مطرح شود.