عبدالجلیل کریمپور | آموزگار|
من معلمی را دوست دارم حتی وقتی پنجرههای کلاسم را چوبهای وارفتهیی محصور کرده که باد و گرد و غبار را به کلاسم میآورد و من با روزنامهیی باطله جلویش را میگیرم تا تو و من سرما نخوریم. من معلمی را دوست دارم آن گاه که میبینم تو با شکمی گرسنه اما با چشمانی منتظر به تخته سیاه کلاس نظر دوختهیی تا الفبای آگاهی را بیاموزی و من تازه میفهمم که چقدر معلمی شیرین است و برایم مهم نیست که دیگران چه میگویند! حتی وقتی که موتور قدیمی خود را برمیدارم و سرمای پرسوز زمستان تا مغز استخوانم میرود و نگاه تو را میبینم که پر از مهربانی است، آرام میشوم، اگر باز هم همان روز نفت مدرسه تمام شده باشد و مجبور باشیم زیر کرسیای که تازه رحمت برایمان آورده، درس را دوره کنیم، باز هم معلمی را دوست دارم.
من بیهیچ چشمداشتی معلمی را دوست دارم، نه میخواهم معلم نمونه بخشنامهیی شوم که دنبال تقدیرنامههای دیمی برایش میگردند و نه میخواهم نیروی اداری شوم که خدای ناکرده به تملق آلوده گردم. من میخواهم فقط معلم باشم حتی اگر مرا فراموش کرده باشند! من معلمی را دوست دارم، نه تنها در روز معلم که روی پارچهها برایم شعر بنویسند و در سالنی بزرگ برایم متن بخوانند وکف بزنند!
من عاشق معلمی هستم، وقتی میبینم باید برای آگاهی تلاش کنم. وقتی میبینم پسرک پشت کوههای اللهاکبر، وقتی میفهمد، چقدر شاداب میشود، من باز میبینم که نمیشود از معلمی جدا شوم حتی اگر بالانشینان به مدرسه من که هنوز کپری هست سری نزده باشند! من معلمی را دوست دارم. وقتی میبینم حقالزحمه حقالتدریسم را ماههاست که پرداخت نکردهاند باز هم با خودم میگویم که من معلم هستم و معلمی را دوست دارم و آمدهام تا وظیفهام را که آگاهیبخشی است به انجام رسانم. اگرچه باور دارم که باید همیشه حقم را مطالبه کنم و به دانشآموزم بیاموزم که برای احقاق حق خویش تلاش کند.
من معلمی را خیلی دوست دارم، وقتی میبینم دانشآموزم راههای ترقی را پشت سر هم طی میکند و میتواند فردی موثر برای جامعه خود باشد، حتی اگر باز هم بین من و دیگر کارمندان فرقی قائل شوند و مرا خدای ناکرده برای اینکه از مجموعهیی بزرگ و پرجمعیت هستم اضافی تلقی کنند، باز هم معلمی را خیلی دوست دارم.
اینها برایم مهم نیست و ذرهیی نقصان در کارم ایجاد نمیکند، چرا که من معلم نشدم تا بالانشینان از من خوششان بیاید، بلکه معلم شدم تا عاشقانه معلمی کنم و بگویم که آموختن کار شگرفی است و آگاهی صلابتی پایدار است که میتواند زمینههای رشد و توسعه یک جامعه را فراهم کند و برای همه اینهاست که من همچنان معلمی را خیلی دوست دارم.