فقط یک خبر در وایبر... «بچهها کسی از مهران دوستی خبر دارد؟ وضعیتش چطور است؟» کل گروه بههم ریخت. هر کسی بهدنبال آشنایی بود تا از حال آقای کافه رادیو خبردار شود. همان چند دقیقه بیخبری غوغایی را در گروه بهوجود آورد. همه نگران بودند و دنبال خبری خوش. خیلیها فکر میکردند این هم مانند خبر فوت پدر سالار ایران، محمدعلی کشاورز کذب است. اما انگار خبر درست بود. مهران دوستی در بیمارستان بود. او بهدلیل مشکل قلبی به سرعت به سیسییو منتقل شده است و باید به همان سرعت هم جراحی قلب باز شود.
شهرام گیلآبادی، همه را در جریان لحظهبهلحظه حال مهران دوستی میگذاشت تا اینکه عمل جراحی با موفقیت انجام شد و همه شاد شدند و امیدوار به اینکه صدای مهران دوستی بازهم در رادیو طنین خواهد انداخت. مهران دوستی که یکی از دوستداران محیطزیست بود، همیشه میگفت: «قلبم از نامهربانی آزار حیوانات و درختان به درد میآید.» آن روز بعضیها بر این باور بودند که شاید دوستی، از قطع 150درخت به این روز افتاده، مگر قلب مهربانش جای آزار چند درخت را داشته است؟همه خیالشان راحت شده بود غافل از اینکه 24ساعت بعد از جراحی، مهران دوستی هنوز چشمهایش را باز نکرده بود. شنیدن این خبر باعث شد که خبرنگاران شهری که عضو این گروه هستند 14هزار صلوات نذر کنند. هنوز صلواتها تمام نشده بود که خبر گیلآبادی همه را مسرور کرد. مهران دوستی چشمانش را تکان داد.