معماری واحدهای مسکونی مهمتر از متراژ

۱۳۹۵/۰۲/۰۷ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۴۲۱۴۵


دونوع برنامه‌ریزی برای تعیین الگوی مصرف مسکن وجود دارد، یک الگو مربوط به تقاضا و دیگری به عرضه تعلق دارد و سیاست‌گذاران بخش مسکن باید براساس شرایط اقتصادی حاکم و برهه زمانی مورد نظر در مورد اجرای هریک از این الگوها تصمیم‌گیری کنند که این برنامه‌ریزی عمدتا برای بخش تقاضا صورت می‌گیرد.

زمانی که برای بخش تقاضا برنامه‌ریزی می‌کنیم می‌توانیم با کاهش متراژ یا افزایش متراژ ساختمان‌های درحال ساخت، متقاضیان خرید مسکن را به سمت واحدهای کوچک یا بزرگ متراژ سوق دهیم، به عنوان نمونه با اجرای الگوی کوچک متراژ و ساخت و ساز این واحدها، تقاضا برای واحدهای بزرگ متراژ یا از صحنه خرید خارج می‌شود یا تغییر سلیقه و ذائقه داده و به سمت خرید واحدمسکونی کوچک متراژ گرایش می‌یابد یا بالعکس وقتی که اغلب واحدهای ساخته شده به سمت واحدهای بزرگ متراژ حرکت می‌کند، متقاضی خرید واحدکوچک یا توان مالی کافی را دارد که یک واحد بزرگ خریداری می‌کند یا تمایل خود را برای خرید مسکن از دست می‌دهد. به عبارت دیگر درصورتی که الگوی مصرف مسکن از سوی عرضه تقاضا می‌کند، متقاضی نیز مجبور به ارائه تغییراتی می‌شود.

الگوی دیگر مربوط به عرضه مسکن است، در سال‌های اخیر با توجه به افزایش خرید و فروش واحدهای کوچک متراژ، سازندگان مسکن تمایل بیشتری به ساخت واحدهای کوچک متراژ دارند زیرا این واحدها هم ازسوی متقاضیان راحت‌تر به فروش می‌رسد و هم اینکه مقدار هزینه مورد استفاده برای ساخت این واحدها کمتر از واحدهای کوچک متراژ است و سازنده ترجیح می‌دهد که به جای ساخت یک واحد 150 متری، 3واحد 50 متری بسازد.

با توجه به موارد ذکر شده زمانی که امکان برنامه‌ریزی برای بخش تقاضا وجود ندارد سیاست‌گذار دنبال برنامه‌ریزی و تعیین الگو برای بخش عرضه می‌رود زیرا سیاست‌های حوزه مسکن باید از طریق یکی از این دو الگو اجرایی می‌شود.

اگرچه سیاست‌گذار باید برنامه‌ریزی جامعی برای بخش‌های عرضه و تقاضا داشته باشد اما تجربه نشان می‌دهد زمانی که نیازمندی و تقاضا برای مصرف مسکن بالا می‌رود، بخش عرضه شروع به ساخت تعداد واحدهای بیشتر می‌کند و با توجه به صرفه اقتصادی، سازنده در یک زمین به مساحت 150متر، 3واحد 50 متری می‌سازد که درشرایط فعلی به دلیل رکود بخش مسکن، چنین معادله‌یی حکمفرما نیست البته ناگفته نماند اگرچه هم‌اکنون تقاضای موثرچندانی برای خرید مسکن وجود ندارد اما باتوجه به افزایش طلاق، پررنگ شدن زندگی مجردی، مهاجرت و... تقاضا برای خرید انباشته شده است.

باتوجه به طرح جامع مسکن باید سالانه یک تا1.2 میلیون واحد در سال ساخته شود تا نیاز متقاضی جدید و قدیمی تامین شود ضمن اینکه فضاهای لازم آموزشی، تفریحی و رفاهی و... نیز برای ساخت و ساز این تعداد واحد مسکونی باید ساخته شود و زیرساخت‌های مربوط به ساخت و سازهای جدید نیز درنظرگرفته شود و میزان تولید نیز متناسب با تقاضا باشد زیرا در گذشته، زوج جوان پس از ازدواج درخانه پدری دختر یاپسر سکونت می‌کردند اما هم‌اکنون زوج‌های جوان دراغلب موارد جدا از خانواده، واحدی مسکونی را اجاره یا خریداری می‌کنند و با توجه به ثبت حدود 750 هزار خانواده جدید در سال، باید نیاز این خانوارها تامین شود ضمن اینکه جوانان نیز یا برای خود اتاق مخصوص دارند یا از خانواده جدا زندگی می‌کنند.

شرایط جامعه به سمتی پیش می‌رود که تقاضا برای افزایش خرید یا اجاره واحد مسکونی حرکت می‌کند اما میزان مصرف کنونی مسکن مورد قبول نیست زیرا درحال حاضر بسیاری از خانواده‌های پرجمعیت در واحدهای مسکونی کوچک زندگی می‌کنند که این موضوع باید اصلاح شود، البته نیازی نیست که یک زوج در یک خانه 100، 120متری زندگی کنند اما یک خانواده با دوتا سه فرزند نیازمند یک واحد مسکونی متوسط یا بزرگ متراژ هستند اما آمار نشان می‌دهد که اغلب خانواده‌ها در فضایی کوچک‌تر از میزان مورد نیاز و در واحدهای کوچک متراژ زندگی می‌کنند که این موضوع می‌تواند تبعات منفی بسیاری به همراه داشته باشد. جدا از کوچک بودن متراژ واحدهای جدید مسکونی، نامناسب بودن طراحی و معماری این واحدها نیز مطرح است.

باید تلاش شود تا مجتمع‌های زیستی مناسب برای زندگی ساخته شود اما در حال حاضر نه تنها در کلان‌شهرها بافت شهری غالب مربوط به واحدهای مسکونی کوچک با طراحی نامناسب است بلکه در شهرک‌های اقماری نیز واحدهای مسکونی بزرگ متراژ با معماری‌های نامناسب ساخته می‌شود که این موضوع تبعات منفی بسیاری را به همراه دارد ضمن اینکه ساخت و ساز واحدهای کوچک در بافت‌‌های میانی شهر‌ها و کلان‌شهرها آثار منفی کمتری نسبت به ساخت و ساز واحدهای بزرگ در شهرک‌های اقماری دارد. شهرک‌های اقماری، دچار مشکل هویتی هستند و ساخت و سازهایی با طراحی‌های نامناسب برمشکلات آنها می‌افزاید اما واحدهای کوچک متراژ در شهرهای کوچک که خانواده‌ها همدیگر را می‌شناسند، مشکلات و آسیب‌های کمتری را به جامعه وارد می‌کند حتی در کلان‌شهرها نیز واحدهای کوچک تبعات منفی کمتری نسبت به واحدهای بزرگ متراژ شهرک‌های اقماری به همراه دارد. به عنوان نمونه شهرک‌های جدید به دلیل معماری نامناسب در بافت شهری و همچنین طراحی بی‌کیفیت واحدهای مسکونی، فضای خوبی برای ارتکاب جرم ایجاد کرده‌اند که این موضوع درآینده مشکلاتی را به همراه دارد، باید تلاش شود تا علاوه بر توجه به متراژ واحدهای ساخته شده به طراحی و معماری بافت شهری نیز توجه شود زیرا هردوی این عوامل می‌تواند تبعات گسترده‌یی برای جامعه به همراه داشته باشد و شهرک‌های جدید از همه امکانات رفاهی، آموزشی، تفریحی و... برخوردار باشند.

مشاهده صفحات روزنامه

ارسال نظر