گروه اقتصاد ورزش محمد حسین انصاری
مدتهاست باشگاهها و نهادهای ورزشی کشورمان از جمله فدراسیونهای ورزشی، وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک با مشکلات مالی عدیده و بزرگی دست به گریبانند و دست و پنجه نرم میکنند. حتی باشگاههای بزرگ و حتی فدراسیونهای پرمخاطب و پرتماشاگر ورزش ما نیز از بیپولی، نالهها سر میدهند و هر روز با خبرهای طلبکاران و چکهای برگشتی و خطرات کسر امتیاز و سقوط به دستههای پایینتر، تن هواداران خود را میلرزانند. وقتی علت را جویا میشویم، اکثر مدیران سازمانهای ورزشی اعتقاد دارند که به دلیل وجود بحرانهای مالی داخلی و جهانی و رکود بازار و صنعت در داخل کشور، شرکتهای تجاری و صنعتی قصد خرج پولهای تبلیغاتی خود در صنعت ورزش را ندارند و سعی میکنند در راه هزینه منابع مالی، دست به عصاتر راه بروند. البته باید بپذیریم که این مباحث چندان بیراهه و خارج از واقعیت نیست اما این را هم میپذیریم که تمام واقعیت نیز گفته نمیشود. در همین عصر بیپولی و رکود و بحرانهای اقتصادی که تمام صنایع را تحت فشار قرار داده است، هستند سازمانها و برنامههایی که به خوبی پولهای زیادی را به کیسه خود میکشانند و از راه محبوبیت و شهرت خود، درآمدهای آنچنانی
کسب میکنند. یکی از همین برنامهها خندوانه است. برنامهیی که یک سال و اندی از شروع آن میگذرد و در این مدت کوتاه توانسته به یک برند مطرح و معتبر در رسانه ملی تبدیل شود. برنامهیی که از یک شبکه تازه تاسیس و در ابتدا بدون تماشاگر و بدون مخاطب شروع به فعالیت کرده بود، توانسته به جایگاهی برسد که به یکی از پربینندهترین و درآمدزاترین برنامههای رسانه ملی بدل شود. خندوانه از ابتدا نه مخاطبی داشت و نه هواداری. در شبکهیی معروف و پربیننده نیز پخش نمیشد و سرمایه اولیه بزرگی هم در اختیار نداشت. با یک استودیو کوچک و البته فکرها و ایدههای بزرگ و مدیرانی که جرأت و جسارت انجام کارهای نو و مدرن را داشتند دست به کار شد و توانست در اندک زمانی خود را به عنوان یک برند بزرگ در صنعت رسانهیی، مطرح کند. همین برنامه در مدت یک سال و شاید هم کمتر توانسته است بیش از 4 یا 5 اسپانسر جذب کند و درآمدهای بالایی نیز به سبب وجود همین اسپانسرها داشته باشد. البته بگذریم از تبلیغات قبل، حین و بعد از برنامه که در حین پخش برنامه و پخش تکرارهای آن، توانسته هزینههای شبکه نسیم و احتمالا یکی دو شبکه دیگر را نیز پوشش دهد. داشتن اسپانسرهایی به
اندازه انگشتان یک دست، آن هم برای یک برنامه تلویزیونی که تازه شروع به کار کرده، به ما نشان میدهد اگر بخواهیم و اگر برنامههای خوب و دقیق در راستای جذب مخاطب داشته باشیم، شرکتها و سازمانهایی هستند که هنوز و حتی در زمانهای بحرانی مالی، سر کیسهها را به خوبی شل میکنند و برای دیده شدن پول میپردازند.
لزوم برندسازی مدرن در ورزش
آنچه که برند خندوانه بعدها هم میتواند انجام دهد و پیش بینی میشود که انجام دهد، باز هم شاهراههای مالی بزرگی را پیش پای عوامل این برنامه قرار خواهد داد و این برنامه به شرط داشتن یک برنامه توسعه برند مناسب قادر خواهد بود بیش از آنکه یک تابلوی تبلیغاتی برای صنایع مختلف باشد، بتواند از برند خود به شیوههای بسیار مدرنتر درآمدزایی کند. هدف از این همه بحث و صحبت، مقایسه یک برنامه تازه متولد شده با باشگاهها و سازمانهای ورزشی بزرگ و البته با قدمت جامعه ماست. باشگاهها و سازمانهایی که سالهاست فعالیت میکنند و به قول خودشان هواداران میلیونی دارند اما همیشه کاسه گداییشان در مقابل همین هواداران و دولت دراز است و گاهی حتی از داشتن یک اسپانسر هم محروم هستند. راز پولسازی و درآمدزایی در جامعه، صنعت و ورزش، نفوذ در بازار و جذب مخاطب است.
هر سازمانی بتواند تعداد بیشتر مخاطب داشته باشد و بتواند بیشتر دیده شود و در ذهن و قلب مخاطب جایگاه بالاتری داشته باشد، شرکتهای تجاری را تحریک میکند تا با قرار گرفتن در کنار این سازمان، آنها هم بیشتر دیده شده و بتوانند مشتریان بیشتری را به سمت خود کشانده و سودهای بیشتری به جیب بزنند. مخاطب و طرفدار کلید اصلی کسب منافع مالی و البته کلیدی گم شده در ورزش ایران است. سالهاست که در ورزش ما تلاشی برای جذب مخاطب و هوادار و البته تلاشی برای حفظ همان طرفداران گذشته و صد البته متعصب که بیهیچ چشمداشتی در کنار تیم هستند، نمیشود. باشگاهها و فدراسیونهای ورزشی ما هیچ برنامهیی برای بالا بردن ضریب نفوذ خود در بازار و هیچ برنامه مدونی برای جذب مخاطب ندارند. امروزه در دنیا رقابت بر سر جذب هوادار و مخاطب در بین رقبای حوزه سرگرمی و تفریحات از جمله سینما، هنر، ورزش، گردشگری و غیره بهشدت افزایش یافته و صنعت ورزش در این میان، رقبای بسیار سرسختی دارد. در دل صنعت ورزش نیز رقابت شدیدی میان ورزشهای مختلف در راه داشتن مخاطبان بیشتر وجود دارد و هر رشته و باشگاهی سعی دارد مخاطبان بیشتری را به خود جلب کند. با این حال سازمانهای
ورزشی ما فکر میکنند که مخاطبان خودشان میآیند و خودشان میمانند. هیچ برنامهیی جهت ارائه خدمات نوین و ایجاد شرایطی که مخاطبان از بودن در کنار این سازمان و بودن در کنار این ورزش لذت ببرند، ندارد و به همین خاطر، هر روز شاهد کاهش تعداد تماشاگران و هواداران در ورزش هستیم. در کشوری که یک برنامه با ارائه راهکارهای جدید و ارائه خدمات قابل توجه به تماشاگران در عرض یک سال و کمتر توانسته به یک برند قدرتمند تبدیل شود و به سبب داشتن مخاطبان میلیونی توانسته اسپانسرهای زیادی را در کنار خود ببیند و درآمدهای سرشاری را نهتنها نصیب خود که نصیب سازمان صدا و سیما نماید، آیا به راستی باشگاهها و فدراسیونهایی با قدمت چندین و چند ساله و با مخاطبان پر شور و میلیونی، نمیتوانند؟