مازیار معتمدی بهتازگی درگیری قلمی در روزنامههای بریتانیا به راه افتاده که بار دیگر جورج اورول نویسنده و روزنامهنگاری که دههها پیش درگذشت موجب و موجد آن است.
با اظهارنظر منتقدی به نام ویل سلف مبنی بر اینکه جورج اورول نویسندهیی متوسط بود، موجی از اعتراضها در مطبوعات انگلیس به راه افتاده است. در پاسخ به این ادعا منتقد دیگری در دفاع از او نوشته است: سالیری در پایان نمایشنامه «آمادئوس» نوشته پیتر شیفر گفته بود: متوسطها همهجا هستند، من همهتان را مبرا میسازم. وی میافزاید: سالیری که عزیز دربار قرن هجدهمی هابزبورگ بود، نمیتواند خودش را گول بزند، چون خود نیز جزو همان متوسطها بود و امروز نیز ویل سلف بیچاره آگاهی درستی درباره خود ندارد.
واقعیت این است که نویسندگان همواره با بیم و هراس به نوشتههای اورول نزدیک میشوند، آن هم نه بهخاطر اینکه او رماننویس بسیار بزرگی بود بلکه بهخاطر اینکه مقالههای او در بهترین حالت به هیچوجه قابل تغییر و حک و اصلاح نیستند. اگر کارتان در زندگی استفاده از کلمات باشد، هر چقدر هم که محقر، جورج اورول ارباب شماست و بهترین مقاله او هنوز هم «سیاست و زبان انگلیسی» است.
در این مقاله که سال 1946 نوشته و بسیار تحسین شده، اورول با وضوح تحسینبرانگیزی درباره ضرورت استفاده از زبان شفاف مینویسد؛ زبانی که معنی و منظور انسان هیچوقت در میان مهیی از کلیشهها و بیدقتیها گم نشود.
یکی از چیزهایی که او میگوید نویسندهها باید از آن دوری کنند انتخاب لغات متظاهرانه است.
ویل سلف، بهتازگی اورول را یک فاضل متوسط نامیده و میگوید آنهایی که از پندهای اورول پیروی کردند نیز چیزی در همان متوسط بودن او هستند. اما منتقد دیگری او را به یک لشکر تکنفره مدرنیست تشبیه کرده که قصد دارد تا سال 1922عقب برود و در آغوش جیمز جویس قرار بگیرد.
جالب اینکه کتاب جدیدی به قلم اوون جونز، روزنامهنگار که پنگوئن آن را منتشر کرده و در معرفی نویسنده وی را «اورول نسل ما» خوانده بود، موجب شد تا این ناشر از تمام خندهها و مضحکههایی که بهوجود آمده بود چنان خجالتزده شود که به فکر طراحی دوباره جلد کتاب بیفتد.
منتقد مدافع اورول مینویسد یک شیر هر اتفاقی که بیفتد باز هم شیر باقی خواهد ماند، حتی اگر چند زنبور کوچک هم نیشش بزنند.