انسان بنا بر سرشت و فطرتی که دارد به دنبال ارتقاء جایگاه اجتماعی خود است. تفاوتی ندارد که این افراد از چه قشرو مسلکی از جامعه باشند. این یک نیاز همگانی است حتی میتوان دلیل اصلی وجود بسیاری از تشکلها را نیز به تامین این نیاز فطری ارتباط داد.
دستاویز انسانها برای تثبیت جایگاه اجتماعی به دو بخش اقتصادی و اجتماعی تقسیم
میشود.
هر یک از این دو بخش ذکر شده نیز معیارهای خاص خود را دارند. به عنوان مثال بخش اقتصادی شامل شغل، ماشین و... میشود اما اجتماعی بیشتر به سطح تحصیلات و میزان مقبولیت میان مردم باز میگردد.
اگر برای تفهیم بهتر مطلب هرم نیازهای «مازلو» را معیار قرار دهیم، انسانها پس از تامین نیازهای اولیه و غریزی مانند خوراک، پوشاک به نیازهایی مانند ارتباطات اجتماعی، عزت نفس و شکوفایی فردی روی میآورند.
این نیازها در وجود تمامی انسانها نهادینه شده است و افراد پس از مسائل اقتصادی به دنبال راهی برای تثبیت جایگاه اجتماعی خود هستند؛ دراین شرایط پای تشکلها به عنوان راهحل این موضوع به میان میآید. اشخاص برای تثبیت جایگاه اجتماعی خود در این مرحله نیز به نوعی گرایشهای خود را دنبال میکنند.
به عنوان مثال؛ شخصی که دغدغههای اجتماعی دارد وارد این تشکلها و برخی دیگر مانند بسیاری از بازاریها وارد اتحادیهها میشوند چراکه نسبت به صنف و اتحادیه خود عرق و تعصبی دارند و میخواهند برای هم نوعان خود قدمی بردارند و مقبولیتی در میان آنها
بیابند.
تمام افرادی وارد تشکلها میشوند در مجموع دغدغه اجتماعی دارند اما در حوزههای متفاوتی فعالیت میکنند به عنوان مثال از کسی که تا به امروز فعال اقتصادی بوده است نمیتوان انتظار داشت به جمع افرادی بپیوندد که در آخر هفتهها در کوه به جمعآوری زبالهها میپردازند این اقدام هرچند اشتباه نیست اما بعید است.
هر فردی بنابر عقاید فردی خود پس از اینکه از نظر مالی تامین میشود در حوزه مدیریتی تخصص خود وارد میشوند.
در این خصوص باید گفت محدودیتی که در تعیین اعضای هیات رییسه وجود دارد نیز در این میان بیتاثیر
نیست.
به عنوان مثال اعضای هیات رییسه تنها 5 تا 7 نفر هستند این محدودیت به خودی خود نوعی رقابت را در انتخابات به وجود میآورد. در این میان نمیتوان منکر این موضوع شد که تعدادی از افراد سعی میکنند از طریق روابطی در این جایگاه به دست آورند و در تسهیل برخی از فعالیتهای خود از آن استفاده کنند اما با توجه به مشاهداتی که من در این سالها در این زمینه داشتهام روسای بسیاری از اتحادیهها به دلیل زمانی که در بسیاری از جلسات و نشستها از دست میدهند از آن شغل اولیه خود که فعالیت اقتصادی است باز میمانند.
بنابراین این افراد از نظر اقتصادی متضرر میشوند و تنها محرکی در این میان برای این اشخاص میماند همان جایگاه و منزلت اجتماعی است.