وقتی از کارآفرینی حرف می‌زنیم، دقیقا از چه حرف می‌زنیم؟

۱۳۹۴/۱۰/۱۹ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۳۶۱۳۷

گروه اقتصاد اجتماعی |محمدمهدی حاتمی|

اگر کسی بود که می‌توانست راز موفقیت کسب و کارش را برای بقیه خلاصه کند یا به آنها یاد بدهد که چگونه به سرعت ثروتمند شوند، احتمالا همین فعالیت هم کسب و کار جدیدی برای او می‌شد و ثروتمندترش می‌کرد. عجیب نیست که مردم همیشه می‌خواهند یک‌شبه ره صد ساله بپیمایند و به دنبال کسانی هم می‌گردند که به آنها بگویند چگونه می‌توان این راه را به این سادگی طی کرد. به طاق رسیدن شهرت و محبوبیت استیو جابز، یکی از بنیانگذاران شرکت اپل را شاید بتوان ذیل همین نگاه بهتر بررسی کرد. جابز شاید هیچ تفاوتی با توماس ادیسون، اندرو کارنگی یا حتی بیل گیتس نداشته باشد، اما پس از مرگ به اندازه‌یی مشهور می‌شود که چهره‌اش روی تی‌شرت‌ها می‌رود و جملات قصارش در شبکه‌های مجازی به زبان‌های مختلف دست به دست می‌شود. فارغ از آنکه مرگ مردی ثروتمند و محبوب در میانسالگی می‌تواند دلسوزی‌ها بر انگیزد اما می‌توان پرسید اقبالی اینچنین چرا باید حول این شخصیت خاص شکل بگیرد؟ در این گزارش به بررسی تلقی‌های نادرست از کارآفرینی در ایران می‌پردازیم.

یک بررسی اجمالی نشان می‌دهد که بسیاری از پایگاه‌های اینترنتی ایرانی با موضوع کارآفرینی هم از این حد عبور نکرده‌اند و کارآفرینی را معادل یک‌شبه ثروتمند شدن یا چیزی شبیه به آن می‌دانند. واژه «کارآفرینی» معادل فرانسوی Entreprendre به معنای «متعهد شدن» اسـت. واژنامه دانشگـاهی وبستر نیز کارآفرین را کسی می‌داند که متعهد می‌شود مخاطره‌های یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل کند. اقتصاددانان نخستین کسانی بودند که در نظریه‌های اقتصادی خود به تشریح کارآفرین و کارآفرینی پرداختند. ژوزف شومپــیتر کارآفرین را نیــروی محرکــه اصلی در توسعه اقتصادی می‌داند و می‌گوید: نقش کارآفرین نوآوری است. از دیدگاه وی ارائه کالایی جدید، ارائه روشی جدید در فرآیند تولید، گشایش بازاری تازه، یافتن منابع جدید و ایجاد هرگونه تشکیلات جدید در صنعت و امثال آن، از فعالیت‌های کارآفرینان است. کـرزنر، از استادان اقتصاد دانشگاه نیویورک هم کارآفرینی را ایجاد سازگاری و هماهنگی متقابل بیشتر در عملیات بازارها می‌داند.

در ایران هم سال‌هاست که در کنار اوج گرفتن محبوبیت کتاب‌هایی در زمینه «روانشناسی عامیانه»، کتاب‌هایی با موضوعات مرتبط با موفقیت و کارآفرینی هم بازار گرمی پیدا کرده‌اند. کتاب‌هایی که به شما می‌گویند، چه کنید تا ظرف مدت کوتاهی از قله‌های موفقیت بالا بروید، پولتان را چند برابر کنید یا مدیر موفقی باشید. این کتاب‌ها عناوین جذابی هم دارند، مثل «هفت راز ثروتمند شدن»، «چگونه کسب و کار موفقی داشته باشید» و امثال آن. اطلاعاتی حتی غیررسمی از بازار فروش کتاب هم نشان می‌دهد که این دسته از کتب، طرفداران بسیار دارند.

کارآفرینی واقعا چیست؟

وقتی از کارآفرینی صحبت می‌کنیم، دقیقا از چه صحبت می‌کنیم؟ با محمد شکاری‌، کارآفرین 27 ساله تماس می‌گیرم و این پرسش را از او می‌پرسم. شکاری فارغ‌التحصیل مقطع کارشناسی‌ارشد در رشته الکترونیک از دانشگاه آزاد اسلامی است، اما فعالیت‌هایی که در حال حاضر انجام می‌دهد، ارتباط مستقیمی با رشته تحصیلی‌اش ندارد. او یکی از بنیانگذاران شرکتی تخصصی در زمینه طراحی اینفوگرافیک است و افزون بر این، در زمینه تولید محصولات آموزشی علم-هنر اوریگامی فعالیت می‌کند؛ از طرفی به همراه گروهی از دوستانش، نخستین مرجع چندرسانه‌یی ترویج علم ایران را بر بستر اینترنت راه‌اندازی کرده است. او خود همه این کسب و کارهای به ظاهر دور از هم را به هم مرتبط می‌بیند و البته به همه آنها هم نگاهی تجاری دارد. از او می‌پرسم کارآفرینی چه تعریفی دارد و نیز اینکه چرا تعریف درستی از این حوزه در ایران وجود ندارد. می‌شنوم: «در ایران عملا تعریف نادرستی از کارآفرینی ارائه شده است و حتی کلمه entrepreneurship هم معنایی جز ایجاد کردن شغل و کار پیدا نکرده است. در حالی که مراد از این کلمه فقط این نیست که کسی کسب و کاری راه بیندازد و عده‌یی را هم استخدام کند. بگذارید این سوال را مطرح کنم که به نظر شما چند راه برای پول در آوردن وجود دارد؟ نخستین و راحت‌ترین روش پول در آوردن کارمندی است؛ یعنی همیشه برای دیگران کار می‌کنیم. روش دوم خویش‌فرمایی (Self-Employee) است که شخص برای خودش کار می‌کند. روش سوم «کارآفرینی» است. البته واقعیتش این است که ما چیزی به عنوان کارآفرین نداریم؛ کارآفرینی در واقع دوره‌یی از فرآیند کارفرمایی است. یعنی کسی که هم خودش کار می‌کند و هم دیگران برایش کار می‌کنند. روش چهارم پول در آوردن، سرمایه‌گذاری است؛ یعنی پول برای ما کار می‌کند.»

او ادامه می‌دهد: «از طرف دیگر تلقی نادرستی وجود دارد که فقط هم مختص ایران نیست و در کل دنیا هم وجود دارد. این تلقی نادرست این است که فرد کارآفرینی که ایده‌یی نو در سر دارد، با نخستین تلاش موفق می‌شود؛ این در حالی است که بیش از 90 درصد از ایده‌های نویی که در قالب استارت‌آپ‌ها آغاز می‌شوند، شکست می‌خورند. جالب است بدانید شرکت Rovio 6سال تلاش کرد ولی 51 بازی ناموفق ساخت تا اینکه در نهایت با تکیه به تجربه این 6سال، توانست بازی موفق Angry Birds را منتشر کند.»


شکست‌های نوآورانه

از شکاری می‌پرسم دلیل این آمار بالای شکست استارت‌آپ‌ها چیست؟ او معتقد است ناآگاهی راه‌اندازان استارت‌آپ‌ها از ساز و کارهای تجاری و پارامترهای موفقیت در این زمینه عامل شکست آنهاست. «حالا باید دید این پارامترها شامل چه مواردی می‌شوند؟ تلقی نادرست دیگری که حول راه‌اندازی یک استارت‌آپ یا کارآفرینی وجود دارد این است که برای به اجرا در آوردن یک ایده نو، فرد حتما باید سرمایه کلانی داشته باشد، در حالی که اکثر نمونه‌های موفق استارت‌آپ در جهان، با سرمایه‌های بسیار کوچکی شروع به کار کرده‌اند ولی به ایده و پشتکار خود اعتماد داشتند و راه درست را پیش گرفتند.» شکاری به فیس‌بوک، اینستاگرام و توییتر به عنوان نمونه‌های موفقی از استارت‌آپ‌هایی که با سرمایه‌های کم و ابعاد کوچک آغاز به کار کردند، اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «یک کارآفرینی موفق باید در واقع با یک Business model یا یک مدل کسب و کار مناسب شروع به کار کند و نیازی به سرمایه‌های اولیه هنگفت وجود ندارد. استخدام نفرات هم می‌تواند در مراحل بعدی شروع شود.»

او ادامه می‌دهد: «یکی دیگر از عوامل شکست استارت‌آپ‌ها در ایران این است که برآورد نادرستی از جامعه هدف یا همان مشتری‌ها دارند. شما ممکن است ایده‌یی تجاری برای کل ایرانی‌ها داشته باشید و ممکن است مخاطب خود را محدود کنید به دانش‌آموزان پسر 15ساله ساکن شمال شهر تهران که خانواده‌های ثروتمندی دارند. در مورد اول شما مطمئنا باید تبلیغاتی در سطح کشور و مثلا در تلویزیون داشته باشید و طبیعی است که سرمایه فراوانی را هم برای این کار باید کنار بگذارید و احتمال سود و زیان گسترده را هم در نظر داشته باشید.» شکاری به «ارزش پیشنهادی به مشتری» هم اشاره می‌کند و می‌گوید: کارآفرین باید بداند که قرار است طرح و ایده او چه ارزشی را به مشتریانش ارائه بدهد. «ارزشی که فیس‌بوک به گروهی از مشتریانش ارائه می‌کند امکان ارتباط با دیگران و به اشتراک گذاشتن داده‌هاست. تلگرام هم همین ارزش‌ها را به صورتی دیگر ارائه می‌کند و امکان به اشتراک گذاشتن فایل‌ها و متون در گوشی‌های هوشمند را فراهم می‌کند. جالب اینجاست که برای مثال، راه‌اندازان فیس‌بوک و اینستاگرام، جامعه هدف کوچکی را در ذهن داشتند و تنها بعد از ورود سرمایه‌گذاران به پروژه‌ها بود که دامنه فعالیت آنها تا این حد گسترده شد. نکته مهم علاوه بر اینها این است که باید کانال و شیوه ارتباط با مشتری هم به خوبی شناسایی بشود. کارآفرین ممکن است بخواهد خدمت مورد نظرش را در فضای مجازی ارائه کند یا در قالب کالا در قفسه‌های فروشگاه.»


مشتری‌هایی که همیشه می‌مانند

شکاری معتقد است کارآفرین باید پیش از هر چیز، ایده خلاقانه‌یی داشته باشد و جذب سرمایه‌گذاران برای پیشبرد پروژه‌ها، تنها به شرط داشتن ایده خوب محقق می‌شود. «کارآفرین ممکن است مجبور باشد برای مدت‌ها، به اصطلاح فقط از کیسه بخورد و از جیب خرج کند. کار باید به نقطه‌یی برسد که کارآفرین بتواند نمونه اولیه‌یی از ایده‌اش را به سرمایه‌گذار ارائه کند و با در نظر گرفتن نسبت هزینه به درآمد، طرح را برای سرمایه‌گذار توجیه کند. روی دیگر سکه در نظر گرفتن این نسبت این است که اگر کارآفرین نتواند توازن قابل دفاعی از نسبت هزینه‌ها به درآمدها را برای سرمایه‌گذار توجیه کند، او هم به هیچ‌وجه راغب به سرمایه‌گذاری نخواهد بود.»

شکاری ادامه می‌دهد: «نکته مهم دیگر این است که کارآفرین بتواند ارتباطش را با مشتری‌هایش حفظ کند. در واقع این مهم است که ارتباط با مشتری‌ها نوسان نداشته باشد تا عمر پروژه هم کوتاه نشود. حفظ ارتباط با مشتری هم می‌تواند از راه‌های مختلفی صورت بگیرد، مثلا از طریق ارائه مزایا و تخفیف‌ها. علاوه بر این داشتن تیم خوب که اعضای آن از نظر مهارت‌ها و دیدگاه‌ها مکمل یکدیگر باشند و با همدلی در کنار هم به پروژه خود وفادار بمانند، از عناصر مهمی است که می‌تواند منجر به موفقیت شود.» شکاری می‌گوید: کارآفرینی را باید یک تجارت و یک فرآیند منطقی دید و نه فرآیندی از سرمایه‌گذاری کلان که حتما به سودآوری خواهد رسید. «کارآفرینی در واقع از همان قواعد تجارت تبعیت می‌کند، حالا ممکن است در کنار این فرآیند افرادی هم به کار گرفته بشوند یا نشوند، اما مهم این است که همه‌چیز بر مبنای اصول تجارت و کسب سود پیش برود.»

مشاهده صفحات روزنامه

ارسال نظر