جنوب آفریقا، منطقهای است که به اشتباه کشف شد. بعد از درگیری امپراتوری عثمانی و کشورهای اروپایی در قرن پانزدهم، ترکها راه عبور از کانال سوئز را بر کشتیهای اروپایی بستند. اینگونه شد که اروپاییان برای به دست آوردن ادویه، که آن زمان اهمیتی معادل نفت امروز داشت، ناچار شدند راهی جدید برای رسیدن به آسیای دور کشف کنند.
کشتیهای اروپایی برای یافتن ادویه، وادار به پیمودن راهی دراز شدند. راهی که قاره آفریقا را دور میزد. در مسیر آسیا، اروپاییان خسته چندین استراحتگاه در سواحل آفریقایی بنا کردند. اما بعد از مدتی متوجه شدند که آفریقا، از منظر استعداد منابع دستکمی از آسیا ندارد. وقتی هلندیها در سواحل غربی آفریقا از کشتی پیاده شدند، به یک بومی آفریقایی برخوردند و از او نام سرزمین را پرسیدند. بومی آفریقایی زبان هلندی نمیدانست و گمان برد که تازهواردان نام حاکم را میپرسند. بنابراین اسم موسی بن بیک، که یکی از حاکمان سلسله شیرازیان زنگبار بود را بر زبان آورد. این بود که آن سرزمین موزامبیک نامیده شد. با این حال اروپاییان موزامبیک را مانند باقی مناطق جنوب آفریقا، سرزمین نو محسوب کردند و خود را کاشفان آن نامیدند. بنابراین طبق رسوم مرسوم اروپایی، حق بهرهبرداری از منابع آن سرزمین نیز به نام اروپاییها سند خورد. امروزه بیش از 500 سال از آن روزگاران میگذرد. اکنون 10 کشور بوتسوانا، مالاوی، لسوتو، سوازیلند، زامبیا، نامیبیا، آنگولا، موزامبیک، زیمباوه و آفریقای جنوبی، منطقه جنوب آفریقا را تشکیل میدهند و این منطقه در سطح جهانی از اهمیتی
استراتژیک برخوردار است. چراکه صاحب منابعی غنی و ثروتی گسترده است. هرچند که مردم این منطقه، سهم چندانی از ثروت خود نمیبرند.
آفریقا آنقدرها سیاه نیست
آنچه بالاتر خواندید، گوشهیی از گفتههایی بود که در مراسم رونمایی از کتاب «سالهای زیمبابوه» مطرح شد. امیربهرام عرباحمدی، رایزن سابق فرهنگی ایران در کشورهای تانزانیا و زیمبابوه و رییس گروه مطالعات جنوب آفریقا در دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران، نویسنده این کتاب است و سخنران اصلی این مراسم نیز به حساب میآمد. عرباحمدی بعد از معرفی کوتاه کتاب و ارائه خلاصهیی از تاریخ جنوب آفریقا، با لحنی محافظهکارانه به تشریح جایگاه کنونی این منطقه در معادلات سیاسی و اقتصادی بینالمللی پرداخت و بالطبع بخش مهمی از سخنان او، مرتبط با روابط ایران با کشورهای جنوب آفریقا بود. به گفته او، چهرهیی که از آفریقا در ذهن مردم ایران ترسیم شده، سیاه و منفی است و این چهره با واقعیت آفریقا تفاوتی فاحش دارد. عرب احمدی، علت اصلی این اتفاق را جو غالب رسانهیی دانست و گفت که هدف، دور نگاه داشتن سایر کشورها از کشورهای آفریقایی و نگاهداری انحصار بهرهبرداری منابع این قاره غنی در دستان چند کشور صاحب رسانه است. البته او، غربیها را تنها مقصر پیدایش این جو رسانهیی به حساب نیاورد. « متاسفانه، رسانههای گروهی کشور و حتا صدا و سیمای ملی نیز
در ترسیم چهره منفی از آفریقا نقش دارند.»
گنجی که خاک میخورد
یکی دیگر از سخنرانان مراسم، حسن حمیدینیا بود. او که کرسی استادی دانشگاه تهران در اختیار دارد، سالها به عنوان کارشناس مسائل آفریقا در وزارت خارجه فعال بوده است. او سخنان خود را با لحنی تند و کوبنده آغاز کرد و به انتقاد از وضعیت بد پژوهشهای منطقهیی در ایران، به خصوص در مورد منطقه جنوب آفریقا پرداخت. به عقیده او جایگاه کتاب و کتابخوانی در ایران بسیار پایین آورده شده و «وضعیت اسفناک کنونی» ناشی از همین واقعیت است. اما انتقاد اصلی او، عقب ماندن ایران از رقبای منطقهیی و بینالمللی در عرصه تجارت و سرمایهگذاری در آفریقا بود. حمیدینیا در ادامه به ارائه اطلاعاتی در مورد کشورهای جنوب آفریقا پرداخت و علل اهمیت پرداختن به این کشورها را برشمرد. به گفته او، منطقه جنوب آفریقا از منظر توسعه زیرساختها و وضعیت آب و هوایی نسبت به مناطق غرب وشرق آفریقا اولویت دارد و برای تجارت و سرمایهگذاری مناسبتر است. منطقه سرشار از منابع گوناگون است و خاک بسیار حاصلخیزی دارد. همچنین تنوع آبهوایی این منطقه در فواصل کم، در سطح جهانی بینظیر است.
مساله دیگری که حمیدینیا به آن اشاره کرد، جغرافیای سیاسی منطقه جنوب آفریقا بود. به عقیده این استاد دانشگاه، نظام منطقهیی این محدوده که در آن یک کشور قطب یا همان آفریقای جنوبی به ساماندهی اوضاع منطقه میپردازد، در سطح جهانی یکی از نوادر نظامهای منطقهیی محسوب میشود و میتواند الگویی مناسب برای منطقه خاورمیانه باشد. این نظام از تصمیمسازی سیاسی آغاز شده و با مدیریت عملکرد اقتصادی ادامه یافته است. تازهترین اقدام این نظام، مدیریت آب منطقه جنوب آفریقا است. سازمان مشترک رودخانهها در این منطقه قصد ساماندهی عرضه آب در کشورهای مختلف را دارد. اقدامی که میتواند راهکاری مناسب برای کشورهایی که حوزههای آبی مشترک دارند، محسوب شود. کارشناس سابق وزارت خارجه، همچنین به مساله زندگی مسلمانان در جنوب آفریقا اشاره کرد و گفت که این منطقه تنها منطقه ایست که بعد از حضور اقلیت مسلمان، هیچگونه تنشی را تجربه نکرده است.
حمیدینیا نهایتا به بررسی علل عقبماندن ایران از رقبای خود در منطقه جنوب آفریقا پرداخت. در نظر او، یکی از علل اصلی این واقعه که علتی بنیادین به شمار میآید، نوع نگاه کشور به جنوب آفریقا و نداشتن تمایل برای همکاری بیشتر با کشورهای این قاره است. این نگاه در حالی وجود دارد که امریکا و اروپا سالهاست به بهرهبرداری از منابع آفریقا مشغولند و کشورهای تازه واردی مانند چین و ترکیه نیز در سالهای اخیر، بهشدت در این حوزه فعال شدهاند. علت دیگر، ضعف حوزه پژوهش و نبود اطلاعات کافی از جنوب آفریقا است. علتی که او چندان به رفعش امیدوار نیست. «با وجود کمبود بودجه و وضعیت نابسامان معاونت آموزش و پژوهش امور خارجه، چندان نمیتوان به بهبود اوضاع پژوهش امید داشت.»پژوهش در ایران، مفهومی است که مظلوم واقع شده است. جدای از آنکه سهم بودجههای پژوهشی از بودجه کشور کم است، بودجه اختصاص یافته به رشتههایی مانند مطالعات جهان در مقایسه با بودجه رشتههای فنی بسیار ناچیز به شمار میآید. درحالی که مطالعات منطقهیی و مطالعات جهان، از آن دسته علومی است که داشتنش به بهرهمندی کشورهای توسعه یافته منتهی شده و نداشتنش، به واگذاری منابع کشورهای
عقبمانده.