انسانیت مصدر جعلی از انسان است. تعریف انسان در وهله اول جنبه عینی وجود او را نشان میدهد و در گام بعدی ذهنیت انسان در ارتباط با مفهوم ذاتی او مشخص میشود. انسان بودن و انسانی فکر کردن یا به تعبیر دیگر «انسانیت» باوجود تفسیرپذیری مفاهیمی تازه نیستند. بدیهی است فرهنگ جوامع مختلف تعاریف کم و بیش متنوعی از انسانیت میدهند. میتوان انسانیت را جلوه پسندیده کششهای متعالی آدمی به سوی کمال شناخت.
با رویکرد حقوقی از دو جنبه میتوان به انسانها نظر کرد. یکی حقوقی که انسانها از آن برخوردار هستند. این حقوق نیز خود به دو دسته تقسیم میشود؛ یکی حقوقی که بهخاطر انسانیت انسانها به آنها باید تعلق بگیرد و در معاهدات مختلف بینالمللی بر آنها تاکید شده است. شاید اعلامیه جهانی حقوق بشر و دو میثاق بینالمللی حقوق سیاسی و مدنی و حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اصلیترین معاهدات بینالمللی در این زمینه هستند. دیگر حقوقی که انسانها باید از آن بهرهمند باشند حقوقی است که در ادبیات نوین به آنها حقوق شهروندی گفته شده است. حقوقی که فصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی به آنها اشاره کرده از قبیل حق آموزش، حق رسیدگیهای قضایی و حقوق دیگر اقتصادی و فرهنگی از این قبیل تلقی میشوند.
رویکرد دومی که علم حقوق به انسانها کرده است جرایمی است که ممکن است بر آنها ارتکاب یابد. این جرایم در علوم کیفری به دو دسته جرایم علیه روح و عقاید انسانها و جرایم علیه جسم و جان آنها تقسیم شدهاند. انعکاس جرم در حقوق جامعه ملل محدود نیست، زیرا از طرفی ابعاد آن بسیار و از سویی نتایج آن گسترده است.
سرگذشت توجه به جرایم ضدانسانی
بیتردید نمیتوان منکر واکنش وجدان آگاه جامعه بشری در طول تاریخ نسبت به اعمالی شد که غبار اندوه و ملال بر رخسار انسان نشانده است و او را به تفکر و عکسالعمل در سرکشیها و تجاوزات انسانها علیه یکدیگر واداشته است. تاریخ تفکر شاهد صادق این ماجراست و هرگز از تلاش در جهت واکنش نسبت به اعمال ضدبشری به ستوه نیامده است. در شناخت واقعیت این اعمال انسان عصر ما بیشتر مدیون وسایل ارتباط جمعی است که ستمگریها را آشکار و تجاوزات را برملا میکند. در دورههای قدیم و قبل از گسترش این وسایل و بهدلیل عدم ارتباطات جنایت علیه بشر در محدوده مکانی خاص در نطفه خفه میشد و فریادهای ستمکشان در حصار قلعههای جنگی یا زندانهای سهمگین به جایی نمیرسید. در دو جنگ جهانی بهخصوص جنگ جهانی دوم، مطبوعات، رادیو و سینما همآوا با دیگر انسانهای آگاه توانستند گوشههای دلخراش جنگ و تجاوز به حریم انسانیت را آشکار کنند و صدای گوشخراش نازیسم را که مدعی سلطه بر جهان بود، به گوش عالمیان برسانند و چه هنگام و چه پس از جنگ، پرده از اعمال جنایتکارانه بردارند. نباید فراموش کرد که این رسانهها خود در مواردی نیز بلندگوهای تبلیغاتی زورمداران و
شیطانصفتان بودهاند، اما خدمت غالب آنها بر آگاهی انسانها فراموشنشدنی است.
امروز نیز نقش این وسایل در آشکار کردن جنایات علیه انسانیت و جنایات جنگ با گسترش شبکههای تلویزیونی و مطبوعاتی فراوان به چشم میخورد. نگاهی کوتاه به آمار این دوره از ایام خشونت و وحشت در اردوگاههای نازیها همچنین گواهی یکی از سردمداران جنگ جهانی دوم، بازگوکننده این جنایات است. در اردوگاه آشویتز، چهار میلیون و هفتصد هزار نفر و در اردوگاههای تربلینکا، بلزک و ولزک سه میلیون نفر و در اردوگاه لوبلن دو میلیون نفر کشته شدند. گواهی «رودلف هس» از آخرین سردمداران نازیسم و فرمانده اردوگاه «آشویتز» خواندنی است.
وی در این مورد اذعان داشته: «در سال1941 به من دستور داده شد تا در «آشویتز» تسهیلاتی جهت کشتارجمعی بازداشتشدگان فراهم کنم. در این تاریخ سه اردوگاه کشتارجمعی در تربلینکا، بلزک و ولزک وجود داشت. من از تربلینکا بازدید کردم. فرمانده این اردوگاه برای کشتار از گاز سمی استفاده میکرد، اما من وقتی کشتار در اردوگاه «آشویتز» را شروع کردم، از نوعی اسید استفاده کردم که بین سه تا 15دقیقه طول میکشید تا بازداشتشدگان را بکشد. وقتی اجساد تخلیه میشدند، ماموران اختصاصی ما انگشتران را از انگشتان و طلاها را از دندانها بر میداشتند.»
موافقتنامه لندن
تهاجمات نیروهای رایش و تجاوزات مکرر به حریم انسانی هنگام جنگ جهانی، اندیشه اعمال کیفرهای سنگینی را برای مرتکبان این جرایم ایجاد کرد. اساسنامه ضمیمه موافقتنامه سال1945 منعقده در لندن بین کشورهای مقابلهکننده با آلمان هیتلری، در ماده c-6 خود سعی کرده تعریفی از این جرایم بهدست دهد. به این منظور که آنها را از جرایم جنگ تفکیک کند. اما درواقع بیشتر به احصای این جرایم پرداخته تا تعریف آنها. برخی حقوقدانان قایل به ارتباط بین جنایات جنگی و جنایات علیه انسانیت هستند و معتقدند که با قبول جنایات علیه بشریت به شکل مستقل خطر تسویهحسابهای سیاسی در سطح جهانی و مداخله کشورهای مختلف در این زمینه در امور یکدیگر ایجاد خواهد شد. به اعتقاد دیگران نمیتوان جرایم جنگی را نوعی خاص از جرایم علیه انسانیت دانست. شعبه جزایی دیوان کشور فرانسه نیز بر این عقیده است.
طبق ماده فوق، جرایم قتل، کشتار گروهی، به بردگی کشیدن، تبعید یا هر عمل غیرانسانی دیگر نسبت به غیرنظامیان همچنین شکنجه و آزار با انگیزههای سیاسی چه قبل یا در زمان جنگ، از جرایم علیه انسانیت است. بهعبارت دیگر جرایم علیه انسانیت لزوما مربوط به حالت جنگ نیستند و نه تنها بین افراد مختلف وجود دارند، بلکه این جرایم را بین تبعه یک دولت نیز میتوان دید. اما میتوان گفت این شمارش حصری نیستند و میتوان هم عقیده با برخی حقوقدانان، جرایم علیه انسانیت را توسعه و آنها را به هرگونه تجاوز عمدی تسری داد.