برنامههای پنجساله توسعه که بعد از انقلاب اسلامی در گردونه اقتصاد ایران قرار گرفتند، هدف رسیدن به توسعه به معنای جامع کلمه را دنبال میکردند و میکنند. بسیاری از دستاوردهای امروز کشور در بخشهای مختلف، نتیجه اجرای برنامههای توسعه بوده است. توسعه روستایی، یکی از مبانی اصلی توسعه است. چراکه با پرداختن به این موضوع، ضمن ایجاد موقعیت زندگی خوب برای بخش بزرگی از جمعیت، افزایش تولید بخش کشاورزی و امنیت غذایی جمعیت کشور تضمین خواهد شد. اما آیا توسعه روستایی، آنگونه که در برنامههای توسعه کشور مطرح شده با اصول و مبانی توسعه یکپارچه روستایی هماهنگ است؟ متن زیر خلاصهیی از گزارش مرکز پژوهشهای مجلس درباره جایگاه توسعه روستایی در برنامه چهارم توسعه است. گزارشی که نشان میدهد نگاه به توسعه روستایی در برنامههای توسعه پنجساله، اصولی و دقیق نبوده است.
توسعه یکپارچه روستایی، اهدافی بلندمدت را دنبال میکند. کاهش فقر جمعیت روستایی، تامین حداقلهای زندگی برای آنها، تغییر نوع جامعه روستایی از سنتی به مدرن، افزایش بهرهوری در تولید کشاورزی و حفظ محیط زیست، از جمله این اهداف هستند. توسعه یکپارچه روستایی ابعاد گوناگونی را در بر میگیرد. این ابعاد شامل سیاسی، کالبدی-فضایی، اقتصادی، اجتماعی-فرهنگی و محیط زیستی میشود. برای دستیابی به توسعه در جمعیت روستایی، باید تمام این ابعاد مدنظر قرار گیرد و شرایط برای رشد یکسان و هماهنگ آنها محقق شود.
این اتفاقی است که مرکز پژوهشهای مجلس مدعی است در برنامه چهارم توسعه رخ نداده. تمرکز برنامه چهارم، بر انجام فعالیتهای عمران روستایی بوده است. امری که نگارنده گزارش مرکز پژوهشها معتقد است نه تنها به توسعه روستایی منجر نمیشود، بلکه در چشمانداز بیست ساله نهایتا نقشی ضد توسعهیی را ایفا خواهد کرد.
یکی از نارساییهایی که برای مبانی مطرح شده حول محور توسعه روستایی در برنامه چهارم توسعه شمرده میشود، این است که طراحی برنامه مسالهگرا نبوده است.
مشکل دیگر، این است که متولی طراحی برنامه وزارت جهاد کشاورزی است و نگاه این وزارتخانه به مساله توسعه «بخشی» است. این در حالی است که توسعه روستایی نگاهی «منطقهای» میطلبد.
نبود یک سازمان که متولی پیگیری و نظارت بر امر توسعه روستایی باشد، از دیگر ایراداتی است که بر برنامه چهارم توسعه وارد میشود. گزارش پیشنهاد تاسیس سازمانی به نام سازمان توسعه روستایی را میدهد. این سازمان میتواند نیازهای هر بخش در فرآیند توسعه روستایی را شناسایی کرده و تامین این نیازها را به متولی آن بخش بسپارد. این عمل به نوعی «تقسیم کار» محسوب میشود و جدای از آنکه تحقق اهداف توسعه روستایی را ممکن میکند، موجب افزایش کارایی هر بخش و در نهایت تولید روستایی نیز خواهد شد.
نگارنده برای پیشبرد اهداف توسعه روستایی، تمرکززدایی و مشارکت بیشتر نهادهای مدنی را توصیه میکند. همچنین در نظر او، ایجاد تعادل بین جمعیت و فعالیتهای انسان در محیط یا همان آسایش سرزمین، حلقهیی مفقوده در زنجیره توسعه روستایی است که برنامه چهارم نیز به آن نپرداخته و مطرح شدنش در برنامه پنجم توسعه یک ضرورت به نظر میرسد.
نهایتا یک نارسایی مهم و ایراد تاثیرگذار که بر برنامه چهارم توسعه وارد میشود، این است که تنها راهی که برای رسیدن به سطح توسعهیافتگی در روستاها به آن اشاره شده است، رشد کشاورزی و ترویج فعالیتهای بهزراعی است. این در حالی است که توسعه یک مفهوم همهجانبه است و برای رسیدن به آن، باید عوامل مختلفی را مدنظر گرفت.
با اینکه مرکز پژوهشهای مجلس، به عنوان بازوی تحقیقاتی قانونگذاری ایران، ایراداتی اساسی و بنیادین به برنامه چهارم توسعه وارد کرده و اختلاف این برنامه را با اصول برنامهریزی یکپارچه روستایی نشان داده است، و با اینکه پیشنهاداتی کارا برای حرکت جوامع روستایی به سمت توسعه ارائه کرده، اما باز شاهد آن هستیم که در طراحی و تدوین برنامه پنجم توسعه، بخش بزرگی از عوامل موثر در توسعه روستایی مغفول مانده است. همین عوامل منجر شد که برنامه پنجم توسعه، حداقل از نظر دستیابی به اهداف توسعه روستایی آنچنان که انتظار میرفت موفق نباشد. باید دید که آیا بالاخره گوش شنوایی برای شنیدن نقطه نظرات کارشناسان توسعه روستایی پیدا میشود؟ یا باز باید شاهد هدر رفت منابع و نرسیدن به اهداف از پیش تعیین شده باشیم؟