در علم مدیریت گفته میشود انسانها غالبا محصول ساختارها هستند و رفتار آنها تابع الزامات، مقتضیات و قواعد ساختارهایی است که در آن بسر میبرند. وقتی ساختاری، اولویت را به مدیریت بیتجربه و کمدانش میدهد طبق قاعده باید منتظر عملکردهای ضعیف، قضاوتهای بیپایه، دانش محدود، تصمیمگیریهای کوتاهمدت و البته پیامدهای ناگوار باشد. نخستین عمل غیراخلاقی که صورت میپذیرد، گماردن افراد کمصلاحیت و فاقد اعتبار در صدر امور است. چه نهادی که سمت را اعطا میکند و چه مدیری که بدون صلاحیت و اعتبار لازم مسوولیت را میپذیرد، هر دو عمل غیراخلاقی انجام دادهاند. مرز بین غیراخلاقی و غیرعقلانی بسیار ظریف است. کاری خارج از قواعد و اصول چه در امور روزمره و چه در وزارت و مدیریت، خلاف اخلاق و عقل است. اعطای امتیاز و رتبه به یک کارمند یا مدیری که طی دوران کاری خود فعالیت مثمرثمری انجام نداده کاری غیرمسوولانه و خلاف اخلاق و اصول است. چون به جامعه، حقوق انسانهای دیگر و مصلحت عمومی و منافع ملی لطمه میزند و حریمهای اجتماعی را مخدوش میکند. هر چند ممکن است سخن بعدی، بعضی از خوانندگان محترم را ناخرسند کند ولی بهعنوان یک واقعیت میتوان
گفت که موضوع اخلاق در سوابق تاریخی ما، پرونده درخشانی ندارد و ضعف اخلاقی در شرایط کنونی تنها تشدید شده است. شاید به این جهت که جامعه اخلاق محور پیشدرآمدهایی دارد و خارج از عرف یا شریعت اگر آن پیشدرآمدها لحاظ نشود سخن گفتن از پیشینه فرهنگی یا معنوی و دینی چندان محلی از اعراب ندارد.
اگرچه پیشدرآمد اخلاق، اقتصاد و رفاه اجتماعی است اما در جوامعی دیده شده که این دو متغیر در شرایطی دچار اختلال شده اما ضرورت رفتار اخلاقی و لزوم قانونگرایی در آن رعایت شده است. مدیریت در این نوع جوامع به همان قواعد ساختارها مربوط میشود. شاهد مثال آنکه، در جریان سونامی سال ۲۰۰۹ میلادی ژاپن، همه دنیا با مفهوم بزرگی به نام «ملت ژاپن» آشنا شدند؛ مردمی که در سختترین شرایط، ارزشهای ملی خود را فراموش نکردند و تحسین جهانیان را دریافت کردند. دایره اخلاقگرایی و قانونمندی مردم ژاپن به نوعی بود که الزام نیاز به مدیریت بحران را غیرضروری کرد. اما چرا فرآیند رفتار غیراخلاقی و غیرقانونی در جامعه امروز تشدید شده است. به نظر، ریشه اصلی تشدید بیاخلاقی طی سالهای اخیر، کنار گذاشتن تخصص، اصالت فردی و خانوادگی و در نتیجه رشد تصاعدی پوپولیسم است. رشد قارچگونه افرادی که سوابق روشن تخصصی، علمی، اجرایی و تجربی ندارند باعث شده تا کیفیت تصمیمگیری و پیشبرد امور مدیریتی کشور بهشدت تقلیل یابد. نکتهیی جامعهشناسانه در رابطه با نسل جدید علمی و اجرایی کشور وجود دارد و آن اینکه این نسل تحصیلکرده داخل کشور طی سهدهه گذشته است و قاعدتا با توجه به حجم متون جدید و متفاوت بودن با نسلی که در گذشته و بعضا در خارج از کشور تحصیل و تجربه کسب کرده است، باید اخلاقیتر و معتقدتر باشد اما شواهد فراوانی در نهادهای اجرایی و دستگاه جدید دانشگاهی معرف این واقعیت است که نسل جدید بدون آن که بخواهد مراتب را طی و پشتوانههای فراوانی را جمع کند با سرعت زمانی و تراکم کاری ناکارآمد، ره 100ساله را میخواهد یک شبه طی کند. جالب اینکه در گذشته، تجار، مدیران، مهندسان، نویسندگان از اینکه دیگران نسبت به آنان چه تصویری دارند حساس بودند و سعی میکردند احترام و اعتبار خود را حفظ کنند. امروز تصویر، احترام و اعتبار به واسطه رواج ایده استفاده حداکثری از مدت زمانی حداقلی از اعتبار افتاده است. در گذشته در کنار تحصیلات دانشگاهی، شخص شخصیت هم پیدا میکرد. هماکنون عمدتا دانشگاه به یک نهاد انتقال مواد خام کهنه تبدیل شده است. بخشی از علیت این وضعیت نسل جدید، فقدان ارتباطات بینالمللی برای محک خوردن از یک طرف و اولویت پیدا کردن مواضع اجتماعی بر تخصص از طرف دیگر است. تخصص پیدا کردن حداقل نتیجه 20سال زحمت است ولی پنهان ماندن و شست مدیریتی مورد وثوق برای دستیابی به امکانات و سمتها چندان انرژی نمیخواهد. یک مهندس متبحر، یک نویسنده زبده، یک صنعتگر موفق و یک سیاستمدار هوشمند محتاج چاپلوسی، هیاهو، تبلیغ، دروغگویی و تخریب دیگران نیست تا آنکه استوار و قائم باقی بماند. فرد ضعیف و بدون پشتوانه باید دایما نمایش دهد تا مورد توجه قرار گیرد. یک برند معتبر آموزشی یا صنعتی نیازی به تبلیغ و نمایش ندارد چون کیفیت آن، اعتماد و احترام میآورد. برندهای معتبر و فراگیر ملی قائم به خود است و نیازی به تخریب دیگران ندارد. رابطه میان انسانها هم به این صورت است و به همین دلیل جامعه سالم و جامعه اخلاقی، جامعهیی است که در آن باسوادترینها، داناترینها، متخصصترینها و با اصالتترینها بر مصدر امور باشند تا حتی در خلوت، اصول، اعتقادات، آداب و اخلاق را رعایت کنند و برای دیگران الگو باشند. معمولا سالها بلکه دههها میگذرد تا سجایای اخلاقی، افق بینش و عملکردهای ماندنی انسانهای بزرگ شناخته شود. به نظر میرسد نسلهای فعلی حتی قبل از دوره میانسالیشان، تمامی نقیصههای خود را نمایان کنند.