درآمدهایی که به اموال منقول تبدیل نمی‌شود

۱۳۹۴/۰۸/۲۴ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۳۲۹۸۱

گروه اقتصاد کلان مرضیه امیری

همه ماجرا از کودتای هفت‌ ثور افغانستان در سال 57 آغاز شد؛ کودتایی که افغانستان را به میدان جنگ سرد شرق و غرب تبدیل کرد و نتیجه آن آوارگی میلیون‌ها افغان بود. چاره‌یی جز مهاجرت نمانده بود و وجود فرهنگ و زبان مشترک، از ایران و پاکستان می‌توانست مقصدی مناسب برای یافتن کار و دستمزد خوب بسازد. در آن بازه زمانی 3میلیون افغان به ایران مهاجرت کردند و نظام جمهوری اسلامی مقرر کرد بعد از بهبود شرایط امنیتی داخل افغانستان مهاجران به کشور خود بازگردند. با پیروزی مجاهدین در افغانستان موج بازگشت به وطن برای افغان‌های پناهنده به ایران آغاز شد اما با سرگیری جنگ‌های داخلی و سپس جنگ با طالبان این روند متوقف و ایران به وطن دوم این مهاجران تبدیل شد. در تمامی این سال‌ها دولت‌های حاکم در ایران تلاش‌های زیادی برای بازگرداندن این مهاجران به کشور مبدأ کردند؛ از برنامه‌های اخراج صددرصدی آنها گرفته تا ممنوعیت ورود آنها به پارک‌های برخی شهرها در روز 13بدر (سال 92)؛ اما وضعیت تغییری نکرد و هنوز هم طبق اعلام‌های رسمی 3میلیون نفر مهاجران افغانی در ایران زندگی می‌کنند.

«جامعه خاموش و زندگی زیرزمینی» این تصویر زندگی افغان‌ها در ایران است. هیچ آمار و ارقام مستندی از تعداد مهاجران افغان و میزان دستمزد آنها موجود نیست، هر عدد و رقمی هم که تا به‌حال مطرح شده نه از یک نهاد آماری بلکه از قول مسوولان بوده است. امسال عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور تعداد مهاجران افغان را 2میلیون و 500هزار نفر اعلام کرده که در این میان یک میلیون نفر از آنها کارت حضور و اقامت دارند، 450هزار نفر گذرنامه دریافت کرده‌اند و ورودشان به کشور قانونی است و باقی افراد به شکل غیرقانونی زندگی می‌کنند. با استقرار افغان‌ها در شهرها و روستاهای ایران فعالیت آنها برای یافتن شغل و تامین معاش شروع شد اما از همان آغاز ورود، سهم آنها از بازار کار مشاغلی بود که کمتر ایرانی حاضر به پذیرش آن شغل است و کارفرمای ایرانی هم ترجیح داد به جای استخدام نیروی انسانی بومی، مهاجران افغان را به کار بگیرد تا هم با دستمزد پایین‌تر و هم بدون پرداخت حق بیمه از هزینه‌های تولید خود بکاهد.

زهرا کریمی، معاون وزیر کار تعداد شاغلان افغانستانی در بازار کار ایران را حدود 890هزار نفر اعلام کرده است که با احتساب کار کودکان و زنان افغان به بیش از یک‌میلیون نفر می‌رسد. 86درصد مردان و 40درصد زنان افغان (زیر 16سال) مشغول قالیبافی هستند و مهاجران افغان بالای 16سال هم عمدتا در کارهای ساختمانی، کارهای مربوط به بخش کشاورزی در قالب علوفه‌چینی و کارهای خدماتی همچون نظافت مشغول به کار هستند. به گفته کریمی براساس سهم مهاجران افغان در تولیدناخالص داخلی، 6/24درصد آنها در استان تهران، 5/6درصد در اصفهان، 3/4درصد در خراسان و 7/1درصد در استان سیستان‌وبلوچستان پراکنده هستند. در چند سال اخیر مطالبه دولت ایران برای بازگشت افغان‌های به کشور خود جدی‌تر شده است و استدلال مسوولان هم این است که نیروی کار افغان عرصه حضور بیکاران ایرانی در بازار کار را تنگ کرده است اما هنوز هم در میان مسوولان کسانی هستند که مخالف چنین استدلالی‌اند. معاون وزیر کار معضل بیکاری در کشور را ریشه‌یی‌تر از دلایلی مانند وجود کارگران افغانی می‌داند و اعلام کرده است در استان‌های اصفهان، تهران، خراسان، سمنان، قم، کرمان، مرکزی، هرمزگان و یزد در مجموع 321 هزار و 705 نفر افغانستانی و 600 هزار و 61 نفر بیکار بی‌سواد و کم سواد وجود دارد. بنابراین حتی اگر کارگران افغان بی‌سواد و کم‌سواد را هم به‌کار نگیریم باز هم تعداد کارگران ایرانی بی‌سواد و کم‌سواد بیشتر است و همه آنها اگر هم بتوانند جای افغان‌ها را پر کنند، باز هم بخشی از بیکاران ایرانی کم‌سواد و بی‌سواد نمی‌توانند جذب بازار کار شوند.

درآمدهایی که جزو درآمدهای مالی کشور به حساب نمی‌آیند

اما علی‌اصغر سعیدی، نیروی کار ارزان را منفعتی بزرگ برای اقتصاد می‌داند که در ایران از این امکان استفاده‌یی نمی‌شود. او در گفت‌وگو با «تعادل» به تجربه کشورهای توسعه‌یافته در مهاجرت اشاره می‌کند و می‌گوید: «در اغلب این کشورها مهاجران نیروی کار ارزانی و به‌دنبال آن کاهش هزینه‌های تولیدی را نفعی بزرگ برای اقتصاد ملی تلقی می‌کنند اما در ایران ما با جمعیت 3میلیون‌نفری روبه‌رو هستیم که بخش اعظمی از اقتصاد غیررسمی را تشکیل می‌دهند و درآمدهای آنها جزو درآمدهای مالی کشور محاسبه نمی‌شود. نتیجه چنین فرایندی باعث می‌شود که درآمد این جمعیت به اموال منقول تبدیل نشود و آنها به‌دلیل نداشتن اوراق شناسایی به‌جای خرید خانه و ماشین، خرید طلا را برای پس‌انداز و سرمایه‌گذاری انتخاب کنند.» این استاد دانشگاه تهران در حوزه برنامه‌ریزی و رفاه اجتماعی؛ شفافیت درآمدهای مهاجران افغان را امکانی برای وضع مالیات و جذب سرمایه می‌داند که دقیقا آن‌چیزی است که اکنون دولت ما به‌دلیل مشکلات اقتصادی به آن احتیاج دارد. طبق آمارهای رسمی نزدیک به 30هزار زن ایرانی با مردان افغان ازدواج کرده‌اند اما فرزندان آنها از داشتن شناسنامه محروم هستند. این موضوع بدنه روشنفکر جامعه را هم به تلاش واداشت و 50نفر از روشنفکران طی یک نامه از دولت درخواست کردند اقدام به صدور شناسنامه برای آنها کند. علی‌اصغر سعیدی با اشاره به این نامه می‌گوید: «اگر به فهرست امضاکنندگان این نامه توجه کنیم طیفی از لیبرال‌ها تا چپ‌گرایان را در آن میان می‌بینیم. این نکته به ما نشان می‌دهد طبقه روشنفکری ما بحث و مناقشه بر سر این موضوع را خاموش‌کرده‌اند. درصورتی که در کشورهای توسعه‌یافته بخشی از محافظه‌کاران فکری و سیاسی نسبت به مهاجرت عکس‌العمل نشان می‌دهند و نگران تغییر موقعیت ساختار موجود هستند.»

نبود گفتمان روشنفکری درباره مهاجرت افغان‌ها

از دید علی‌اصغر سعیدی دلیل نگاه تحقیرآمیز توده مردم به مهاجران افغان، نبود گفتمان روشنفکری در این خصوص است. او با اشاره به سیل مهاجرت کنونی کشورهای خاورمیانه به غرب می‌گوید: «هیچ‌ یک از روشنفکران به این توجه نکرده است که در میان این خیل وسیع مهاجر به کشورهای اروپایی، تعداد زیادی افغان است که به‌دلیل نبود حق طبیعی سکونت و نداشتن حقوق اجتماعی در ایران به کشورهای غربی مهاجرت می‌کنند. اما جامعه روشنفکری ایران هیچ ‌عکسل‌العملی به این پدیده نشان نمی‌دهد اگرچه به مهاجرت سوری‌ها و لیبی‌ها به کشورهای اروپایی توجه زیادی نشان می‌دهند.»

نداشتن تجربه چند فرهنگی یکی دیگر از مسائلی است که این جامعه‌شناس در واکاوی نگاه ایرانی‌ها به افغان‌ها به آن توجه می‌کند. او عنوان می‌کند: «شناخت ما از اروپا و امریکا به مراتب بیشتر از شناخت نسبت به فرهنگ بلوچ‌ها، ترک‌ها، کردها و افغان‌هاست و دلیل آن ریشه در عدم امکان تبادل فرهنگی با این گروه‌های اجتماعی است. در جایی که یک جمعیت 3میلیون نفری یک کشور مدرسه جدا دارند و تازه امکان ثبت‌نام در مدرسه‌های ایرانی آن هم با شهریه‌های بالا پیدا کردند، نهادهایی که کارکرد آموزش دارند هم به وجود نمی‌آید و جامعه‌پذیری دو جمعیت ایرانی و افغان در کشور به‌صورت جداگانه اتفاق می‌افتد. پس نمی‌توان انتظار برقراری تعامل و دیدی همدلانه و انسانی میان آنها داشت و هر دو گروه فقط به تضاد منافع خود فکر می‌کنند؛ یکی تحقیر می‌کند و دیگری هم با طرد جامعه هیچ تعلق‌خاطری به آن سرزمین پیدا نمی‌کند.»

مشاهده صفحات روزنامه

ارسال نظر