کسانی که در حیطه مطالعات نظری بحث نهادگرایی را دنبال میکنند بر این موضوع واقفاند که اندیشمندان مکتب آلمان به نوعی پدران معنوی نهادگراهای قدیم و جدید هستند. هرچه اجرای سیاستها به نظریات آنان نزدیکتر باشد میتوانیم بیشتر بر همسویی دولتها با نهادگرایی را صحه بگذاریم.
اما پاسخ به اینکه امروز جایگاه نهادگرایی در اقتصاد ایران کجاست بحثهای مبسوطی میطلبد. نهادگرایی در ایران را میتوان از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داد اما به صورت اجمالی میتوان گفت که درمان درد اقتصاد کشور از تاکید بر عملکرد نهادها عبور میکند. نهادگرایی بازار در 25 سال گذشته با افتان و خیزان و شدت و ضعف فراوان در دستور کار قرار گرفته است و حاصل آن پسافتادگی در اقتصاد و ایجاد فاجعههای بزرگی انسانی، اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی بوده است و جز این، دستاورد دیگری نداشته است. علاوه براین، تجربه دیگری نیز در دوره هشت ساله 84 تا 92 از ضعف تمام شاخصهای اقتصادی به ثبت رسید. در این دوره یک اقتصادگرایی افسارگسیخته با رویکرد بنیادگرایی بازار شکل گرفت که امروز تبعات آن را به وضوح در تمامی عرصههای اقتصاد کشور میبینیم. آشکار است که قدرت تبیینی آموزههای نهادگرایی نسبت به همه گزینههای نظری دیگر از قدرت رقابت بسیار بالاتری برخوردار است. این آموزهها هم برای فهم چرایی گرفتاری اقتصاد ایران هم برای شناسایی کانونهای اصلی تمرکز جهت اصلاح مناسب است و نیاز به استفاده از آن برای رسیدن به توسعه پایدار احساس میشود. اما
متاسفانه امروز کسانی از طرف جریان فکری بنیادگرایی بازار از طریق مطرح کردن سهلانگارانه و بیپایه مفهوم نهاد و نهادگرایی در تلاش هستند که این آموزه نسبتا آبرومند را دچار اختلال کنند و دستاوردهای آن را بدون پایه و اساس جلوه دهند.