ارزیابی ترکیب سهامداران و فعالان بازار سهام در این روزها نشان میدهد که بازار دو گروه عمده سهامدار دارد و با این شرایط نمیتوان امیدوار به ورود گروه جدید به بازار داشت. یک گروه شامل تعدادی سهامدار حقیقی است که یا به دلیل ضررهای 40تا 50 درصدی جرات فروش و حتی نگاه کردن به سبد خود را ندارند یا اصولا تعدادی سهم بنیادی با DPS خوب در سبد دارند و سالانه چشم به سود نقدی مجمع دوختهاند و لذا به همین دلیل همچنان در بازار باقی ماندهاند. از سوی دیگر گروه دوم سهامداران، برخی نوسانگیرهای بازار با سرمایههای متوسط رو به پایین هستند که در بازار موج سواری میکنند. تحلیلهای تجربی نشان میدهد معاملات بیش از 50درصد این افراد به سود معناداری منتهی نمیشود و میتوان گفت نهایتا ضرر میکنند. البته منظور از ضرر در واقع ضرر حسابداری است چرا که ضرر اقتصادی همه سهامداران در این 2 سال بیش از 50 درصد بوده است چون همه سهامداران میتوانستند حداقل 2سال از سود بانکی بالای 20درصد استفاده کنند یعنی بالقوه بیش از 50درصد ضرر اقتصادی به سبد همه سهامداران کنونی وارد شده است یکی از معضلاتی که این روزها نفس بورس را گرفته و باعث شده از گوشه و
کنار بشنویم تعداد خریداران 6ماهه گذشته بورس کاهش یافته بلاتکلیفی درمورد تصمیم شورای پول واعتبار برای کاهش نرخ سود بانکی است. اگر نرخ سود بانکی به اندازه مورد انتظار کاهش مییافت و پول و تسهیلات و نقدینگی بیشتری با نرخ کمتر به بازار تزریق میشد، در آن صورت انتظار میرفت که بورس دچار تحرک و ورونق بیشتری شود.
اما در ماههای اخیر، همچنان شاهد بالا بودن نرخ سود بانکی هستیم و حتی نرخ بازار بین بانکی حدود 26درصد و نرخ جریمه اضافه برداشت بانکها از بانک مرکزی به نرخ 34 درصد، این پیام را به بازار داده که نرخ سود همچنان بالاست و خیال کاهش یافتن ندارد.
در ماههای گذشته فعالان بورسی به این نتیجه رسیدندکه مسوولان اقتصادی کشور قصد کاهش سود بانکی را ندارند و لذا ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است در نتیجه عدهیی حتی عطای نوسانات بورسی که با اخبار رفع تحریم همانند شوک به قیمتها وارد میشد را به لقایش بخشیدند و سرمایههای خود را آرام و بیدغدغه به بانکها منتقل کردند تا با سود ماهی 2درصد از بانکها رضایت نسبی کسب کنند.
این وضعیت برای سرمایهگذاران جدید بغرنجتر است چرا که کسی که به این بازار آلوده نباشد با این وضعیتی که برای بورس ساخته شده غیرممکن است حتی بخشی از سرمایه خود را وارد بورس کند.
نرخ خوراک پتروشیمی و پالایشی مشخص نیست بهره مالکانه معادن مشخص نیست این یعنی اوضاع 60درصد بورس کشور مبهم است، داستان زیاندهی و شایعات ورشکستگی خودروسازها و بانکها هم اضافه شده و تقریبا ورود سرمایه کذار جدید را به خواب و رویا تبدیل کرده است. اخبار رسیده از بسته جدید سیاستهای دولت نیز نشان میدهد که دولت تسهیلات ارزانقیمت را به بازار خرید کالا و خودرو تزریق خواهد کرد و این موضوع نمیتواند اثر مستقیم بر بورس داشته باشد و توان کارخانهها و شرکتها را بالا ببرد. در نتیجه از سیاستهای جدید نیز نمیتوان در کوتاهمدت، حمایتی برای بورس گرفت. واقعا چرا باید سرمایهگذار جدید قدم به این چاه ویل بگذارد؟ زیرا وقتی بانکها سود راحت و بدون ریسکی پرداخت میکنند سرمایهگذار جدید خیال ورود به بازار ندارد. تا زمانی که این مشکلات حل نشود، نقدینگی تازه به بازار نخواهد آمد و تا وقتی نقدینگی جدید تزریق نشود، رشد معناداری در شاخصهای بورس نخواهیم داشت. در میانمدت و بلندمدت نیز تا زمانی که فضای کسبوکار تغییر نکند و مشکلات ساختاری اقتصاد کاهش نیابد، نمیتوان انتظار تقویت بنیانهای تولیدی و صنعتی و شرکتهای بورسی را داشت و هر زمان که این شرکتها به صورت بنیادی دچار بهبود شوند، در آن صورت میتوان امید به آینده بورس داشت و فعالان اقتصادی نیز متناسب با بهبود عملکرد شرکتها، سرمایههای بیشتری را وارد بورس خواهند کرد.