نقاشان خیابانى رم و فلورانس پنهان نمیکنند درآمدشان در فصول توریستى روزانه حدود ٢٠٠یوروست... مشکل عدم حضور نقاشان ایران در خیابان چیست؟
ساعتهای دایرهیی با زمینه سفید رم که از یکسرى هستند و در همه پیادهروها نصباند و هشدار میدهند، بجنبید، خوشى کنید که فرصت دنیا با شتاب در گذر است به حوالى پنج عصر میرسند، دیگر همه آنها از راه رسیدهاند، هر یک چنان سریع بساط پهن میکنند که انگار آتلیه سیار شخصى خود آنهاست؛ یکى مجموعهیی پرشمار قلمموهای ریز و درشت با خود میآورد و آن یکى دو سه کارتن رنگ اسپرى؛ آنها نه تنها سد معبر به شمار نمیآیند بلکه شهردارى رم از آنان به عنوان سرمایههای معنوى شهر قدردانى میکند و خوب میداند آنها چه پولى به این شهر هدیه میکنند؛ صاحبان برندهاى لوکس خیابان «دل کورسو» در رم هم مفتخرند همسایگانى دارند که گوهر گرانقدر درون خویش را به توریستهای پولدار میفروشند؛ آنها دیدهاند چه بسیار کسان که پیشپرداخت نقاشى دادهاند و فرصت نیمساعته آماده شدن اثرشان را در مغازهها پرسه زدهاند و پولهای خوبى هم خرج کردهاند؛ ... پرسش جدى است که چرا چنین نشاط هنرى در خیابانهای تهران، اصفهان، شیراز و هر جاى ایران شاهد نیستیم؟ آیا انبوه نقاشان ما از کار پیش روى مردم واهمه دارند؟ آیا مانند چندین دهه پیش برخى میهراسند تکنیک خاصشان فاش شود و از نان بیفتند؟ یا شاید مشکل از قوانین شهرى است؟
نمیتوان کتمان کرد آنچه شهرهاى یاد شده را حائز موقعیت متفاوت در اروپا و دنیا کرده است انرژى و روح پرطراوتى است که به واسطه حضور پررنگ هنر در تن شهر جارى است؛ ایران که دستکم از منظر شمار هنرمندان با فراوانى روبهروست چرا از این تمهید کمهزینه اما پرفایده بهره نمیبریم؟
خوشبختانه اکنون چند صباحى است تکنوازان گیتار و ویلن و حتى گروههای کوچک موسیقى، مردم را در خیابانهای تهران میهمان ترانههایشان میکنند، از شما چه پنهان، راستش گاهى به سینما آزادى میرویم و فیلمى میبینیم به این شوق که بعدش جلو سینما دو سه ترانه زنده نوش کنیم.
چرا نقاشان از چنین راهکارى بهره نمیبرند؟
شاید باید از شهردارى، سازمان زیباسازى و سازمان فرهنگى هنرى شهردارى در راه تحقق این رفرم شهرى انتظارات جدى داشت.