مردی که تمام دین‌ها، رنگ‌ها‌ و زبان‌ها را دوست دارد

۱۳۹۳/۰۶/۲۴ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۲۸۱۷

مازیار معتمدی| شارل آزناوور خواننده 90 ساله فرانسوی از مشهورترین چهره‌های صلح و دوستی در جهان است.

او که خواننده ترانه‌های محبوبی است آهنگ‌هایی به زبان‌های اسپانیایی، روسی و ارمنی نیز در مجموعه آثارش دارد. اینها تنها نمونه‌یی از زبان‌هایی هستند که او هم با آنها صحبت می‌کند و هم آواز می‌خواند. این خواننده مشهور که با ادیت پیاف خواننده فقید هموطنش دوستی دیرینه‌یی داشت، یکی از بازماندگان نسل طلایی فرانسه است. او با ری چارلز دوست بود و با فرانک سیناترا رفیق و حالا سفیر ارمنستان در یونسکو است و نماینده دایم این کشور در سازمان ملل.

آزناوور در سنی که بیشتر افراد بازنشسته می‌شوند، جدیدترین آلبومش را قرار است در ماه دسامبر در پاریس ضبط کند. مردی که چشم‌هایی پر از احساس دارد و صدایی روح‌نواز، می‌گوید اگر مدام کار نکنیم و ایده‌های جدید نداشته باشیم، ذهن‌مان پیر می‌شود و این بدترین نوع پیر شدن است. او می‌گوید که زانوهایش اذیت می‌کنند، اما تا موقعی که ذهن کار کند همه‌چیز کار می‌کند.

شارل آزناوور در تازه‌ترین مصاحبه‌اش تاکید کرده که نقشه‌های بسیاری برای 10 سال آینده دارد و می‌خواهد تنها خواننده‌یی باشد که در 100سالگی روی صحنه آواز می‌خواند. می‌گوید فقط 10سال دیگر باید صبر کنم.

این فعال اجتماعی درباره نقشش در دنیای دیپلماسی می‌گوید به‌عنوان سفیر ارمنستان 12هزار نفر از مردم سوریه را به ارمنستان انتقال داده است. او که انجمنی به‌نام آزناوور برای ارمنستان دارد، کنسرت‌های خیریه برگزار می‌کند و هزاران بلیت می‌فروشد و از این طریق پول لازم برای فعالیت‌هایش را جمع‌آوری می‌کند. می‌گوید: من از هیچ‌کسی درخواست کمک خیریه نمی‌کنم، همه‌چیز از قلبم می‌آید و مستقیم می‌رود آنجا. او هر سال به ارمنستان می‌رود و تاکنون خانه‌های جدیدی برای مردم نیازمند ساخته و 47مدرسه و 3 مرکز جراحی را بازسازی کرده است.

آزناوور می‌گوید هیچ کاری به سیاست ندارد، چون نمی‌خواهد داشته باشد. او می‌گوید: در میان حضار هستم، من تمام دین‌ها، تمام رنگ‌ها و تمام زبان‌ها را دوست دارم.

آزناوور که سابقه بازی در بیش از 70فیلم را دارد، اکنون کمتر وقتش را صرف بازیگری می‌کند و به‌جای آن به نوشتن روی آورده است. او که همین چهار، پنج سال اخیر شروع به نوشتن کتاب کرده تاکنون هفت‌ کتاب نوشته و برای نخستین‌بار در حال نوشتن کتاب داستانی است. یک نمایش موزیکال او هم قرار است در برادوی

اجرا شود.

او در آلبوم جدیدش به گذشته پرداخته است؛ همان گذشته‌یی که در ترانه «لابوهم» از آن چنین یاد می‌کند: از روزگاری برای‌تان می‌گویم/ که زیر بیست ساله‌ها درکش نمی‌کنند/ روزگاری که در مونمارتر زندگی می‌کردیم/ و زیر پنجره‌های‌مان بوته‌های یاس آویخته بود/ و خانه ساده و کوچک ما/ پاتوق خوبی بود/ که کوچکی‌اش به‌نظر نمی‌آمد/ آنجا بود که ما یکدیگر را شناختیم/ من که فقیر بودم/ و تو که مدل نقاشی‌های من می‌شدی/ لابوهم، لابوهم/ یعنی ما خوشبخت بودیم/ لابوهم، لابوهم/ ما یک روز در میان غذا می‌خوردیم...

مشاهده صفحات روزنامه

ارسال نظر