دکتر نقیزاده، استاد دانشگاه میچی چی کوای ژاپن و مدیر گروه مطالعات ژاپن دانشکده مطالعات جهانی دانشگاه تهران در یک سخنرانی درباره «تفکرات اقتصادی و توسعه صنعتی ژاپن؛ خلاف قاعدهها» مولفههای صنعتی شدن ژاپن را بررسی کرد.
به گزارش روابط عمومی موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی، مدیر گروه مطالعات ژاپن دانشکده مطالعات جهانی دانشگاه تهران در این نشست که در موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی برگزارشد، گفت: دستکم 120سال است که پرسش چرا ژاپن پیش روی ما قرار دارد. پیروزی این کشور شرقی در سال 1905 همزمان با انقلاب مشروطه بر روسیه یکی از دلایل توجه ما به ژاپن بوده است. در کنار آن تحولات فناورانه این کشور نیز دلیل دیگر بوده است.
استاد دانشگاه میچی چی کوای ژاپن در بیان علاقهمندی تاریخی جامعه ایران به ژاپن به ترجمه قانون اساسی این کشور توسط فتحعلی آخوندزاده اشاره کرد و افزود: تجربه ژاپن آنقدر مهم است که این کشور را نه یک استثنا که به قاعدهیی در مباحث توسعهیی تبدیل میکند.
در ژاپن نیروی کار حکم ارزشمندترین دارایی بنگاه را دارد که باید حرمت آن حفظ شود. یعنی از نظر ژاپنیها، نیروی کار ابزار تولید برونزا نیست که بنگاه هر وقت بخواهد استفاده و هر وقت نخواهد، استفاده نکند. دارایی درونی بنگاه است که در چارچوب قرارداد مادامالعمر ارزش آن حفظ میشود. وی در توضیح سایر علل موفقیت ژاپن با اشاره به ایدئولوژی پنهان در این کشور گفت: توسعهخواهی که در مواردی به جنگ انجامیده، عامل رشد است و رشد از طریق توجه به منافع جمعی و سازمانی، اجزای سهگانه این ایدئولوژی است. تاریخ ژاپن به مراتب خونبار است. از سال 1895 تا 1945 پیدرپی با دولتهای مختلف درگیر جنگ بوده است با وجود این به جنگ به عنوان یک فرصت و عامل رشد نگاه کرده است.
مدیریت اقتصاد ملی در جهت رفع آلام و دردهای مردم ویژگی دیگر این تجربه است. در ابعاد دیگر لازم است، اشاره شود که بنگاههای ژاپنی به جای حداکثرسازی سود به حداکثرسازی ابعاد بازار ولو با سود اندک توجه دارند. همچنین در ژاپن شعاری وجود دارد مبنی بر اعتقاد به سازوکار بازار و ایمان به دولت. این یعنی دولت تکمیلکننده بازار است و نه جانشین آن و برعکس. نکته مهم در تجربه ژاپن این است که همه رشد این کشور را صرفا با استناد به عوامل تولید کار و سرمایه نمیتوان توضیح داد. در بررسیها نشان داده شده که 40درصد رشد ناشی از عوامل پسمان (عواملی چون نظم و انضباط اجتماعی و عوامل فرهنگی) است. نقیزاده دو عامل را در فروپاشی فئودالیسم در اواخر قرن 19 و گذار ژاپن به دوره صنعتی موثر دانست: یکی فشار خارجی و دیگری تحولات نهادی. فشار خارجی که با ورود کشتی امریکایی به آبهای ژاپن بعد از 250سال انزوای مطلق آغاز شد، موجب شد که ژاپنیها با انقلاب صنعتی آشنا شوند ولی در برابر آن، انقلاب سختکوشی را طرح کنند. بنابراین ساموراییوار تلاش کردند تا صنعتی شوند. تحولات نهادی که با انقلاب میجی همزمان با دوره ناصرالدین شاه آغاز شد زمینههای نهادی
پیشبرد فرآیند صنعتی شدن را فراهم کرد.
وی در مقام جمعبندی خلاف قاعدههای ژاپن را به این صورت برشمرد: 250سال از جهان منزوی بود. در دوره میجی نهادهای تسریعکننده رشد را فراهم کرد. نفوذ مارکسیسم موجب شد که از رشد سرمایهداری لگامگسیخته جلوگیری شود. ژاپنیها اعتقاد قوی به ضرورت پالایش در محل دارند؛ یعنی تنها مواد خام میتواند وارد و در داخل کشور تبدیل به کالاهای دیگر شده و صادر شود. در بنگاهها اولویت با کارمند سپس مشتری و در نهایت سهامدار است. درحالی که در امریکا سهامداران در اولویت هستند. به همین دلیل سود سهام در ژاپن پایین است. بنگاهها در ژاپن بانکمحور هستند و نه سرمایهمحور. بنگاههای خوشهیی (زایباتسوها و بعدا کی رتسوها) بانکهای خود را دارند.