اندیشکده واشنگتن در مقالهیی به قلم پاتریک کلاوسن مدیر تحقیقات این موسسه مینویسد: منابع افزودهیی که با توافق آزاد میشوند ایران را در وضعیتی بهتر قرار میدهند تا بتواند هزینه بیشتری را صرف اولویتهای مختلف خود کند اما میزان تاثیر این منابع بر سیاست خارجی ایران همچنان تصمیمی سیاسی خواهد بود نه اقتصادی. ثروت کلان اقتصادیی که ایران در پی توافق هستهیی به دست خواهد آورد، فرصتهایی را برای تهران رقم میزند. با این حال درک تاثیر این ثروت بر سیاست خارجی این کشور نیازمند توجه به زمینههایی در مورد اقتصاد ایران و فعالیت خارجی نظام است. این گزارش که توسط مرکز رصد اندیشکدههای استراتژیک اشراف ترجمه شده است، بدون تایید محتوا و تنها برای اطلاع مخاطبان توسط «تعادل» منتشر میشود.
نیازهای ایران حاد نیستند
ایران همانند کشورهای دیگر، نیازهای مبرم داخلی دارد که باید برای آنها هزینه بپردازد اما شرایط این کشور تحت تحریمها به آن بدی که گمان میرود نیست؛ در حقیقت شرایط ایران از بسیاری جهات با دولتهای غربی قابل مقایسه است. ابتدا زیرساخت را در نظر بگیرید. در سال ۲۰۱۳ انجمن مهندسان عمران امریکا تخمین زده که امریکا 3.6 تریلیون دلار را صرف نیازهای زیرساختی اجرا نشده خود کرده که معادل ۲۵درصد تولید ناخالص داخلی این کشور بوده است. در واقع به راحتی میتوان مدعی شد که زیرساختهای امریکا در شرایطی بدتر از ایران هستند. جمهوری اسلامی یقینا با سرعت بیشتری زیرساختهای خود را اضافه میکنند؛ ایران در حال ساخت مترو و بزرگراههای بیشتر از امریکا در شهرهای کوچکتر است و براساس آخرین دادههای پنج ساله آژانس اطلاعات انرژی امریکا، ایران ظرفیت تولید برق خود را با سرعتی بیش از هفت برابر امریکا افزایش داده است.
ایران از نظر رشد و مشکلات اقتصادی شباهت زیادی به امریکا دارد
دوم، ایران نیاز به ایجاد مسکنهای مناسب و فرصتهای شغلی بیشتری دارد اما امریکا نیز این مشکل را دارد. در حقیقت در تناسب با تولید ناخالص داخلی خلأهای ایران در این بخشها بیش از امریکا نیست. ایران با موفقیت سرمایهگذاریهای گستردهیی را در زمینه تولید انبوه مسکن انجام داده است؛ هرچند مسلما این سازهها طراحی نامناسبی داشته و به شکل بدی ساخته شدهاند و با توجه به کاهش جمعیتی که در سن کار هستند، نیازهای ایران برای سرمایهگذاری در زمینه ایجاد فرصتهای شغلی نیز به اندازه 10سال قبل نیست که افزایش جمعیت در دوره پس از انقلاب در این کشور با نرخ افزایش ۳درصد در هر سال پیش میرفت.
سوم، ایران برای تامین وجوه بازنشستگی نسلی که به سرعت رو به سالخوردگی میروند نیاز به میلیاردها دلار دارد. مجددا این نیز منحصر به ایران نیست؛ صندوقهای بازنشستگی عمومی امریکا حداقل ۳تریلیون دلار کمبود بودجه دارند و میتوان گفت نیازهای لازم برای تضمین بیمه تامین اجتماعی و خدمات درمانی مناسب نیز در هر دو کشور هماندازه است. متولیان سیستم تامین اجتماعی تخمین زدهاند که «تعهدات بدون بودجه برای دوره نامحدود» برای هر دو سیستم تامین اجتماعی و خدمات درمانی ۴۶تریلیون دلار است که بخش عمده آن برای آینده بسیار بسیار دور است.
بحران اقتصادی مختص ایران نبوده
و بر تمام جهان تاثیر گذاشته است
چهارم، رشد اقتصادی ایران اخیرا خوب نبوده اما همین مساله در مورد اقتصاد جهان نیز صادق است. کشورهای صنعتی پیشرفته در اثر بحران مالی ۲۰۰۸ ضربه سختی خوردند، صادرکنندگان نفت از کاهش قیمت نفت لطمه دیده و اقتصادهای نوظهور نیز با مشکلات زیادی روبهرو بودهاند. مسلماً ایران در سالهای ۲۰۱3-۲۰۱2 دچار بحران اقتصادی شدیدی شد و دو سال رشد ضعیف نتوانسته تولید ناخالص داخلی این کشور را به دوره قبل از بحران برگرداند. با این حال هرچند این نتایج بد به نظر میرسد اما چند سال رشد مداوم را به دنبال داشتند. رشد اقتصادی ایران در 8 سال گذشته به خوبی رشد امریکا بوده است: براساس گزارش بانک جهانی، تولید ناخالص داخلی هر دو کشور در سال ۲۰۱۵ نسبت به سال ۲۰۰۷ افزایش ۱۲درصدی داشته است.
به علاوه ایران بدون ایجاد بدهی دولتی کلان به این رشد رسیده است. اخیرا علی طیبنیا، وزیر دارایی به دلیل گزارشهای غلطی که از رییسجمهور سابق، محمود احمدینژاد به وی رسیده بود، ابراز تاسف کرده و گفت که بدهی دولت در واقع ۲۵درصد تولید ناخالص داخلی بوده درحالی که رقمی که قبلا اعلام شده پایینتر بود. با این حال صندوق بینالمللی پول ضریب بدهی دولتی به تولید ناخالص داخلی امریکا (شامل بدهیهای دولتی ایالتی و محلی) را ۱۰۷درصد اعلام کرد که از سال ۲۰۰۷ تاکنون بیش از ۴۰درصد افزایش داشته است.
شرایط اقتصاد ایران بهتر از کشورهای اروپایی است
در همین دوره اغلب کشورهای اروپایی حتی بدتر از امریکا و بسیار بدتر از ایران بوده و رشد کمتر و افزایش بیشتر بدهی را داشتهاند. در زمانی که یونان عضو اتحادیه اروپا با فروپاشی اقتصادی روبهرو است، ایرانیان حق دارند باور کنند که اقتصادشان در شرایطی بهتر از اقتصاد اروپاست. در مجموع، ایران در رفع نیازهای داخلی خود حتی تحت تحریمها نیز تقریبا به خوبی امریکا عمل کرده است؛ اگرچه رقابت با عملکرد ضعیفی که امریکا اخیرا داشته پیروزی مهمی محسوب نمیشود. ممکن است اقتصاددانان بگویند مناسبتر آن است که ایران را با دیگر صادرکنندگان نفت مقایسه کنیم اما ایرانیان به ندرت خود را مشابه عربستان سعودی یا کویت در نظر میگیرند؛ آنها خود را با کشورهای پیشرفته غربی مقایسه میکنند. از این گذشته صادرکنندگان نفت نیز درحال حاضر که بهای هر بشکه نفت همچنان پایین مانده، عملکرد خوبی نداشتهاند؛ بسیاری از آنها فقط با ایجاد کسری کلان بودجهیی توانستهاند رشد اقتصادی خود را حفظ کنند.
رهبر ایران به دنبال رشد اقتصادی بدون وابستگی به نفت است
البته رهبران ایران هنوز میخواهند شاهد ارتقای اقتصادی باشند. شاید این انگیزه اصلی آنها برای مصالحه در مذاکرات هستهیی باشد؛ فشاری که غرب به اقتصاد ایران وارد آورده در متقاعد کردن تهران برای مذاکره جدی نقش اساسی داشته است. درحال حاضر ایران هنوز در شوک حاصل از تحریمهای تحمیلی ۲۰۱۲ به سر میبرد و به ویژه مشکلات ساختاری آن در مقایسه با کشورهای دیگر ازجمله امریکا شدیدتر است. مهمتر از همه، رهبری ایران «آیتالله علی خامنهای» به اهمیت بالای کاهش تحریمها از نظر سیاسی یا حتی اقتصادی اعتقاد ندارد. بخشی از این تفکر نتیجه اعتقاد ایدئولوژیک راسخ او به این مساله است که مقاومت در مقابل «گردنکشی» غرب بیش از رفاه ارزش دارد اما بخش دیگری از این تفکر به این دیدگاه بسیار درست وی برمیگردد که مسیر ایران به سمت رفاه در کاهش وابستگی به نفت نهفته است.
ایران ثروت اضافه خود را صرف نیازهای داخلی خواهد کرد
برای درک اینکه این ثروت انبوه ناشی از توافق هستهیی تا چه حد برای رفع نیازهای داخلی ضروری این کشور هزینه میشود، بهتر است به رفتاری که امریکا با ثروت بسیار بزرگتری که خودش در نتیجه افزایش تولید نفت وگاز در چند سال گذشته داشته، نگاهی بیندازیم. امریکا به جای یافتن راههایی برای صرف این پول در رفع نابرابری اقتصادی و زیرساختهای ضعیف، بیشتر این پول را به همان روشهای قبلی خود هزینه کرده است؛ یعنی مقدار بسیار کمی از آن صرف نیازهای اجتماعی یا سرمایهگذاری دولتی شده است.
اگر ایران بخواهد همین مسیر فعلی خود را ادامه دهد، بخش اعظم این ثروت برای اهداف داخلی صرف میشود اما بخشی از آن نیز ممکن است صرف ماجراجویی خارجی شود. در چند سال گذشته، تصمیمگیرندگان ایران با وجود محدودیت شدید در اثر تحریمها، میلیاردها دلار را صرف میل خود به نفوذ منطقهیی کردهاند و نشان دادهاند که این هدف برایشان در اولویت بالایی قرار دارد. شاید پس از دستیابی به توافق هستهیی اولویتهای آنها تغییر کند اما این فرض بیش از حد خوشبینانه است.
اقتصاد تاثیر زیادی بر سیاست خارجی ایران نداشته است
ایران یک قدرت اقتصادی اصلی است که روشهای ارزانی را برای به چالش کشیدن کمپ متحدان امریکا از نشر قدرت نرم ایجاد کرده است. بنابراین محدودیتهای سیاست خارجی این کشور اصولا اقتصادی نبوده و احتمالا در آینده نیز نخواهد بود. محاسبات تهران در مورد تاثیرگذاری بیشتر در خارج از کشور احتمالا چندان تحت تاثیر محاسبات اقتصادی نبوده و بیشتر به چشمانداز موفقیت سیاسی یک یا چند مورد از این برنامهها مثلا افزایش نفوذ در کشورهایی که در آنها مداخله کرده بستگی دارد. منابع بیشتری که در اثر توافق هستهیی آزاد میشوند ایران را در شرایط بهتری قرار میدهند تا مبلغ بیشتری را صرف ماجراجویی خارجی خود کند اما عوامل اصلی تعیینکننده حوزه و ذات چنین مخارجی همچنان سیاسی هستند نه اقتصادی.