گروه غذا و دارو | علی اسدی خمامی|
صنایع غذایی، ازجمله صنایعی است که همیشه موردتوجه بوده است. کیفیت، سلامت و در دسترس بودن غذا، مواردی است که به عملکرد صنایع غذایی وابسته است. درواقع میتوان گفت که عملکرد مناسب این صنایع، در تامین امنیت غذایی اثر مستقیم دارد، اما صنعت غذا، این روزها با بحران مواجه است؛ پایین بودن سطح بهرهوری، کیفیت پایین و گرانی محصولات که منجر به کاهش قدرت رقابتپذیری محصولات این صنعت میشود کارخانهها را به زیاندهی رسانده و تا آستانه ورشکستگی پیش برده است. «تعادل» این موضوع را در گفتوگو با رییس هیاتمدیره کانون انجمنهای صنایع غذایی بررسی میکند. محمدرضا مرتضوی معتقد است که وابستگی صنایع غذایی به بخش کشاورزی و بهرهوری پایین این بخش خصوصا در مصرف آب، منجر به بحران شده است، اما این تمام ماجرا نیست. مرتضوی میگوید که بحران در بخش غذا و کشاورزی کشور محصول سیاستهای غلط دولت احمدینژاد است. سیاستهایی که اشتباهی نبودند، بلکه عامدانه پیش گرفته شدند.
لازم است یادآوری کنیم که این گفتوگو پیش از نهایی شدن توافق هستهیی ایران و گروه 1+5 انجام شد بنابراین بخشهایی با این پیشفرض مورد پرسش و پاسخ قرار گرفته که این توافق صورت نگرفته است.
بهنظر شما، پرسودترین صنعت غذایی ایران کدام است؟
صنعت تجارت! ایران یک جامعه تاجرپرور است. رسیدن به سود کلان در مدت محدود و بدون برجا گذاشتن آثار مشخص خیلیها را به سمت تجارت کشانده است. وقتی کسی در صنعت باشد، عملکردش شفاف و مشخص است، درحالی که در تجارت اینچنین نیست و پاسخگویی به مردم وجود ندارد. همین مساله باعث شده که خصوصا در 10سال اخیر، تولید ثروت از حالت صنعتی خارج شده و به سمت تولید سود از راه مناسبات مالی و بانکی و سفتهبازی برود.
یعنی تجارت جای تولید را در بازار غذای کشور گرفته است؟
بله، به علت عملکرد بد، مخصوصا در دوران احمدینژاد، جامعه دچار نوعی بیماری شد و صنعت به حاشیه رفت. در آن سالها باوجود شعارهای مبارزه با فساد، کشور با انفجار فساد روبهرو شد. میتوان گفت که دولت وقت بنا را بر مبارزه با توسعه گذاشته بود.
یکی از انتقاداتی که به دولت احمدینژاد وارد میشود، این است که کسری تجاری بخش کشاورزی و غذایی را به بالاترین میزان خود در سالهای بعد از انقلاب رساند و این به معنای تضعیف صنایع غذایی است. از طرف دیگر بسیاری از منتقدان طرح بنگاههای زودبازده را عامل افزایش ظرفیت صنعتی در ایران و ایجاد بحران مازاد عرضه میدانند. آیا این دو انتقاد با هم متناقض نیست؟ آن را چطور تفسیر میکنید؟
تمام کارهایی که دولت احمدینژاد کرد بلااستثنا صورتگری و پوپولیستی بود. طرح بنگاههای زودبازده، تنها مفری بود برای ایجاد فساد. معلوم بود که هیچ بنگاهی به این صورت شکل نمیگیرد هیچ صنعتی در این دوره تشکیل نشد، اگر هم صنعتی افتتاح شد، با پول صنعتگران قدیمی و فعالان بازار بود، نه بودجه دولتی. در دوره احمدینژاد، بیش از 500میلیون دلار صرف واردات تجهیزات کارخانجات تولید صنعتی نان شد، اما کارخانهیی تاسیس نشد یا کارخانجات صنعتی در مناطق جغرافیایی نامناسب، دور از نهادههای تولید و بازارها به کار افتاد که عملا بازدهی خیلی پایینی دارد. بسیاری از طرحهای کلید خورده هم در همان دوره نیمهکاره ماند و بودجهاش جای دیگری مصرف شد. اگر 50درصد طرحی تکمیل شود و بعد نیمهکاره رها شود، آیا میتوان ادعا کرد که صنعت به اندازه 50درصد رشد داشته است؟
یعنی سیاستهای غلط و اشتباه در دوران احمدینژاد، تولید را با مشکل مواجه کرد؟
نه، بحث اشتباه نیست. اینها میخواستند صنایع راه نیابد. دولت شعارهایی میداد، اما عملش چیز دیگری بود. این کارها اشتباهی نبود، عامدانه بود. بیشترین واردات گوشت و ذرت در دوران احمدینژاد بود. بیشترین واردات برنج و روغن و قند هم. این درحالی است که بهعنوان مثال صنعت قند سابقا 100ساله در ایران دارد و بهشدت اشتغالزاست. جالب آنجاست که از یک طرف برای تعطیلی صنعت بهانه میآوردند و میگفتند قند و شکر در کشور نباید تولید شود چون صنعت آببر است، از طرف دیگر با سیاستهای غلط تامین آب، حفر بیش از حد چاه، انتقال صنایع آببر به نقاط کم آب و روشهای سنتی آبیاری منابع آبی کشور را تمام کردند. سیاستهای غلط به بیابانزایی منجر شد و این کار عامدانه بود. این پروژهیی بود به دست آدمهای از خودراضی و غیر ملی که ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران را از بین ببرند.
اکنون بیش از دو سال از پایان کار احمدینژاد گذشته است، اما صنایع غذایی هنوز با بحران مواجه است و از پایین بودن سطح بهرهوری رنج میبرد. بهنظر شما علت چیست؟
صنایع غذایی، بهشدت به کشاورزی وابسته هستند. محصولات کشاورزی مواد اولیه صنایع غذایی است و به همین علت به آنها صنایع تبدیلی هم میگویند. یکی از معضلاتی که صنایع غذایی اکنون با آن مواجهند، قیمت بالای محصولات کشاورزی مانند گندم، میوه، گوشت و شیر است. به علت قیمت بالای مواد اولیه، هزینه تمام شده محصولات غذایی بالا میرود و این امر باعث گران شدن محصول نهایی و لطمه خوردن قدرت رقابت میشود. همچنین محصولات کشاورزی نسبت به نیاز تولید ایران کم است و این باعث خالی ماندن ظرفیت تولید میشود. بنابراین میتوان گفت که بهرهوری پایین بخش کشاورزی یکی از معضلات صنایع غذایی است. از طرف دیگر، بخشهای مختلف صنایع غذایی مدتها زیر فشار نرخگذاری بوده و هستند.
مشکل دیگر صنایع، رکود تورمی موجود در کشور است. اقتصاد، شامل بخشهای مختلفی است که به هم پیوستگی و وابستگی دارند. اگر قدرت خرید مردم پایین بیاید، تولیدکننده ضرر میبیند. در حال حاضر بهخاطر رکود توام با تورم، قدرت خرید مردم پایین آمده است. به این علت همچنین بهخاطر عدم امکان استفاده از ظرفیت کامل تولید، تقریبا تمامی صنایع غذایی کشور زیانده شدهاند و با بحران مواجهند. زیانده شدن، به تنهایی عیب نیست و ممکن است در برهههایی برای هر صنعتی رخ دهد، اما استمرار آن خطرناک است و میتواند به ورشکستگی صنایع غذایی منجر شود.
راهکار چیست؟ چگونه میتوان صنایع غذایی را نجات داد؟
بهنظر من، راهکار نجات صنایع غذایی، افزایش بهرهوری در بخش کشاورزی است. عیسی کلانتری که خود در دورهیی وزیر کشاورزی بوده است، سالهاست که میگوید باید با استفاده از روشهای نوین آبیاری و افزایش بهرهوری آب سطح زیر کشت را افزایش دهیم. امروز حتی یک ریال هم نباید برای خرید و تامین سختافزار صنایع تبدیلی هزینه شود. همه بودجهیی که قرار است به رشد صنایع غذایی اختصاص داده شود، باید خرج افزایش بهرهوری کشاورزی شود. ما سختافزار به اندازه کافی داریم.
زهکشی مسیرهای آبی، توسعه و بهکارگیری روشهای نوین آبیاری و تعطیلی روشهای غرقآبی کارهایی است که باید انجام شود تا صنایع غذایی ایران نجات یابد. در زراعت ایران باید یک انقلاب سبز رخ دهد. بهعنوان مثال امروز 70درصد ظرفیت صنایع روغن نباتی خوابیده است، باید پرورش کلزا و آفتابگردان را گسترش داد.
مشکل دیگری که باید با آن مقابله شود، مدیریت ضعیف، خصوصا در بخش بازاریابی است. صنایع تا 40درصد هزینه توزیع میدهند. میتوان گفت که 90درصد گرانیها در این حوزه بهخاطر سیاستهای غلط توزیع است. جدای از موارد گفته شده، برای نجات صنایع غذایی و در کل اقتصاد ایران باید سه کار انجام داد: مبارزه با فساد، تامین مواد اولیه صنایع و منع یا کنترل واردات.
شما از تقدم اهمیت توسعه بخش کشاورزی بر صنایع تبدیلی میگویید، درحالی که بسیاری از صاحبنظران، توسعه صنایع تبدیلی را پیششرط افزایش بهرهوری کشاورزی میدانند. دلیل شما برای این ادعا چیست؟
درست است که میگویند صنایع تبدیلی کشور باید فعال و مدرن باشند، اما کشاورزی و صنایع غذایی باید توامان رشد کنند. در حال حاضر، صنایع غذایی ایران با ظرفیت خالی روبهروست. مدعی هستیم که بیش از 50درصد ظرفیت صنایع آرد کشور بلااستفاده مانده است و صنایع کنسرو با 30درصد ظرفیت خود کار میکنند. این به آن معناست که دولت نباید بودجه عمومی کشور را صرف توسعه صنایع تبدیلی کند. بخش کشاورزی ما پایینترین میزان بازدهی در هکتار را دارد. تمام بودجهیی که در قالب برنامه یا سیاستهای تشویقی یا وام تخصیص داده میشود، باید صرف توسعه آبیاری و روشهای بهزراعی شود. صنایع غذایی خود را میرسانند. البته مشخص است که این بایدها مربوط به دولت است. اگر کسی از بخش خصوصی بخواهد با پول خود ماشینآلات صنایع غذایی وارد کند، میتواند این کار را انجام دهد.
این روزها کشور در آستانه یک توافق هستهیی است. شما تاثیر این توافق احتمالی را بر صنایع غذایی چه میدانید؟
میتوان گفت که صنایع غذایی که در آستانه ورشکستگیاند، تولید خود را با مقاومت ادامه میدهند و منتظرند تا توافق شود. توافق و مصالحه با دیگر کشورها به نفع تمام صنایع کشور است. ورود فعالان صنعت از سایر کشورها به صنایع غذایی ایران میتواند راهکاری باشد برای نجات این صنایع. ما باید شریک خارجی پیدا کنیم همچنین با کمک آنها راهکاری برای پایین آوردن مصرف انرژی صنایع تبدیلی بیابیم.
یعنی سرمایهگذاری خارجی برای صنایع ایران ضروری است؟ بهنظر شما، کدام بخش از صنعت مواد غذایی بیشترین ظرفیت را برای جذب سرمایهگذاری خارجی دارد؟
رسیدن به رشد اقتصادی 8درصد، سرمایهیی معادل 1000تریلیون تومان میخواهد. این میزان سرمایه در ایران وجود ندارد و باید از طریق شرکای خارجی تامین شود. تمام بخشهای مختلف صنایع ایران، استعداد پذیرش سرمایهگذاری خارجی را دارند. اما مهمتر از سرمایه، علم و تخصص خارجیهاست و این چیزی است که مورد نیاز صنعت کشور است. شرکای خارجی باید مدلهای درست مدیریتی در حوزه تجارت و بازاریابی را به کشور وارد کنند. اگر این اتفاق بیفتد، باتوجه به بازارهای بزرگی که در منطقه برای محصولات غذایی ایران وجود دارد، اقتصاد کشور رشدی سریع را تجربه خواهد کرد.