گروه تعاون|
کسبوکار اجتماعی، یکی از مفاهیم نوپای دنیای مدیریت و برگردان عبارت انگلیسیSocial Business است. این مفهوم نخستینبار توسط آقای محمد یونس، برنده جایزه نوبل صلح در سال2005 وارد ادبیات آکادمیک حوزه مدیریت شد. ایشان کسبوکار اجتماعی را یک بنگاه اجتماعی تعریف میکند که همزمان سه ویژگی زیر را دارد:
1- از نظر اقتصادی خودگردان است. یعنی نیازی به کمکهای اهدایی افراد یا سازمانهای دیگر ندارد.
2- هدف شماره یک آن، مطلقا هدفی اجتماعی است. مانند فقر، بهداشت، آموزش، اشتغال اقشار محروم و محیطزیست
3- در کسبوکار اجتماعی، سودی بین سهامداران تقسیم نمیشود و تمامی درآمدهای حاصله، پس از کسر هزینهها، مجددا در خود بنگاه و برای توسعه دستاوردهای اجتماعی آن سرمایهگذاری میشود. توجه به این نکته خیلی مهم است چراکه کسبوکار اجتماعی را از سایر بنگاههای اجتماعی (Social Enterprise) تمیز میدهد.
دیدگاه رایج فقرا
بررسی ویژگیها و فلسفه کسبوکار اجتماعی از دید محمد یونس (بانکدار و اقتصاددان بنگلادشی و خالق و مخترع وام خرد)، به درک بهتر از این مفهوم کمک میکند. وی در کتاب «کسبوکار اجتماعی»، دیدگاه رایج از فقر و فقرا را به مشاهده کرم توسط پرنده تشبیه میکند که بسیار دور از واقعیت است. یونس معتقد است برای داشتن ماهیتی درست از فقر، باید فرود آمد و در میان فقرا زیست. کاری که خود او در بنگلادش انجام داد و در نتیجه دریافت که علت فقر، عدم صلاحیت فقرا نیست؛ بلکه فقر از طریق نظامها و موسساتی که ما طراحی کردهایم بهوجود آمده است. بهعنوان مثال، موسسات مالی و بانکها از ارائه خدمات به تقریبا دوسوم از جمعیت جهان (بهدلیل فقر و نداشتن اعتبار مالی لازم) امتناع میکنند.
او بزرگترین کاستی در نظریات موجود سرمایهداری را، نادیده انگاشتن طبیعت انسانی میداند. دیدگاههای رایج اقتصادی، نگاهی تکبعدی از انسان ارائه میکنند که در آن تنها ماموریت و انگیزه، افزایش مطلوبیت شخصی معرفی میشود. اگرچه انسانها بیتردید، بهدنبال حفظ منافع فردی خویش هستند ولی همین انسانها وجوه دیگرخواهانه هم دارند. اگر با ذرهبین به بسیاری از اقدامات و رفتارهای روزمره خود نگاه کنیم درمییابیم که اگر حداکثرسازی سود، به تنهایی تمامی رفتارهای انسانی را کنترل میکرد، فقط موسساتی برای ایجاد رفاه بیشتر طراحی میشدند و هیچ کلیسا، مسجد، کنیسه، مدرسه، موزههای هنری، پارکهای عمومی، مراکز اجتماعی، خیریه، بنیاد یا سازمانی غیرانتفاعی وجود نداشت، چراکه موسسات اینچنینی، کسی را پولدار و سرمایهدار نمیکند. درنظر گرفتن همزمان دو بعد خودخواهی و دیگرخواهی انسان در نظریات اقتصادی، کمک خواهد کرد که نهادهای جدیدی امکان ظهور و تعریف داشته باشند که کسبوکار اجتماعی یکی از آنهاست.
کسبوکار اجتماعی
کسبوکار اجتماعی از یک سو بهدلیل فعالیت در رقابت بازار، با سایر کسبوکارهای معمولی شباهت دارد، مالک و سهامدار دارد و مانند سایر بنگاههای اقتصادی، با چالشهای مدیریتی و بازاریابی مواجه است و باید سودآور بماند؛ اما تفاوتهای بنیادینی نیز بین این دو دسته از نهادها وجود دارد. ازجمله اینکه همانطور که اشاره شد، کسبوکار اجتماعی مطلقا هدفش حل معضل یا چالشی اجتماعی است و اگر میگوییم باید سودآور باشد، به این خاطر است که این کسبوکار بتواند بدون نیاز به کمکهای خیریه پابرجا بماند. طریقه ارزشیابی این بنگاهها در پایان سال نیز براساس میزان نیلشان به هدف اجتماعی صورت میگیرد و نه میزان سودآوری اقتصادی.
طریقه تامین مالی این موسسات نیز شایان توجه است. کسبوکار اجتماعی به سرمایهگذار یا سهامداران خود، سودی پرداخت نمیکند و حداکثر به میزان آورده اولیه را به ایشان باز میگرداند. حال ممکن است این سوال پیش بیاید که چه انگیزهیی برای مشارکت سرمایهگذاران در چنین کسبوکاری وجود دارد؟ و جواب این است که: در کسبوکار اجتماعی، سرمایهگذار غیر از امکان بازدریافت اصل میزان سرمایه اولیهاش، به خشنودی ناشی از نیل به هدف اجتماعی خود هم میرسد و بههمین دلیل معمولا کسانی توانستهاند کسبوکار اجتماعی موفقی را راهاندازی کنند، که آرمانها و اهداف اجتماعی جدی دارند.
حذف فشار پرداخت سود سهامداران، کمک خواهد کرد که کسبوکارهای اجتماعی به شکلی آزادانهتر پیگیر اهداف اجتماعی خود باشند. درحالی که سرمایهگذار با تفکر معمول، باید از حداقل میزان بازگشت سرمایه پیشبینی شده (مثلا 25درصد) اطمینان کند سپس به عرصهیی وارد شود، اما کسبوکار اجتماعی، چنین دغدغهیی ندارد و حتی در طرحهایی که سود نزدیک به صفر درصد دارند نیز میتواند دست به اقدام بزند و از نظر اجتماعی منشا خدمت باشد. قابلیتی که بنگاههای اقتصادی معمولی، از آن بیبهره هستند.
شیوه تامین مالی کسبوکارهای اجتماعی، در فرهنگ ایرانی- اسلامی ما، مفهوم بسیار نزدیکی دارد که نامش، «قرضالحسنه» است و این خود ظرفیتی برای رشد این مدلهای کسبوکار در ایران میتواند باشد.
کسبوکارهای اجتماعی، مزایایی نیز نسبت به موسسات خیریه رایج دارند و آن اینکه از نظر اقتصادی کاملا خودگردان هستند و برخلاف موسسات غیرانتفاعی رایج، نیازی به کمکهای مالی اهدایی ندارد. به تعبیر محمد یونس، «پولی که وارد یک بنیاد خیریه میشود فقط یک بار عمر دارد؛ ولی اگر همان پول وارد یک کسبوکار اجتماعی شود بارها در سیستم میگردد و بارها دل افراد را شاد میکند.»
درمورد تعریف کسبوکار اجتماعی، ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که محمد یونس، در یک حالت، برداشت سود توسط سهامدار را در کسبوکار اجتماعی مجاز میداند و این استثنا در حالتی است که سهامداران از فقرا هستند و این اعطای سود، جهت نجات ایشان از دام فقر است که خود این نیز یک هدف اجتماعی است.