بررسیهای کارشناسانه نشان میدهد که تصمیم ناکارآمد، شتابزده و غیرکارشناسی لغو جریان سوآپ نفت 6آسیب ملی به ایران رسانده است. نوشته حاضر تحلیلی بر این آسیبهاست که میتواند برای علاقهمندان به مسایل اقتصاد سیاسی ایران مفید باشد.
کشورها در هر نقطهیی از جهان که قرار میگیرند از فرصتهایی برای بهبود شرایط اقتصادی، سیاسی و... برخوردار میشوند. ایران نیز از این منظر در منطقهیی قرار گرفته که این منطقه را قطب اول انرژی اطلاق میکنند، زیرا بیش از نیمی از ذخایر اثبات شده نفتخام و گاز طبیعی دنیا در این منطقه واقع شده است و از طرف دیگر از این امکان برخوردار است تا قطب تبادل انرژی و نفتخام متعلق به کشورهای آسیای میانه به دیگر نقاط جهان قرار گیرد، زیرا این کشورها به آبهای آزاد دسترسی ندارند و این فرصت دراختیار ایران است. درواقع وجود چنین مزیتهایی باعث شد تا در برخی قوانین و اسناد فرادستی نظام این موضوع مورد تاکید و توجه قرار گیرد و در اینگونه اسناد بر موضوع اتخاذ دیپلماسی فعال، توسعه همکاریهای همهجانبه با کشورهای همسایه، تماس فعال با جهان، ایجاد فضای مناسب، امن و اطمینانبخش برای فعالان اقتصادی، اتکا به مزیتهای نسبی و رقابتی، تقویت نقش منطقهیی کشور، بهرهبرداری از موقعیت منطقهیی و جغرافیایی کشور برای خریدوفروش و فرآوری، پالایش و معاوضه و انتقال نفتو گاز به بازارهای داخلی و جهانی و... ازجمله این اهداف بود که در اسناد فوق بدانها
توجه شده است. ناگفته نماند که در سیاستهای کلی انرژی کشور که توسط مقام معظم رهبری ابلاغ شد، آمده است: «بهرهبرداری از موقعیت منطقهیی و جغرافیایی کشور برای خریدوفروش و فرآوری در پالایش و معاوضه و انتقال نفت و گاز به بازارهای داخلی و جهانی.»
ارزیابی سیاستهای کلی نظام در دوره چشمانداز و ترسیم چنین اهدافی گویای این واقعیت است که نظام بهدنبال راهکارهای مناسب و اقتصادی برای تعقیب امنیت کشور است که این مقوله جزو مولفههای جدید امنیتزا در دنیا بهشمار میرود. پیگیری این رویکرد در کشور باعث شد تا از نیمه دوم سال1370 فعالیتهایی برای انتقال نفتخام و فرآوردههای نفتی از کشورهای آسیای میانه آغاز شود و انتقال نفتخام از این کشورها با حدود 4/8هزار بشکه در روز در سال1378 آغاز شد و در سال1385 به بیش از 131هزار بشکه در روز رسید.
این درحالی است که ایران برای ظرفیت انتقال 500هزار بشکه در روز نیز سرمایهگذاری در بخش تجهیزات انجام داد. اما انتقال نفتخام از اینگونه کشورها به ناگاه از سال1389 متوقف شد. بدون شک این توقف خسارتهایی را به کشور تحمیل کرده است؛ نخست اینکه باعث شد سرمایهگذاریهای انجام شده برای این هدف بلااستفاده بماند و این به معنای این است که بخشی از منابع عمومی کشور بلاتکلیف شود. دوم، ایران برای انجام سوآپ با برخی کشورها و شرکتهای خارجی قرارداد منعقد کرده بود که لغو این فعالیت اقتصادی و سیاسی (سوآپ) باعث شد که اعتبار ایران در قراردادهای اینچنینی از دست برود و سوم، لغو قراردادها باعث شد کشورها و شرکتهای خارجی ادعای دریافت غرامت از ایران کنند و فرصت ایران در سوآپ به کشورها و شرکتهای دیگر انتقال یابد. چهارم، به لحاظ سیاسی و منطقهیی نیز، ایران که از ابزاری اقتصادی میتوانست امنیت کشور را تعقیب کند، آن را از دست داده است. پنجم، نفتخام سوآپ شده قرار بود بهعنوان خوراک به پالایشگاههای تهران و تبریز انتقال پیدا کند که این باعث میشد هزینه انتقال نفتخام از جنوب کشور برای این پالایشگاهها کاهش یابد که این نیز ازدست رفت.
ششم، اگر هر بشکه سوآپ نفتخام برای ایران 2دلار درآمد مستقیم و غیرمستقیم داشته باشد و ایران روزانه 200هزار بشکه نفتخام از کشورهای آسیایمیانه سوآپ میکرد، روزانه 400هزار دلار و سالانه 146میلیون دلار درآمد عاید کشور میشد. درواقع با ازدست دادن سوآپ، ایران سالی 146میلیون دلار درآمد را ازدست داده است. نتیجه این نوشتار این است که ایران با ازدست دادن سوآپ و لغو یکطرفه آن از سال1389، فرصت منطقهیی و استفاده از مولفههای جدید امنیتزا را ازدست داد و اعتبار ایران در مقوله قراردادها خدشهدار و سالی 146میلیون دلار متضرر شد. ناگفته نماند که شرکتهای سوآپکننده نیز برای انجام این فعالیت راهکارهای دیگری را یافتند و با این وضعیت برگشت ایران به این بازار چندان امکانپذیر نیست.