گروه کلان مهدی دهقان
روز گذشته خبر رسید که محمدباقر نوبخت رییس سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور نمودار تشکیلاتی جدید این سازمان را به کارکنان سازمان ابلاغ کرد. آنگونه که از نمودار جدید تشکیلاتی برمیآید، ساختار سازمان شباهت بسیاری با سازمانی دارد که پیش از انحلال آن از سوی محمود احمدینژاد و در دوران ریاست محمدستاریفر بر این سازمان، وجود داشت. بر این اساس باتوجه به گذشت بیش از 9سال از انحلال سازمان و احیای مجدد آن تقریبا با همان ساختار تشکیلاتی پیشین، هرچند ابتدا چنین به نظر میآمد که علت انحلال چه بود که اینک سازمانی با همان قامت پیشین احیا میشود. یافتن پاسخ مناسب برای پرسشهایی که انحلال و احیای سازمان را توجیه کند، جز با گفتوگو با کسی که پس از ادغام سازمان برنامه و بودجه با سازمان امور اداری و استخدامی کشور، عهدهدار ریاست آن سازمان بود، امکانپذیر نبود. بر این اساس سراغ محمد ستاریفر در اتاقش در دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی رفتیم تا بتوانیم علت انحلال و نقد وی به شیوه احیا را جویا شویم. اما گفتار او فارغ از دلایل انحلال و بهدور از انتقادی پیرامون چگونگی احیا، بیشتر بر فلسفه وجودی سازمانهای برنامهریزی در
جهان و نقشی که این سازمان در ایران پیش از انحلال سازمان مدیریت و برنامهریزی در تدوین سند چشمانداز 20ساله کشور و قانون برنامه چهارم توسعه داشت، متمرکز بود.
رییس اسبق سازمان مدیریت و برنامهریزی با اشاره به اینکه در دنیا کشورها قابل تقسیم به دو دسته کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه هستند، گفت: کشورهای توسعهیافته مانند امریکا و اروپا را بهعنوان متقدمان توسعه میشناسند که از نظر دستاوردهای فکری و انقلابهای مدنی و صنعتی، محور توسعه خود را برمبنای مردم و بازار استوار کردهاند. در این کشورها امر توسعه و رشد اقتصادی بیشتر متوجه بازار و بخش خصوصی است هرچند این بهمعنای کماهمیتی دولتها نیست زیرا مسوولیت ساختارهای نهادی و زیربنایی برعهده آنها است و دولتها بستر لازم را برای تحرک مردم و بخش خصوصی فراهم میآورند.
عضو هیاتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی ادامه داد: دولتها در کشورهای توسعهیافته برای ایفای نقش خود و بسترسازی برای بازار به سازمانی برای برنامهریزی باور دارند. به همین منظور ملاحظه میکنیم که دفتر برنامه در امریکا در کاخ سفید مستقر است که دو کار برای دولت انجام میدهد، نخست، نظمدادن به کارکنان دولت و دیگری تهیه برنامه و بودجه برای اقدامات دولت.
ستاریفر تصریح کرد: در سوی دیگر کشورهای درحالتوسعه قرار دارند که حدود 160کشور را شامل میشوند، از بین این کشورها حدود 20کشور ازجمله برزیل، کرهجنوبی، سنگاپور و ترکیه تجربه موفقی در حوزه برنامهریزی داشتهاند.
وی با بیان اینکه سازمان برنامهریزی در کشورهای توسعهیافته دو وظیفه و رسالت مهم دارد، اضافه کرد: نخستین هدف و رسالت این سازمان این است که به لشکر دولت نظم و انضباط دهد و دومین هدف؛ دنبالکردن اهداف توسعه و ایجاد زیرساختها برای بالندهتر شدن تولید و بخش خصوصی است.
توسعه کپیبردار نیست
رییس سابق سازمان مدیریت و برنامهریزی ادامه داد: امر توسعه، کپیبرداری نیست زیرا توسعه بهخاطر مردم و با مردم حاصل میشود اما نقشههای توسعه در هر کشور باتوجه به محدودههای زمانی و مکانی متفاوت است. البته در کنار این، توسعه یکسری قوانین کلیدی دارد که نیاز به نظم و سازماندهی بهدنبال این قوانین ایجاد میشود.
استاد دانشگاه با بیان اینکه توسعه مضامین کلیدی دارد و نیازمند نظم و سامان بین دولت و ملت است و با بیقانونی نمیتوان به آن دست یافت، افزود: بهطور کلی کشورهایی در حوزه برنامهریزی موفق بودهاند که مدیران اصلی این کشورها با اعتقاد به پیشرفت و توسعه توانستند گفتمان توسعهیی داشته باشند و از سوی دیگر چشماندازی برای خود در منطقه و جهان تعریف کردهاند.
وی افزود: پیش برندگان چنین کشورهایی یا از ابتدا ایدههای توسعهیی داشتند یا برای دستیافتن به ایدهها، با سایر متفکران و متخصصان گفتوگو میکردند. جامعهیی موفق است که ایده در آن جامعه از سوی رهبر مطرح شده و برای تحقق آن، برنامهریزی صورت گیرد.
ستاریفر با اشاره به اینکه رهبران پس از طرح ایده، تلاش میکنند تا برای آن ایده، یک منظر و چشماندازی تهیه کنند و سپس با استفاده از کارشناسان این چشمانداز را به برنامه تبدیل کنند، گفت: زمانی که ایده به این سطح میرسد که بهدنبال کارشناسان متخصص و متفکر میروند تا این ایده را به برنامه تبدیل کنند، در این مرحله نیاز به سازمان برنامهریزی احساس میشود. بنابراین بهدنبال این امر در جستوجوی اهداف، ساختار و تشکیلات کارآمد، منعطف و چابک هستیم که برای آن بودجه تهیه میکنیم لذا این بخشی از فرآیند است.
وی افزود: بههرحال در هر کشوری مطرحشدن ایده از مدیران ارشد جامعه تا فرآیند اجتماعیشدن و تبدیل آن به چشمانداز و برنامه نیازمند نظام تدبیر است زیرا تحقق چنین امری، فرآیندی است و لحظهیی نیست، ضمن اینکه تحقق نظام تدبیر در گرو این است که همه نسبت به آن متعهد بوده و مانیفست توسعه داشته باشند، با چنین شرایطی است که اهداف کشور به سرانجام میرسد.
رییس اسبق سازمان مدیریت و برنامهریزی با بیان اینکه اگر نظام تدبیر دارای گفتمان شد، آن نظام به سازمان برنامهریزی و اقدامات تشکیلاتی در بخشهای مختلف احساس نیاز میکند، اضافه کرد: در چنین نظامی از یکسو تحقق رشد اقتصادی و از سوی دیگر نظم دادن و ساماندهی به تیم 3.5میلیوننفری دولت دنبال میشود.
ستاریفر ادامه داد: زمانیکه چنین ساختاری شکل گرفت، بهدنبال رفع مشکل فقر یا رشد اقتصادی خواهیم بود.
وی با اشاره به اینکه سازمان برنامهریزی بهتبع گفتمان توسعهیی رهبران و حاکمان رسمیت پیدا میکند، اضافه کرد: در زمان پهلوی اول نسبت به مدرنسازی اقتصاد و دیوانسالاری کشور اقداماتی صورت گرفت که نوسازی در آن زمان بیسابقه بود.
رییس سابق سازمان مدیریت و برنامهریزی گفت: ناگفته نماند رضاشاه در زمان خود صاحب ایده بود و بهدنبال عقبافتادگی آن زمان، مجبور بود ایدههای خود را با تحکم و دیکتاتوری پیش ببرد و اقداماتی که در آن زمان در حوزههای مختلف ازجمله جادهسازی، بهداشت، برق و مدرسه صورت داد براساس نیازهای آن زمان بوده است.
عضو هیاتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: از سال1322 بعد از رفتن رضاشاه، گروه انگشتشماری از روشنفکران و متفکران که بهتازگی از خارج بازگشته بودند، مطرح کردند که پیشرفت کشور در گرو برنامهریزی است. البته مطرحشدن چنین موضوعی در آن زمان مد بود که دولتها برای توسعه و پیشرفت برنامه داشته باشند.
نظام برنامهریزی تزریقی
رییس سابق سازمان مدیریت و برنامهریزی گفت: یکی از دلایلی که نظام برنامهریزی به جایگاه واقعی خود دست نیافته، این است که نظام برنامهریزی تاکنون تزریقی بوده است.
وی ادامه داد: بهطور معمول برخورد با سازمان برنامهریزی متفاوت بوده است، بهعنوان مثال در شرایط بد اقتصادی به این سازمان احترام میگذاشتند اما در زمان وفور درآمد میزان تنفر از این سازمان افزایش مییافت و بهعنوان مانعی برای حاکمیت تلقی میشد. برخی مواقع نیز مشکلات و گرفتاریهای حاصلشده را به این سازمان نسبت میدادند.
ستاریفر افزود: با تمام این تفاسیر یک کشور به سازمان برنامهریزی به دو دلیل نیاز دارد، نخست سازمان عهدهدار برقراری نظم و انضباط در دیوانسالاری دولت است که در این امر در کشور ما بهعهده معاونت نیروی انسانی بود، که مکلف است نسبت به مدیریت نیروی انسانی و توسعه اقدام کند، یعنی بتواند دولت را متخصصتر، کوچکتر و منعطفتر کند و از سوی دیگر آزادسازی و خصوصیسازی را دنبال کند و این دیوانسالاری بهدور از دخالتها باشد. بنابراین متخصص کردن دولت، وظیفه معاونت منابع انسانی سازمان برنامهریزی است. بنابراین افزایش کارایی و اثربخشی تیم 3.5میلیوننفری دولت و متخصص کردن آن اقدامی حایز اهمیت است.
وی انتقاد کرد: درحالحاضر بین اجزای تیم هیچ هماهنگی چه در زمان بروز مشکل و چه در زمان رفع مشکل و چالش وجود ندارد. بهطور کلی اگر دولتی قصد انجام کاری را داشته باشد نیازمند تهیه و تدوین برنامههای توسعهیی برای خود است و از سوی دیگر یک دولت باید حداقل بسترهای لازم را برای تسهیل فعالیت تولید و ورود مردم به بازار فراهم کند تا خروجی آن سرمایهگذاری کمتر و اثربخشی بیشتر باشد.
رییس سابق سازمان مدیریت و برنامهریزی ادامه داد: این سازمان برنامهریزی است که به مردم علامت میدهد فعالیت خود را در کجا دنبال کنند بنابراین چنین وظیفهیی در سازمان برنامهریزی شکل میگیرد و این سازمان نیز بهدنبال گفتمان رهبران جامعه شکل گرفته و رسمیت پیدا میکند.
ستاریفر یکی از مشکلات بزرگ نظام برنامهریزی کشور را تزریقیبودن آن دانست و گفت: برخوردها با این بخش مهم در طول تاریخ متفاوت بوده است بهعنوان مثال در زمان وفور درآمد نفت، دولتها احساس نیازی به این سازمان نمیکردند. اگر نفت گران نمیشد شاید انقلاب به پیروزی نمیرسید، زیرا چهاربرابر شدن درآمد نفتی سبب هویداتر شدن تورم و نابرابری در جامعه شد.
رییس سابق سازمان مدیریت و برنامهریزی ادامه داد: مردمی که به نظامی نه میگویند و خواهان نظام جدید میشوند، پیامشان مطالبات جدید است بنابراین پیامد انقلاب این بود که مداخله دولت بیشتر شود تا انتظارات مردم اینگونه برآورده شود.
کوچ کارشناسان برنامهریزی
وی تصریح کرد: در آن زمان میگفتند چون سازمان برنامهریزی، امریکایی است، مسوولان آن را باید، اخراج و سازمان را منحل کرد که چنین برخوردی بزرگترین و جدیترین ضربه به سازمان برنامهریزی بود. درحالحاضر برخی از کارشناسان متخصص سازمان به خارج ایران مهاجرت کرده و برخی دیگر نیز به بازار و کارهای دیگر روی آوردهاند.
ستاریفر ادامه داد: بعد از این ماجرا، شاهد جنگ تحمیلی بودیم که بهطور طبیعی جنگ مشکلات جدیتری را پیش روی مردم و حاکمیت میگذارد بنابراین در چنین مواقعی تدبیر در نظام جنگی بیشتر شده و از سوی دیگر تدبیر برای سازمان برنامهریزی نیز حایز اهمیت شد.
رییس سابق سازمان مدیریت و برنامهریزی افزود: بعد از انقلاب گفتند سازمان برنامهریزی میخواهیم اما نگفتند چه سازمانی میخواهند، در آن زمانها تا به مشکلی برنمیخوردند، میگفتند که این سازمان به درد نمیخورد و زمانی هم که با مشکل و چالش روبهرو میشدند، میگفتند این سازمان امریکایی است.
چسبندگی ضعیف مدیران به برنامه
ستاریفر با بیان اینکه میزان چسبندگی مدیران اصلی به برنامه ضعیف بوده است، اضافه کرد: اگر چسبندگی به برنامهریزی ضعیف باشد، سازمان برنامهریزی بهشت هم تحویل داده شود، بعد از مدتی به جهنم تبدیل شده و از بین میرود.
رییس سابق سازمان مدیریت و برنامهریزی گفت: بهطور کلی وظیفه سازمان این بود که در زمان جنگ، برنامه یکساله و بودجه کشور را تهیه و تنظیم کند.
وی افزود: در آن زمان فرهنگ قاجاری و استبداد همچنان رنگ خود را از دست نداده بود و از سوی دیگر نفت هم ما را معتاد کرده بود، باید گفت اگر این سازمان نیمبند برنامهریزی هم نبود، این چند سد و جاده هم وجود نداشت و میگفتند بخوریم و لذت ببریم، برنامهریزی مهم نیست.
اگر سازمان برنامه نبود
ستاریفر گفت: اگر سازمان نبود رویکرد جیرجیرکی پیدا میکردیم و میگفتیم فعلا برنامهریزی مهم نیست و خوشگذرانی مهمتر است بنابراین توجه ویژهیی به سازمان برنامهریزی صورت نگرفت.
وی ادامه داد: این سازمان در زمان جنگ بودجه آن زمان را تهیه و تنظیم کرد و با جانفشانی و تلاش و کوشش، برنامههای یکساله را عملیاتی کرد و بعد از آن، یعنی در زمان دولت هاشمیرفسنجانی برنامههای 5ساله اول و دوم نوشته شد و اکنون نیز برنامه ششم در حال تهیه و تدوین است.
کیفیت برنامهها بهتر از حکمرانی است
ستاریفر با بیان اینکه با گفتن مشکلات، چیزی حل نمیشود، اضافه کرد: برنامههای تهیهشده با وجود مشکلات زیاد از کیفیت حکمروایی، بهتر بود و بهطور کلی مهمترین مشکل ما در اجرا نشدن برنامههای تهیه شده بود. وقتی دولتمردان به برنامه اعتقادی ندارند و میگویند که از آن هم جلو زدهایم، بهطور طبیعی به آن توجهی نخواهند داشت.
رییس اسبق سازمان مدیریت و برنامهریزی گفت: یکی از بزرگترین مشکلات ما این است که ما نیاز به حکم نداریم بلکه در اجرا ماندهایم و حکمروایی همواره در تعهد به برنامه مشکل داشته است و از اول انقلاب تا زمان احمدینژاد آنطور که شاید و باید به گفتمان توسعه نرسیدیم که بهتبع آن، سازمان برنامهریزی داشته باشد. البته این مسایل را همواره با مقام معظم رهبری و دولت مطرح کردم.
ستاریفر تاکید کرد: باید تمرین صحیح نگاه کردن، صحیح فکر کردن، صحیح طراحی کردن و صحیح اجرایی کردن را توجه داشته باشیم که به این امر در برنامه چهارم دست پیدا کردیم و در این برنامه، چشماندازی و سند کامل برای آینده کشور تهیه و تنظیم شد که از سوی دولت خاتمی تصویب و برای اجرا به تایید مقام معظم رهبری نیز رسید.
رییس سابق سازمان مدیریت و برنامهریزی گفت: وقتی کشوری سند چشمانداز دارد یعنی همه افراد جامعه به گفتمان واحد دست پیدا کردهاند اما در سال84، سند چشماندازی که به بهترین نحو نوشته شده و مورد وفاق همگان بود، کنار گذاشته شد.
رکود تورمی جایگزین نرخ رشد
وی گفت: در سند چشمانداز چگونگی هزینهکرد درآمدهای نفتی و برنامهریزی در بخشهای مختلف مورد توجه قرار گرفت، بهعنوان مثال برای 15میلیارد دلار درآمد نفتی در سال84 نرخ رشد اقتصادی 8درصد و حفظ آن در نظر گرفته شده بود اما یکباره بهجای 15میلیارد دلار درآمد نفتی 100میلیارد دلار درآمد نفتی در اختیار دولت بعدی قرار گرفت که بهطور طبیعی باید به نرخ رشد اقتصادی 30درصد میرسید اما محصول آن تورم و رکود شد.
وی با ذکر این پرسش که چنین نتیجه و خروجی محصول چیست؟ سازمان برنامهریزی؟ تدبیر اجرا یا تدبیر برنامهریزی، افزود: اختلاف باعث واگرایی میشود و ازسوی دیگر واگرایی سبب میشود که به عقب بازگردیم، درصورتی که سازمان برنامه، تولیدکننده همگرایی بوده و از واگرایی تنفر دارد اما واقعیت این است که اختلافات سه قوه کشور سبب عقبگرد کشور میشود.
برنامه برای مدیران مانند ماهی به آب است
رییس سابق سازمان مدیریت و برنامهریزی با بیان اینکه برنامه برای رهبران کشور مانند ماهی به آب است، اضافه کرد: بهترین برنامهها تاکنون تهیه شده اما همزمان در اجرای این برنامه شاهد افزایش درآمدهای نفتی بودیم که خروجی آن را اکنون به وضوح میتوان مشاهده کرد.
وی افزود: به هر حال اگر دولتی قانون برنامه توسعه را قبول ندارد، میتواند آن را اصلاح کند، در دولت نهم و دهم نامه نوشتیم که اگر قانون برنامه را قبول ندارد باید آن را اصلاح کرده یا اجرا کند اما دیدیم که بهطور کامل کنار گذاشته شد.
اعتقاد وی این بود که در زمان استانداری اردبیل سازمان برنامه و بودجه اجازه نمیداد که وی هر طور که تمایل دارد اعتبارات را هزینه کند زیرا معتقد بود استاندار باید طبق صلاحدید خود عمل کند درحالی که این با ماموریت سازمان برنامه همخوانی ندارد. بر این اساس احمدینژاد سازمان را با این ترفند که امریکایی است منحل کرد.
ستاریفر دلیل اینکه اقدام احمدینژاد مبنی بر انحلال سازمان با اعتراض کسی روبهرو نشد را چنین توضیح داد: هنگامی که جابهجایی محدود به افراد باشد، آن افراد متعرض شده و ایستادگی میکنند اما اقدام او تنها به یک نهاد مربوط بود بههمین دلیل کسی اعتراض نکرد. این درحالی بود که در سال2005 که جهان شتابان جلو میرفت در ایران دولتی بر سر کار بود که میگفت نیازی به برنامه نداریم.
رییس سابق سازمان مدیریت و برنامهریزی در پایان بااشاره به اینکه ایجاد نهاد برنامهریزی در ایران تبدیل به یک گفتمان نشده یا حداقل در سطح رهبران و حکمرانان به این گفتمان تبدیل نشده، اضافه کرد: برنامهریزی تاکنون بهصورت شایسته و در شأن کشور اجرایی نشده است حتی اگر برنامهها ضعفهایی داشته است اما قبل از آن در مرحله اجرا و حکمرانی ضعفهای بزرگتری داریم که بهعنوان مانع بزرگی برسر راه توسعه کشور عمل میکند.
وی درمورد تشکیلات و ساختار سازمانی نیز، گفت: در ابتدا سازمان باید خلاق، آیندهنگر، کوچک و چابک باشد و ازسوی دیگر اقداماتی نظیر دادن نظم و انضباط به دولت، تبدیل دولت به منظومه حکمرانی منظم، تهیه و تنظیم بودجه یکساله دولت، ایجاد تعامل موثر و کارآمد بین دولت و بازار و تبدیل درآمد نفتی به ثروت روی زمینی را انجام دهد.
وی افزود: بنابراین دولت برای تحقق آن باید بهدنبال افراد متخصصی باشد که توانایی ایجاد چنین سازمان را داشته باشد.