سیاستهای نادرست دولت گذشته نرخ تورم را به 40درصد رساند اما دولت یازدهم توانسته است که نرخ تورم را به 15درصد در اسفند 1393 برساند.
دکتر سیدعلی مدنیزاده اقتصاددان جوان ایرانی و فارغالتحصیل اقتصاد از دانشگاه شیکاگو امریکا در نوشتهیی با عنوان «تابوی تورم، گذشته، حال و آینده» ضمن تشریح دقیق و علمی دلایل پایدار ماندن تورمهای بالا در اقتصاد ایران، تاکید میکند که اگر اقتصاد ایران بخواهد راه رستگاری در پیش گیرد باید تورم را بهطور طبیعی مهار کند و به زیر 5درصد برساند تا پیامدهای آن کام مردم را شیرین کند.
مدنیزاده معتقد است که اکنون فرصت طلایی برای جامعه ایرانی پیش آمده است که با خریدن سختیهایی چند خود را از شر تورم دو رقمی رها کند.
بیماری مزمن تورم در اقتصاد ایران
ایران ما طی دهههای گذشته، تورم بالایی را تجربه کرده است؛ تورمهایی که بهطور متوسط حدود 20درصد دهههای قبل بوده است. این عدد در اذهان مردم نقش بسته است. تقریبا تمامی اجزا و ساختارهای مختلف نظام اقتصادی ما نیز براساس همین تورم 20درصد شکل گرفته است.
یعنی با وجود اینکه پذیرفتهایم هزینههایی از این ناحیه برای ما مترتب خواهد بود، ولی انتظاراتمان را با این میزان نرخ تورم تطبیق دادهایم. متاسفانه اقتصاد ایران گرفتار بیماری مزمنی شده که بیرون آمدن از این بیماری به امری غیرقابل تصور برای بعضی از افراد بدل شده است. اگر بخواهیم بهطور مشخصتری بررسی کنیم، اتفاقی که عملا افتاده، این است که همواره طی سالیان، آحاد اقتصادی سیاستگذاران به تزریق پول بانک مرکزی با نرخ حدود 23درصد سالانه عادت کردهاند. این پول بدون پشتوانه و در واقع از جیب مردم (به صورت مالیات پنهان) تزریق شده است.
در این میان، بانک مرکزی نیز مثل یک پدر مهربان بوده که از خود مردم به مردم تسهیلات میداده و عملا تنها تورم ایجاد میکرده و هیچ نقشی در رشد اقتصادی نداشته است.
تمام آن چیزی که تصور میشود بانک مرکزی و به تبع آن سایر بانکها میتوانند با استفاده از چنین تسهیلاتی به وضعیت تولید و اشتغال کمک کنند، توهمی است که نتیجه آن طی دهههای مختلف تجربه شده و ارمغانی جز تورم نداشته است.
علاوه براین، اتخاذ چنین رویکردی به جز افزایش تورم، باعث شکلگیری غلط کل ساختارهای اقتصادی ما نیز شده است. یک مثال در این زمینه، مساله بانکمحوری است.
اکنون که بحث اصلاح نظام بانکی و بازار سرمایه مطرح شده، یک سوال جدی مطرح میشود که «چرا بازارهای مالی ایران عمیق نشدهاند؟» یا اینکه «چرا بازار سرمایه نتوانسته به خوبی شکل بگیرد؟» و «چرا حدود 90درصد از تامین مالی از سوی بانکها صورت میگیرد؟»
این مساله تا حد زیادی میتواند به عنوان یک پدیده درونزا در نظر گرفته شود. زیرا از آنجایی که همیشه وابستگی شدیدی به بانک مرکزی وجود داشته، عملا نیاز چندانی هم به بازار سرمایه احساس نمیشده است.